سیدمهدی سیدی، مشهدیپژوه و نویسنده کتابهای بیشماری درباره مشهد قدیم است. وی که یکی از اهالی منطقه ما در محله کوثر است، در کتاب «چراغ برات خراسان» به برخی آداب و رسوم نوروزی رایج در مشهد قدیم اشاره کرده است.
گزارش پیشرو، مرور برخی از این سنتهاست که متاسفانه این روزها در سایه شهرنشینی، گسترش دنیای ماشینی و تغییر نسلها و فرهنگها از حافظهها پاک شده یا اگر خاطرهای هست بیرنگ و بیسو در پس ذهن قدیمیها و پابهسنگذاشتهها باقی مانده است. مرور این سطرها شاید جانبخش دوباره این رسوم باشد.
مردگیران یا مزدگیران، یکی از رسومی بوده که در قدیم برگزار میشده است. در این رسم که در روزهای ابتدای بهار برگزار میشده است، زنان پنجروز مدیریت امور جاری زندگی را بهجای مردان برعهده گرفته و درواقع نقش حکمران را ایفا میکردهاند.
مشهدیپژوه منطقه ما در ابتدای کتاب چراغ برات خراسان اینطور آورده است: «مردم طبیعتگرای ایران باستان که متوجه گردش فصلها و تجدید حیات سالانه طبیعت از بهار تا زمستان بودهاند، مثل هر انسان دیگری درصدد تبیین این گردش ولادت تا مرگ سالانه طبیعت و زمین برآمده و بر این باور افتادهاند که علت زردرویی و مرگ ظاهری زمین در پاییز و طراوت و حیات مجدد آن در بهار باید آن بوده باشد که ارواح در پاییز، زمین را به قصد آسمان ترک میکنند و بار دیگر در آستانه بهار به زمین بازمیگردند؛ به همین علت است که گل در بهار دوباره میشکفد و گیاه میروید و حیات از سر گرفته میشود.
بهتبع این باور خلقت ارواح یا روانها نیز به آستانه بهار مربوط دانسته شده، آنگاه شفقت اهورایی زردتشتی پادرمیانی کرده و برای روان درگذشتگان نیز آزادی و پروانه پنج یا دهروزه رجعت به زمین و خانه و کاشانه پیشین را در نوروز تدارک دیده است؛ همان شفقتی که شامل حال ضعفا و بندگان و اسیران و محکومان هم شده و به زنان اجازه داده است تا در ازای فرمانبرداری سیصدوشصتروزه از مردان، پنجروز مردگیران یا مزدگیران نوروزی را هم آنان به حکومت و تسلط بر مردان بگذرانند.»
مهدی سیدی درباره اندرگاه چنین توضیح میدهد: «مردم قدیم پنجروز آخر سال را روزهای بیصاحب مینامیدند و آن را در شمار روزهای سال نمیآوردند؛ برای همین نیز آن را پنجه دزدیده یا خمسه مسترقه مینامیدند. مردم بر این اعتقاد بودند که ارواح درگذشتگان در این روزها از زمین سفر میکنند و برای آنان طلب برکت و دوستی مینمایند. همین است که ایرانیان باستان این روزها را به جشن و پایکوبی سپری میکردند.»
مراسم کوسهبرنشین یا بهار جشن، یکی دیگر از آیینهای نوروزی ایران است. ابوریحان بیرونی در شرح این رسم گفته است که «در اولین روز بهار، یک مرد که او را در چانه و زنخ زیاده بر چند، مویی نرسته را بر خر مینشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد میزد.
اشعاری میخواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار میگرفت. آنچه از مردم میستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ میکرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار میدادند.» حاجیفیروزهای امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب درمیآورند، از بقایای آن رسم کهن است.
مهدی سیدی میگوید: «عید علفه مراسمیاست شبیه «چراغبرات» که در آستانه سال نو شمسی و عید نوروز برگزار میشود؛ این رسم درواقع رفتاری مردمدوستانه و خیرخواهانه است برای یادآوری مردگان که با خیرات و انفاق همراه است. ازطرفی این مراسم با خیراتی که دارد، درواقع دستگیری از تهیدستان و نیازمندان در آستانه سال نو نیز محسوب میشود. این عید را عید مردهها یا علفه مینامند.»
یکی از آیینهای که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه است. بهموجب روایتی کهن، 25روز پیشاز عید، ستونهایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا میکردند و بر فراز هر ستونی، نوعی دانه از حبوبات میکاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیشبینی میکردند.
