دلیل پیدایش و رونق مشهد، شهادت حضرت ثامنالحجج (ع) و دفن حضرت در این منطقه بوده و شهر، همهچیز خود را از آن مرقد روحانی و بارگاه ملکوتی گرفته است، از اینرو میان تاریخ مشهد و تاریخ زیارت، پیوندی ناگسستنی وجود دارد که میتوان آن را در تمام ادوار گذشته جستوجو کرد.
زیارت نهفقط بر جاذبه معنوی مشهد بلکه بر ساختار اجتماعی و اقتصادی آن نیز، تأثیر بسیار ملموسی گذاشته است و حتی در برخی برههها، میتوان وجود آن را در حفظ امنیت و برقراری نظامهای سیاسی نیز مشاهده کرد.
به این ترتیب، سیمای زیارت را در هر دوره تاریخی، میتوان نماد و الگویی از سیمای هویتی شهر مشهد در آن دوره دانست؛ موضوعی که برآنیم در نوشتار پیشرو، از باب تیمن و تبرک به آن بپردازیم. اما ازآنجاکه بررسی و کنکاش در سیمای زیارت، با گستره تاریخ هزارودویستساله شهر مشهد در این مهلت مختصر ممکن نیست، به برههای صدساله قناعت خواهیم کرد و تنها از سیمای زیارت در قرن سیزدهم هجریقمری سخن خواهیم گفت.
قرن سیزدهم هجریقمری در تاریخ ایران، بیشتر در دوران حکومت قاجاریه سپری شد. مشهد آن دوره نیز، بهجز ۱۰ سال نخست این قرن، یکسره تحت حاکمیت دودمان قاجار قرار داشت که مانند خاندانهای قبلی، در سال ۱۲۱۰ قمری و به زور شمشیر بر اریکه قدرت تکیه زدند.
قرن سیزدهم از آن نظر که آکنده از حوادث ریزودرشت و اتفاقات معمولا ناخوشایند است، در تاریخ ایران جلوهای مطلوب ندارد. در این دوره، اوضاع مشهد نیز گاهوبیگاه آشفته میشد و این آشفتگی، بر روند زیارت تأثیرگذار بود، با این حال عشق به امامهشتم (ع) و اشتیاق زیارت بارگاه ملکوتی آن حضرت، باعث میشد روند زیارت، با وجود افتوخیزهای فراوانی که داشت، تداوم بیابد و مشهدالرضا هیچگاه از وجود زائران بیشمار خالی نماند.
درباره تعداد زائرانی که در قرن سیزدهم به مشهد سفر میکردند، آمار گوناگونی دراختیار داریم که همگی حاصل حدس و گمان است. خانیکوف که حدود سال ۱۲۷۵ قمری به مشهد سفر کرده است، درباره جمعیت زائران شهر مینویسد: «هر روز در آشپزخانههای حضرتی ۱۵۰ باتمن یعنی حدود ۷۵۰ کیلو برنج پخته بین زائران مستحق توزیع میشود. میتوان گمان برد که میزان نوسان ورودوخروج زائران بیش از ۵۰ هزار نفر در سال است. جمعیت ثابت شهر مشهد از ۶۰ هزار نفر تجاوز نمیکند».
اگر بتوانیم به گزارش خانیکوف اعتماد کنیم -که در عمل هم چارهای جز این نداریم- حجم ورودی زائران به مشهد در طول یک سال، تقریبا برابر با جمعیت شهر بوده است. این آمار مربوط به زمانی بود که امنیت بهطور نسبی برقرار بود و هنوز قحطیهای سهمگین میانه دوره ناصرالدینشاه، دامن مردم ایران را نگرفته بود.
گزارشهای موجود از این دوره -که بیشترشان را جهانگردان یا مأموران سیاسی و امنیتی اروپایی تنظیم کردهاند- نشان میدهد که در اوج قحطی، گاه جمعیت ورودی زائران به مشهد، در یک سال، به یکپنجم زمان خانیکوف کاهش مییافت، با این حال در کم و زیاد شدن جمعیت زائران، فقط مسئله قحطی و خشکسالی دخیل نبود.
ناامنیهای پیاپی در اطراف مشهد قرن سیزدهم، نقشی مهم در آشفته شدن مسیرهای زیارتی داشت. هجوم دائمی ترکمانان که طبق گزارش «افضلالملک کرمانی» در سفرنامهاش، گاه به حدود شاهرود و سبزوار هم میرسیدند و زمانی تا عمق خاک خراسان نیز نفوذ میکردند، عملا امنیتی برای مسیرهای زیارتی باقی نمیگذاشت و این مسئله را نباید در بررسی جمعیت زائران دستکم گرفت.
