
زندگی در دریایی از سنگ
سنگها همیشه مظهر نفوذناپذیریاند؛ مظهر اینکه هر چقدر هم میخ وچکش را برداری و دودستی به جانشان بیفتی، باز هم راهی به جسم و جانشان پیدا نمیکنی. با تمام این اوصاف، زمخت بودن و سنگ بودنشان دلیلی نمیشود برای اینکه شکلوشمایلی را به خود نگیرند.
گذر زمان و دستبهیقه شدن آنها با حجم عظیمیاز تغییروتحولات، میتواند حسابی بپزدشان و از این رو به آن رویشان کند، بهطوریکه بیشتر از اینکه سنگ و سخت بودنشان به چشم بیاید، زیبایی و جمالشان چشمها را بنوازد؛ درست مثل همین عقیقهای خوشرنگولعابی که در کارگاه سنگتراشی غلامرضا یزدانی فراوان یافت میشود.
در محضر دریایی از سنگ
کف کارگاه پر از سنگ است. از سنگهای خام و دستنخورده که با ابهت تمام گوشهوکنار سالن قرار دارند گرفته تا عقیقهای خردشده و خردنشده و رنگشده و رنگنشده و سنگ شجرهایی که هرچند قدم، جلوی پایت سبز میشوند.
جوری شلوغ است که برای هر گامیکه میخواهی برداری، باید اول با چشمانت بگردی و یک جای خالی روی قسمتی از زمین پیدا کنی.
انتهای سالن هم دستگاههای سنگتراشی قرار دارد. دو قدم آنطرفتر دستگاه ویبره است که برای جلای سنگهای خردشده، مدام دارد کار میکند. غلامرضا یزدانی از اینجا با تعبیر «دریایی از سنگها» یاد میکند. لابهلای همین اتمسفر سنگی، او از خودش و کاروبارش در این کارگاه میگوید.
برادرم از اوستایش آموخت، من از او کارش، تراش و تولید اقسام سنگهای قیمتی است؛ از مدلهایی با ارزش کمتر گرفته تا سنگهای زیرگروه الماس. ۳۰ سالی میشود که اساسی و بهصورت حرفهای در این زمینه مشغول است. میگوید: «سنگتراشی بهنوعی شغل خانوادگی ما بوده است. برادر بزرگترم هم در این کار بود. او از اوستای خود یاد گرفت و من از او. ما در محلهای زندگی میکردیم که کلی نگینتراش داشت و رفتهرفته هم به تعداد آنها اضافه میشد، اما متأسفانه درحالحاضر تعداد این آدمها خیلی کم شده است و دیگر کارگاه سنگتراشی زیادی وجود ندارد.
شاید رویهمرفته ۲۰ کارگاه باقی مانده باشد. در این سالها، این شغل ریزش زیادی پیدا کرده است و کارگرها دیگر تمایل زیادی به حضور در این حرفه ندارند.» و البته همانطور که انتظار میرود، اینبار هم علت این اتفاق، آنگونه که مخاطب سنگتراش ما میگوید به چینیها و اجناس واردشده از این کشور بازمیگردد: «دلیلش این بود که جنسهای چینی حتی دست از سر بازار سنگ هم برنداشتند. مشابه کارهای ما با قیمت ارزانتر وارد شد. درنتیجه حضور کارگر و کارفرما دیگر در این حوزه شغلی صرف نمیکرد. این شد که بیشتر فعالان این حرفه، عطای کار سنگتراشی را به لقایش بخشیدند و فقط پوستکلفتهایش باقی ماندند.»
سنگشناسی را از دکتر عشقی آموختم
ماجرای اینکه چگونه حضورش در این حرفه جدیتر میشود، برمیگردد به زمانی که در تهران بوده است. خیلی تصادفی با شرکت جاسپر در تهران آشنا و به این شرکت متصل میشود. آنجا با دکتر عشقی آشنا میشود که مدرک کانیشناسی را از وین دارد و از خبرههای این عرصه است. میگوید: «جمولوژی یا همان سنگشناسی را از او آموختم.»
او حالا که از هر هفته، چند روزش را در تهران سپری میکند، ارتباطش با این فضا بیشتر شده و کمکم همهچیز برایش رنگوبوی جدیتری گرفته است.