معمول بود به رشد این دانهها نگریسته شود و به هر یک از دانههایی که بهتر بار آمده بود، تفال میزدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانهها نیز در ظروف ویژه، سبزه به عمل میآوردند. هریک از مردم در ظرفی یا چیزی مانند آن، اقلامی از دانهها ازقبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش میکاشتند.
ازجمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام میشد، رسوم آبریزگان یا شستشو و غسل و آبپاشیدن به یکدیگر بوده است. البته به نظر میرسد که مراسم آبپاشی و جشن آبریزگان اصلی، همان تیرگان باشد و در نوروز، رسوم آبریزگان عبارت بوده است از غسل و شستشو و آمادهشدن از لحاظ سنن دینی برای حلول سال نو.
در ایران رسم بود در ایام نوروز، محض تفریح عمومی و مضحکه، فردی عامی را از میان مردم بهعنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میرنوروزی انتخاب میکردند و برای یک یا چند روز، زمام امور شهر را به عهدهاش میسپردند؛ پساز انقضای ایام جشن، سلطنت او نیز به پایان میرسیده است. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده و احکامی که میرنوروزی صادر میکرده، پساز نوروز به حال اول بازگردانده میشده است.
خانهتکانی یا همان رفتوروب و تمیزکردن منزل، یکی از رسوم قدیمی در استقبال از نوروز است که تاکنون همچنان به قوت باقی مانده و مردم هرساله از نیمه اسفند شروع میکنند به تمیزکردن خانه و زدودن گردوغبار از آن. دورریختن وسایل قدیمی و کهنه و جایگزینکردن آن با وسایل نو نیز از مراحل همین خانهتکانی است.
خرید لباس نو نیز از مراسم استقبال از نوروز است؛ البته در گذشته خرید لباس نو بیشتر برای بچهها بوده و بزرگترها به تمیز و رفوکردن لباس سال گذشته بسنده میکردند.
ملاقهزنی، یکی دیگر از آداب و رسوم در استقبال از نوروز بوده که این روزها رد پای آن را میتوان در برخی روستاهای اطراف گرفت و تقریبا دیگر کسی در شهر، این رسم را اجرا نمیکند.
این رسم که در شب چهارشنبه آخر سال اجرا میشده، به این شکل بوده که افرادی، صورتشان را با پارچهای که به آن چادرشب میگفتند، میپوشاندند و برای گرفتن عیدی از همسایهها ملاقهزنی میکردند. همسایهها هم به احترام، ملاقه را خالی نمیگذاشتند و معمولا با پرکردن ملاقه از کشمش، نقل و شیرینی، عیدی همسایه را میدادند. این رسم عموما درمیان کودکان و نوجوانان انجام میشده است.
مردم اعتقاد داشتند هرچه در شب چهارشنبه آخر سال میشنوند، وقایع سال آینده را رقم میزند. برای همین فالگوشایستادن و شنیدن حرف دیگران، یکی از رسوم این ایام بوده است. فالگرفتن و پخت آشرشته هم جزو مراسم چهارشنبهشب آخر سال بوده.
درکنار همه اینها برپایی آتش را نباید از قلم انداخت. جمعآوری شاخههای خشک و برپایی آتش از تفریحات موردعلاقه جوانان در این شب بوده که با خواندن شعر «زردی من از تو/ سرخی تو از من» و پریدن از روی آتش همراه
میشده است.
آجیل شب عید معمولا میوههایی بود که زنان خانه در طول سال از آن قیسی و برگه تهیه میکردند. همچنین نقل و نبات دستساز بانوی خانه بههمراه شیرینیهایی نظیر باقلوا، لوز، نیمشکر، نقل هفترنگ، مسقطی، بهشتی، حاجیبادام، راحتالحلقوم و کلوچه، زینتبخش سفره عید میشد.
رسم سبزهگذاشتن و پهنکردن سفره هفتسین هنوز در همه خانههای شهر برپا میشود. این رسم که از قدیم تا به امروز پابرجا مانده، یادگار گذشتگان ما در پاسداشت نوروز بوده است. در لحظه سال تحویل هم مردم مُشک و عنبر میسوزاندند و اسپند در آتش میریختند و در اتاقها شمع میافروختند.
سپس سفره سفیدی پهن کرده و دور آن مینشستند. سفره را هم با دو چراغ لاله، یک جلد کلاما ...مجید و یک آینه میآراستند و جلوی آینه هم چند دانه گندم میپاشیدند. روی آینه یک تخممرغ میگذاشتند تا وقت سال تحویل، تخممرغ روی آینه بچرخد.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۵ اسفند ۹۵ در شماره ۲۳۶ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.