گستردگی جغرافیایی زائران نیز بر سیمای زیارت در مشهد قرن سیزدهم، تأثیری بسزا میگذاشت. اقوام گوناگون با گویشهای مختلف و فرهنگهای متنوع، چهرهای جذاب و دیدنی را بهوجود میآوردند که اشتراک همه آنها، عشق و علاقه به حضرت امامرضا (ع) و زیارت بارگاه ملکوتی آن حضرت بود.
سندهای موجود در مرکز اسناد آستانقدسرضوی، مربوطبه قرن سیزدهم هجریقمری، تصویر مناسبی از گستردگی جغرافیایی زائران بهدست میدهد؛ قفقاز (شامل زائران بادکوبه، نخجوان، قرهباغ، ایروان و دیگر نقاط این منطقه)، آسیای میانه و ترکستان، هندوستان، عراق، بحرین، جبلعامل، مکه، مدینه و البته تمام نقاط سرزمین ایران از شرق تا غرب، مبدأ زائرانی بود که خودشان را به حرم مطهر میرساندند.
این افراد گاه در مشهد مجاور میشدند و کسبوکاری به راه میانداختند. زائران متمول نیز میکوشیدند با استفاده از سنت حسنه وقف، برای خودشان باقیاتصالحاتی فراهم کنند؛ مانند حاجیکلبعلی بادکوبهای که در سال ۱۲۶۲ قمری، آنهم وسط فتنه سالار و اوضاع مشوش خراسان، به عشق زیارت امامهشتم (ع) راهی مشهد شد و دکانهایی را در بالاخیابان خرید و وقف کرد تا صرف تهیه کفش برای زائران پیاده، کمک به زنان بیسرپرست و هزینههای مربوط به مکتبخانه ایتام و سادات علوی شود (سند ۳۸۷۷۸ مرکز اسناد آستانقدسرضوی).
این زائران چنانکه توضیح خواهیم داد، از محل موقوفاتی که برای حمایت از زیارت وجود داشت، مشمول حمایت مادی هم قرار میگرفتند.
پیوند فرهنگ زیارت و فرهنگ وقف، پیوندی پایدار و دیرپاست. در مشهد قرن سیزدهم نیز، مانند دورههای تاریخی قبل، موقوفهها نقش مهمی در حمایت از زائران و حفظ فرهنگ زیارت ایفا میکردند. در این قرن هم واقفان بیشماری بودند که با استفاده از سنت حسنه وقف، در صدد انجام این اقدام راهبردی و مهم بودند؛ مثلا اسحاقخان قرایی، حاکم تربتحیدریه، در سال ۱۲۵۵ قمری «قنات مشهور به قاسمآباد» و «مزرعه شریفآباد» را وقف زائران فقیر کرد.
زائر عزیز! همهچیز برای آمدن و رسیدنت به ثواب زیارت آماده است، پس تعجیل کن!
طبق وقفنامه وی، درآمد موقوفه پس از کسر خرج تعمیرات و «یکعشر حقالتولیه»، باید به زوار مسکین اختصاص مییافت و به هرکدام از آنها «یک منِ تبریز» غله داده میشد. میرزافضلالله وزیرنظام، از متولیان خیّر و مشهور دوره قاجار که اقدامات عمرانی بیشماری برای آسایش زائران و مجاوران انجام داد، در سال ۱۲۷۱ قمری تعداد زیادی ملک، حجره و دکان را در اطراف حرم مطهر وقف کرد و «دوعشر» از درآمد آنها را به خرید پیراهن، زیرجامه، پاپوش و پوستین زائران نیازمند اختصاص داد.
آقامحمدولی محراببیگ نیز، در سال ۱۲۷۲ قمری مزرعه حسنآباد چکنه را وقف کرد تا برای زائرانی که کفش خود را گم کردهاند، پاپوش تهیه شود. از این نمونهها در تاریخ موقوفههای زیارتی قرن سیزدهم بسیار دیده میشود.
کافی است در اسناد مربوط به این دوره جستوجو کنید تا به نامهایی مانند «میرزامهدی لشکرنویس»، «محمدقلیخان ولد الله یارخان آصفالدوله»، «محمدناصرخان قاجار ظهیرالدوله»، «امیرحسینخان نظامالدوله»، «میرعلیمردانخان سرتیپ تیموری» و همسرش «خاور سلطانبیگم»، «سردار محمدعلمخان» و صدها نفر مانند آنها برخورد کنید که خواستهاند با موقوفههایشان، باری از روی دوش زائران حرم رضوی بردارند و درواقع، زیارت را در همه ابعاد آن آسان کنند.
