روزی که مرحوم حاججواد احمدیانیزدی از دیار کویر راهی مشهد شد، بهجز مادرش که در سوگ همسرش بود، هیچکس را نداشت. او تنها فرزند خانواده بود که پول تجارت پدر را در مشهد به ملک در پایینخیابان تبدیل کرد تا به توصیه مادرش پناهنده آقا امامرضا (ع) باشند و در سایه او زندگی کنند. از همه داراییهای این تاجر، امروز دو اثر تاریخی همچنان در پایینخیابان سرپاست؛ کاروانسرایی بهنام خودش و خانهای ثبتملیشده بهنام بلخاسب.
کاروانسرای او که در معماری بیشباهت به کاروانسرای عباسقلیخان نیست، امروز بروبیای گذشته را ندارد. درودیوار کاهگلیاش در محاصره ساختمانهای بلند و نوساز است و بیشتر غرفههای طبقه دوم آن که یادگار دوران پهلوی اول است، بهدلیل مرمتنشدن رو به خرابی رفتهاند. حالوروز امروز این سرا که یکی از سه کاروانسرای باقیمانده پایینخیابان است، از ویرانیاش خبر میدهد.
چوبهای حمالی که کنار دیوارهای درحال فروریختن علم شده، بعضی از آنها را سرپا نگه داشته است. خشتهایی که سر به شانه هم گذاشته اند، دلشان غنج میرود برای روزگار سابقشان؛ برای صدای پای اسب و قاطر، برای لخ لخ قدمهای مسافرهای صاف وسادهای که به دو نیت به اینجا پا میگذاشتند؛ به نیت خریدوفروش کالا و زیارت. در میان دهها غرفه کاروان سرا، این طور که به نظر میرسد، تنها حجرهای که پابرجا مانده، مغازه عطاری است.
علی اکبر گوهری را پشت دخل آن پیدا میکنیم. سنش از هفتاد سال گذشته است و میگوید: پدرم حدود ۸۵ سال پیش در هجده سالگی این حجره را خریده بود. از همان ابتدا هم محل خریدوفروش داروهای گیاهی بود. آن زمان پدرم در عوض گیاهان دارویی روستاییان، قند و شکر تحویلشان میداد.
طبق گفتههای او، این سرا هم محل تجارت و هم اتراق افرادی بوده است که بار را با اسب و قاطر میآوردند. بیشتر کالاهای واردشده نیز جو، گندم، کره، روغن، کشک، پشم، قالی و قالیچه بود. آن طور که او به یاد میآورد، تاجران این سرا با یک تیر دو نشان میزدند؛ بعد از تحویل کالا و نفس تازه کردن راهی حرم مطهر میشدند تا یک دل سیر زائر آقا شوند و زانوهایشان توانی برای راه برگشت پیدا کند.
حاج علی اکبر از سکه بودن کاسبی بازار دباغی در این سرا هم یادی میکند و میگوید: در آن روزها در پایین خیابان دباغی در کاروان سرای پوست فروشها و این سرا رونق زیادی داشت. خانمهایی را به یاد دارم که میآمدند اینجا برای پاک کردن و ریسیدن پشمهایی که از روستاهای اطراف میآوردند تا بخشی از بار زندگی را به دوش بکشند.
آن طور که او به یاد دارد، در بخشی از فضای این سرا پوستهای گوسفند نمک زده پهن بود تا به روش دباغی سنتی خشک شود. میگوید: من دوچرخه سواری را روی همین پوستها یاد گرفتم و هر بار که میافتادم روی پوست ها، نمکش زخم پاهایم را میسوزاند.
گوهری از سابقه درخشان مراسم محرم و صفر در این سرا میگوید و به نقل از مرحوم پدرش تعریف میکند: در یکی از سخنرانیهای شهید نواب صفوی در این سرا درگیری و تیر اندازی میشود. تا چند سال پیش رد گلوله روی در کشویی مغازه مانده بود.
گویا منزل شخصی مرحوم احمدیان یزدی نزدیک همین سرا بوده است. آن طور که غلامرضا بلخاسب، مالک خانه مرحوم احمدیان یزدی، تعریف میکند، او بعد از مهاجرت به مشهد، با مادرش در خانهای که امروز دست اوست و بازمانده دوره صفوی به حساب میآید، ساکن میشود.
او در همین خانه ازدواج میکند و بچه دار میشود و در روزهای پیری این خانه تاریخی را به پدر بلخاسب میفروشد. طبق گفتههای بلخاسب، احمدیان یزدی ملاک بود، سر از تجارت درمی آورد و سرایش از سراهای فعال و پررونق پایین خیابان بود.
این کاروان سرا به جز بخشهایی که امروز وجود دارد، در گذشته شامل بخش بزرگ دیگری برای اسکان زائران بود که حدود سی اتاق داشت. این قسمت از سرا بعد از تملک توسط شهرداری به سرمایه داری فروخته شد که امروز در محل آن هتلی سبز شده است.
همچنین، مسیر رفت وآمد این سرا که در محل اتصال به حیاط مرکزی سقف دار میشود و بی شباهت به ساباطهای قدیم نیست، در گذشته سنگ فرش بوده و امروز به زمینی ناهموار با رویه آسفالت تبدیل شده است. بخش زیادی از دروپنجرههای چوبی اش نیز جایشان را به یک مشت آهن پاره داده اند.
حجرهها هم در سوت وکوری این سرا امروز نقش انبار را دارند. با وجود همه این آسیب ها، آنچه اهمیت این سرا را چندبرابر میکند، نقش آن برای نشان دادن سبک تجارت و سراداری در گذشته است؛ زیرا بعد از تخریبهای فراوان آثار قدیمی، این سرا یکی از دو کاروان سرای قدیمی بازمانده پایین خیابان است.
این کاروان سرا با آسیبهای ریزودرشتی که بر خشت خشتش وارد شده است، معلوم نیست بتواند دل سوزان تاریخ را سر ذوق بیاورد تا به جفت وجورکردن آن که پیشینهای نزدیک به یک قرن دارد، کمر ببندند. حال بلاتکلیفی که از درودیوار این کاروان سرا میبارد، چشم انداز روشنی را نشان نمیدهد و باتوجه به تملکهای صورت گرفته، اینکه چندی بعد این سرا جایش را به هتلی بلندبالا بدهد، دور از ذهن نیست.
همه این موارد درحالی است که ابراهیم شعبان پور، کارشناس اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان، معتقد است این مکان شرایط ثبت ملی را دارد و بین هشتصد ساختمان شناسایی شده در بافت مرکزی شهر است.
او میگوید: وقتی اثری در فهرست ثبت آثار باستانی قرار میگیرد، باید فکری هم برای مرمت و احیای آن کرد که هزینههای زیادی را به بار میآورد. در سالهای گذشته با شرایط سخت گیرانهای دراین باره روبه رو بودیم. بااین حال، اگر مالکان برای ثبت این ملک اقدام کنند، این روند زودتر شکل میگیرد که معمولا مالکان به دلایل شخصی راغب به این کار نیستند.
*این گزارش ۵ شنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۱۹ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.