فعالیتهای مرتبطش را در همان تهران ادامه میدهد تااینکه در برههای از زمان، ارتباط فیزیکیاش با آن محیط قطع میشود، اما همچنان در ذهن و روانش کلی با خودش کلنجار میرود تا این مسیر را بهصورت گستردهتر دنبال کند.
میگوید: «با چنین ذهنیتی با برخی دوستان مشورت کردم و درنهایت به این جمعبندی رسیدیم که در یک مقیاس کوچک برای خودمان کار کنیم. ماحصل تمام این اتفاقها شد این کارگاه که چند سالی میشود ما را حسابی به خودش مشغول کرده است.»
و خندههای مستمرش در حین صحبتها که پشتش هزاران حرف دیگر نهفته است، کاملا عیان میکند که حسابی از کاروبارش راضی است.
تمام فرایند خون دل خوردن سنگهای خام و تبدیل آنها به نگینها و گوهرهای زینتی همینجا انجام میشود
تمام فرایند کار در همین کارگاه انجام میشود
اینجا یک کارگاه ۸۰، ۷۰ متری بیشتر نیست، اما با وجود کوچک بودن فضا، تمام فرایند خون دل خوردن سنگهای خام و تبدیل آنها به نگینها و گوهرهای زینتی همینجا انجام میشود.
«سنگ از معدن بهصورت خام وارد میشود. دستگاه برش آن را برش میدهد. بعد یک دستگاه کوچکتر که متصدیاش باید فرد ماهری باشد، آنها را به ابعاد دلخواه کوچک تقسیم میکند.
حالا اگر تولید انبوه مدنظر باشد، با دستگاه سریزن رویش کار میشود و اگر تراش دستی نیاز داشته باشد، بهصورت سنتی در همین کارگاه رویش کار میکنیم. این فرایند موجب میشود که این سنگهای خام، تغییر حالت بدهد و بهصورت نگین وارد بازار شود و به دست مشتریان برسد.»
او درمورد برش سنگها نیز میگوید: «برش یا با دستگاه انجام میشود یا با یک فرایند دستی. معمولا برای تولید انبوه با دستگاه، برش میزنیم؛ چون حجم کار زیاد است، ولی سنگهای باارزشتر را با دست، تراش میدهیم. ناگفته نماند که، چون در تراش دستی دقت و ظرافت زیادی لازم است، باید یک فرد باتجربه این کار را انجام دهد.»
مهارت زیاد، درآمد زیاد
در کار ما سرمایه حرف اول را نمیزند؛ تکنیک کاری مهمتر از همهچیز است. این را غلامرضا یزدانی میگوید و اضافه میکند: «سنگتراشی بهطور کلی دو بخش عمده دارد. یکی بخش فروش در بازار است که مبتنی میشود بر مسائل بازاریابی و فروش. بخش دیگر، اما منوط میشود به کارگاه تولید سنگهای قیمتی و فعالیتهای مرتبط با آن. این کار درآمد خوبی دارد، به شرط اینکه خوب مدیریت شود.
درواقع لازمهاش این است که پارهای از مسائل روز را بدانی و با بازار آشنایی داشته باشی، مواد اولیه را بهموقع تهیه کنی و مهارتهای عملی کافی و اصولی را هم تماموکمال کسب کنی.»
او سپس مهارت داشتن را بهصورت دقیقتر اینگونه توضیح میدهد: «یعنی شما باید در تمام زمینههایی که مرتبط با تراش سنگهای قیمتی است، باتوجهبه تفاوت انواع سنگ، اطلاعات لازم را داشته باشی؛ بهعنوان مثال اگر یک نفر با یک کیلو سنگ از معدن بهسراغ شما آمد و پرسید از این حجم چقدر نگین میشود تولید کرد، شما باید صفر تا صدش را در ۱۰ دقیقه به او بگویی.
در این صورت است که او ترغیب میشود سنگش را جلوی شما بگذارد تا برایش بتراشی. اگر شما در قامت یک سنگتراش، قدرت تحلیل چنین اطلاعاتی را نداشته باشی، هرکس هم که بیاید اینجا، با ابهام مواجه میشود و قطعا از تو کاری نمیخواهد. این قدم اول مهارت کاری و درواقع بخش مشترییابی محسوب میشود که به مهارت شخصی خود فرد هم بستگی دارد.»
