
بفرمایید روضه اربعین در باغ گل
گلهای رنگارنگ بنفشه، یخ، کاکتوس، بوتههای چنار و شمشاد و ... دوطرف پیادهروی بخشی از بولوار رضا را گرفته است و مردم تا چندینمتر میتوانند در این فضا که نامش را خودشان « بهشت پایدار» گذاشتهاند، راه بروند و لذت ببرند.
تابستانها دمای هوا در این دالان سبز، چنددرجه خنکتر است و در فصل سرما هم زیبایی گلهای تازه، دل اهالی را شاد میکند. از ۴۰ سال پیش گلفروشی و گلخانه حاجی پایدار در این مکان پابرجاست و تمام اهالی این محدوده او را میشناسند.
او را معمولا با کت و شلواری مرتب و نشسته روی صندلی در کنار گلهای پیادهرو خواهید دید. خوشخلق است و خوشصحبت و همان ابتدای گفتگو سرنخی دستمان میدهد که رادیو و تلویزیون فراوان از او درباره موضوعات مختلف از گلهایش گرفته تا مردم و سیاست مصاحبه میگیرند. با ما برای آشنایی با گلفروش قدیمی بولوار رضا که شاید خودروی شب عروسی و دامادی شما هم با دستان او تزئین شده همراه باشید.
دیواری کوتاهتر از من پیدا نمیکنند
همان ابتدای گفتگو درباره مصاحبههای رادیویی و تلویزیونیاش میپرسیم و باخنده میگوید: شاید دیواری کوتاهتر از من پیدا نمیکنند و برای همین میآیند سراغم.
اما موضوع چیز دیگری است. گلفروش قدیمی محله احمدآباد با این شغل و ارتباطگیری خوب با مردم، در بطن جامعه قرار گرفته است. خودش میگوید که به رفتارها و صحبتهای مردم توجه میکند. ما هم از او میپرسیم الان نیازهای مردم چیست. میخندد و میگوید: پول و کار. البته جوانها اهل کارکردن نیستند. بااینکه کار هست، اما بیشتر دنبال پشت میزنشینی هستند.
عابران در حال آمد و شد هستند و آفتاب پاییزی روی گلهای پیادهرو سایه انداخته است. درختان توت بولوار را هم خود حاجی کاشته است. او روحیه شادی دارد و این روحیه را با گلهایش به مردم تقدیم میکند.
میپرسند به شهرداری حق حساب میدهی
اما بهشتِ پایدار حاجی چگونه این همه سال بخشی از پیادهرو را گرفته است و شهرداری هم کاری به کارش ندارد. این سؤال خیلیهاست. او در اینباره میگوید: یک زمانی آقای پژمان به گلفروشان اجازه دادند با قوانین خاصی گلهایشان را در پیادهرو بچینند، اما خیلیها علاقهای به این موضوع نشان ندادند.
منتها من به این کار علاقه داشتم و با اینکه بیرون گذاشتن گلها، رسیدگی و نگهبان میخواهد و خرجش زیاد است، انجامش دادم. شهرداری هم به من تکلیف کرد، گلهایتان را باید همیشه بیرون بچینید. بهاندازه چهارموزائیک هم راه را برای عبور شهروندان باز بگذارید.
میپرسیم نظر مردم درباره گلهای پیادهرو چیست. میخندد و میگوید: ۹۵ درصد مردم خوشحال میشوند و پنجدرصد هم میگویند به شهرداری حق حساب میدهی که اینها را میچینی؟
زمان انقلاب توی باغچه همسایهها، گلها را شبیه الله میکاشتم
اما نورا... پایدار متولد سال ۱۳۱۸ در گناباد است. بعد از سربازی به مشهد میآید و در بیمارستان قائم (عج) و در تلفنخانه مشغول به کار میشود. علاقهاش به گل و گیاه از همینجا بیشتر میشود، چون در گناباد کشاورز بودهاند و به کشاورزی علاقهمند.
میگوید: با دیدن گلهایی که مردم برای بیماران میآورند به شغل پرورش گل علاقهمند شدم و حوالی سالهای ۴۶ یا ۴۷ این زمین را در بولوار رضا خریدم. آن زمان اینجا فقط زمینهای خالی بود و گندم و هندوانه میکاشتند. این زمین را به متراژ ۵۰۰ متر و به قیمت ۱۸ هزار تومان خریدم.
او کارش را با پرورش گلهای بنفشه و شمعدانی شروع میکند. برای ما میگوید: در باغچههای بیشتر همسایههای خیابان رضا گل کاشتهام. یعنی خانهای نبوده است که سه تا چهار بار در آن گل نکاشته باشم.صحبت از کاشتن گل در خانه همسایهها او را به خاطرات دور و زمان انقلاب میبرد و گلکاریهایی که با سبک خاصی انجام میداده است.
تعریف میکند: آن روزها به اهالی پیشنهاد میدادم که در باغچه خانههایشان گلها را طوری کنار هم بچینم که نقش ا... نمایان شود. گاهی هم پرچم ایران را با اللّهی در بین آن در باغچه پیاده میکردم. مردم هم از این پیشنهادها استقبال میکردند.