نتیجه چنین اقدامات خیرخواهانهای، یک پیام بسیار مهم برای همه کسانی بود که عزم زیارت مرقد مطهر ثامنالحجج (ع) را میکردند؛ اینکه «زائر عزیز! همهچیز برای آمدن و رسیدنت به ثواب زیارت آماده است، پس تعجیل کن!».
فرهنگ زیارت و آداب مربوطبه آن، به پشت دیوارهای شهر مشهد محدود نمیشد؛ این فرهنگ تا سراسر نقاط ایران و جهان و درواقع تا هرآنجا که مهر و عشق به امامرضا (ع) نفوذ و گسترش داشت، پیش رفته بود.
بسیاری از زائران حرم رضوی، پیاده طی طریق میکردند و خود را به مشهد میرساندند، بنابراین اینکه سنت پیاده آمدن به زیارت حرم امامهشتم (ع) را مربوطبه دهههای اخیر بدانیم، حرف دقیق و درستی نیست. دستکم از دوره صفوی به اینسو، اسناد متعددی درباره زائران پیاده وجود دارد؛ هرچند پیش از آن نیز، در آثاری مانند «عیون اخبارالرضا (ع)» (مربوطبه قرن چهارم هجریقمری) به نامهایی مانند «حمزه مصری» برمیخوریم که به شوق زیارت، پیاده از مصر تا خراسان آمده بودند.
کثرت زائران پیاده مشهدالرضا چنان بود که بخشی از درآمد موقوفات به آنها اختصاص مییافت و زواری مانند شیخاسماعیل، از اهالی قزوین که در سال ۱۲۹۳ قمری با پای پیاده به مشهد آمده بود، از ظرفیت وقف برای زائران پیاده استفاده میکردند تا به وطنشان بازگردند. (سند شماره ۲۳۴۴۵ مرکز اسناد آستانقدسرضوی).
درمیان زائران پیادهای که از ظرفیت موقوفات مخصوص به چنین امری استفاده کردهاند، نام زوار غیرایرانی هم دیده میشود؛ افرادی مانند حاجیحسین، از اعراب بصره که در ماه صفر سال ۱۳۰۰ قمری، خودش را به مشهد رسانده بود تا در ایام شهادت امامرضا (ع) موفق به زیارت بارگاه ملکوتی آنحضرت شود و بهدلیل ناخوشی، ناچار به کمک گرفتن از ظرفیت موقوفه زائران پیاده شد. (سند شماره ۳۶/۲۳۷۹۱ مرکز اسناد آستانقدسرضوی).
درکنار سنت پیاده آمدن به زیارت، آداب دیگری هم مرسوم شد که عمومیت داشت. هانری رنه دالمانی که اندکی بعد از پایان قرن سیزدهم هجری به مشهد سفر کرده، نمونهای از این آداب را که ریشهای یکقرنه داشته است، چنین روایت میکند: «طرف عصر ما به تپهای رسیدیم که از آنجا دورنمای شهر پدیدار میشود. سنگهای بزرگی را دیدیم که کمی تراشیده و مدور بودند و آنها را زوار مینامیدند.
یکی از وظایف عابران، این است که سهدفعه این سنگها را به طرف شهر بغلتانند. ارابه رانان هم گاهی این سنگها را روی ارابه خود میگذارند و چند فرسخ آنها را جابهجا میکنند. ولی نباید آنها را بهطرف عقب جابهجا کنند و اگر کسی چنین کاری کند، مرتکب گناه بزرگی شده است. ما هم به تقلید دیگران، پیاده شده و هریک سهدفعه این زوار بیجان را به طرف شهر غلتاندیم.
مسافرت این سنگها برای زیارت، ممکن است چندین سال به طول انجامد، اما بهمحض اینکه به شهر نزدیک شدند، پرستاران آستانه میآیند و آنها را با تشریفاتی به شهر میبرند و در محلی که برای آنها معین شده است و اکنون عده زیادی از آنها در آنجا دیده میشود، جای میدهند».
سنگهای زائر، تنها بخشی از آداب فولکلوریک شکلگرفته مربوطبه فرهنگ اصیل زیارت بوده است؛ اقدامی که صرفا برای عرض ارادت به آستان ملکوتی ثامنالحجج (ع) انجام میگرفت و انواع مختلف و متفاوتی از آن سنگها را میشد در فواصل دور و نزدیک حرم رضوی، در قرن سیزدهم هجریقمری یافت.
* این گزارش چهارشنبه ۶ دیماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۱۱۸ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.