فضا بیشتر باشد، خروجی تا ۱۰ برابر افزایش مییابد
غلامرضا یزدانی حالا از برنامههای آینده میگوید؛ از برنامههایی که درصورت دراختیار داشتن یک فضای بزرگتر میتواند محقق شود و نویدبخش یک چشمانداز روشن در حرفه تراش و تولید سنگهای قیمتی باشد: «فضای کوچک کارگاه درحالحاضر آنطور که بایدوشاید، اجازه مانور روی کارمان را به ما نمیدهد.
مجبور هستیم حرکتمان را با سرعت آرامیپیش ببریم، با این حال درراستای گسترش کارمان بحث خرید ملک در آینده را مدنظر داریم، اما چون سرمایه کلانی را میطلبد، هنوز امکانش برایمان فراهم نیست.
اگر خود شهرداری بتواند مکانی را بهصورت اجاره به شرط تملیک دراختیارمان بگذارد یا حتی زمینی را برای ساخت به ما بدهد، قدم بزرگی را در توسعه طرحمان برداشته است.
ما تخصصش را داریم. بخشی از سرمایه را هم همینطور. زمینه این پیشرفت واقعا وجود دارد. فضای کافی دراختیارمان باشد، میشود بازدهی را تا دهبرابر افزایش داد. خیلی راحت میشود این حرفه را از همینجا توسعه داد و بهعنوان یک صنعت پررونق جایش انداخت. وقتی پتانسیلش وجود دارد، چرا نباید این اتفاق بیفتد؟»
کوتاه با غلامرضا یزدانی
سنگها را اغلب از منطقه بایگ تربتحیدریه تهیه میکنیم؛ البته در قائن، اطراف مشهد، تربتجام، فردوس، نیشابور و... هم یافت میشود. ما بر اساس خواست مشتری، کار میکنیم. بسته به چیزی که طرفمان میخواهد، با او مقدار و میزانش را طی میکنیم. سپس، خودمان سنگ را میخریم.
ما توانستیم دانش فنی یاقوت استار را بهدست آوریم و به روش جیسون آمریکا آن را تولید کنیم. یاقوت استار فقط در آمریکا و فقط توسط شرکت جیسون تولید میشود. این یاقوت بسیار زیباست و چرخش آن باعث میشود در قسمت بالای آن، تصویر یک ستاره نقش ببندد.
سرمایه اولیه ما برای شروع کار، حدود ۱۰۰ میلیون تومان بود. هماکنون هفت نفر بهصورت مستقیم در کارگاه مشغول کار هستند. سایر افراد مرتبط با این کار البته بهصورت غیرمستقیم، تخمینی حدود ۲۰ نفر میشوند.
گرایش کارشناسی من برق قدرت بود و فوقلیسانس کنترل سیستم را از علوموتحقیقات تهران دارم.
ما برخلاف خیلی صنایع دیگر، قدرت رقابت با چین را داریم. سایر صنایع اگر توانایی رقابت را ندارند، به دو علت است. یکی اینکه دانش فنی آن را ندارند. دوم هم اینکه در موج دوم و سوم تکنولوژی قرار نگرفتهاند و هنوز سنتی کار میکنند.
ما قبلتر دانش رنگ کردن سنگهای عقیق را نداشتیم، ولی من در دوران دانشجوییام، خودم حدود ۵-۶ نوع رنگ را اختراع کردم.
سابق بر این یک آموزشگاه داشتم. اولین آموزشگاه فنیوحرفهای خراسان در حوزه سنگتراشی مال من بود. ۵-۶ ماهی هم برقرار بود، اما کسی استقبالی نمیکرد. بعد دیدیم صرف نمیکند، جمعش کردیم. از آمریکا و سوئد و کشورهای خارجی هم مشتری داریم.
کمیابی، سخت بودن تراش سنگ، دردسترس نبودن برای عموم و اینکه میشود بهعنوان سرمایه نگهش داشت، از عواملی است که باعث باارزش شدن سنگها میشود. بیشترین تولید نگین در غرب آسیا، در همین مشهد و بهدست ما انجام میشود.
من آزمونگر عملی این رشته هم هستم و تاکنون از حدود ۲ هزارنفر امتحان گرفتهام.
کارگاه بهلحاظ موقعیت مکانی در نقطه خوبی قرار دارد. دسترسی به نیروی کار، راحت است و به بازار هم نزدیک هستیم.
* این گزارش دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶ درشماره ۲۷۸ شهرآرامحله منطقه ۵ چاپ شده است.