شمشیری از گل روی ماشین عروس پسرم
بهگفته حاجی در زمانهای شلوغی کارش روزی پنجماشین عروس را هم گلمیزده و ۳۰ تا ۴۰ دسته گل درست میکرده است. اما بعد از مدتی از این کار خسته میشود و دیگر آن را انجام نمیدهد. خاطره شیرین دیگر او درباره تزئین ماشین عروس پسرش است.
میگوید: دامادی پسرم که دکتر است، روز تولد امیرالمؤمنین(ع) بود. بنابراین با گل، شمشیر حضرت علی(ع) را درست کردیم و جلوی ماشینش زدیم. طوری شده بود که مردم میآمدند به تماشا.
حاجی هفتفرزند دارد که همه تحصیلکرده هستند. منتها علاقه چندانی به کارِ پدر ندارند، بهجز یکی از پسرها که در کنار گلفروشی قدیمی پدر، گلفروشی زیبا و بهقولی جوانپسند به راه انداخته است.
از حاجی میپرسیم از این همه سال کارکردن خسته نشده است. پاسخش همان چیزی است که بسیاری از قدیمیهای موفق مشاغل میگویند: خسته شدم اما اگر این گلها نباشند، ۲۴ ساعت بیشتر زنده نیستم. و ادامه میدهد مردم خیلی سؤال می کنند و گاهی از این هم خسته میشوم، اما خودم را کنترل میکنم.
بفرمایید روضه با چیدمان گل
متوجه میشویم منزل حاجی پایدار در چندقدمی گلفروشیاش قرار گرفته است و در حیاط خانهاش هم گل و گیاه نگهداری میکند. بهویژه این روزها که صبحها در منزلش روضه برگزار کرده و حیاط خانه را با گل و پرچم سیاه برای مهمانان آذین بسته است. خودش میگوید برای این روضه که از اول انقلاب برپاست، خانه را پر از گل میکند.
و درباره شکلگیری این روضه هم تعریف میکند: پدرم صدای خوبی داشت و جلوی هیئتها چاوشی میخواند. آن زمان ۱۲ سال داشتم و از همانجا به مجالس امام حسین (ع) علاقهمند شدم و دعا کردم که اگر روزگارم تغییر کرد و دستم به دهانم رسید، برای امام حسین (ع) کاری بکنم. حالا سالهاست ۱۰ روز مانده به اربعین، صبحها درِ خانهام به روی مردم باز است و از ساعت ۶:۳۰ تا ۸ صبح روضه داریم.
این روضهها تا روز اربعین ادامه دارد.به این بخش از حرفهایش که میرسد میگوید صدایم را ضبط نکن. میپذیریم و حرفش را میشنویم، اما با اجازه خودش حرفش را مینویسیم. میگوید: علاقه به امام حسین (ع) باعث شد زمینی را برای مسجدی در محدوده امام هادی وقف کنم. بنای مسجد تا حد زیادی بالا رفته است، اما قرار بود شهرداری و چند خیر کمکمان کنند که این اتفاق نیفتاد و کار به پایان نرسید. امیدوارم زنده باشم و بتوانم مسجد را آماده به مردم آن محدوده تقدیم کنم.
با راهرفتن بین آنها نیازشان را میفهمم
پس از این صحبتها با او همراه میشویم و به گلخانهاش پا میگذاریم. جایی که هر روز با عشق و علاقه برای دیدن و رسیدگی به گلها تا شب اوقاتش را در آن میگذراند. میگوید: همه نوع گلی اینجا دارم. هم گلهای داخل خانه و هم باغچهای. این گلها را خودم تولید می کنم یا میخرم. او گلخانهای هم در پلیسراه دارد.
حاجی پایدار معتقد است اگر به گل علاقه داشته باشی، آن را میخری و بهخوبی هم نگهداری و اصلا با آن صفا میکنی، اما اگر علاقه نداشته باشی، نگهداشتن گل بیفایده است. میگوید: زمانی که گلکار در مشهد کم بود، تمام ادارهها و هتلها به آنها سفارش میدادند، اما الان مشتریهایشان کم شده و به همین اهالی محدود شده است.
در انتهای گلخانه سر بازش، اتاقهایی بسیار قدیمی وجود دارد که شبیه انبار است و آجرهای آن ریخته. میگوید زمانی که به این محله میآیند و زمین را میخرد تا سالها در این خانهها زندگی میکردهاند.
بعد از بازدید از گلخانه سر باز، وارد مغازهاش میشویم. در اینجا گلهای آپارتمانی را نگهداری میکنند. گلها سرسبز و قبراق هستند و در این هوای معتدل و گرم شادمانه زندگی میکنند.
حاجی هم با عشق و علاقه به گلهایش نگاه میکند و میگوید: به برگ برگ این گل ها علاقه دارم. با راهرفتن بین آنها میفهمم که نیازشان چیست. بعد هم به یکی از گلها اشاره میکند و میگوید ببینید چطور در حال رشد است. خوب وقتی اینطور رشد میکند و سرسبز است، میفهمم حالشان خوب است. آنها اینگونه با من حرف میزنند.
این گزارش شنبه ۲۹ مهر ۹۶ در شماره ۲۶۵ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است.