شهادت امام رضا (ع) در مشهد روز خیلی خاصی است. امام هشتم شیعیان، ولی نعمت ما مشهدیهاست و باید قدوم زائرانش بر چشمانمان باشد. همین طور هم هست و باید باشد. با وجود این همه خودرو و بهبود وضعیت جادهها هر ساله افراد بیشتری به نسبت گذشته در ایام شهادت آقا به مشهد میآیند.
این قضیه امری معمولی و پذیرفته شده است، ولی اگر همین تعداد مسافر در چند روز وارد تهران شوند احتمالا با کمبود مواد غذایی روبهرو میشوند.
برای همین ساکنان مشهد خودشان را آماده میکنند، آماده پذیرایی از میهمانان. میهمانانی که عدهای از آنها در چند سال گذشته پای پیاده به پابوس آقا میآیند و درخور پذیرایی بهتری هستند. گزارش پیشرو روایتی از دیده و شنیدههای ما در این ایام است.
سراغ آقای فلکی رفتم از فعالان محله کوچک حجت در منطقه حسینآباد. رابط مسجد حجت است و مدتها قبل از روز شهادت خودش و محله را آماده پذیرایی زائران میکند.
۲ غرفه در ابتدای بولوار عباسپور زدهاند. کنارشان شهرداری منطقه نیز ۵ غرفه زده است.
این سومین سالی است که این ایستگاه برقرار میشود. سراغ غرفهها میروم. باران شروع به باریدن کرده است و زائران از فعالان غرفهها نایلون میخواهند تا روی سرشان بکشند و خیس نشوند.
با ۲ خانم که زیر باران چادرشان خیس خیس است، صحبت میکنم. میپرسم زائر هستند یا ساکن محله که میگویند: «ما در همین بولوار حر ساکن هستیم و هرسال شب شهادت پیاده تا حرم میرویم». میپرسم زیر همین باران؟
و پاسخ میشنوم: «حتی اگر از آسمان سنگ ببارد فرقی نمیکند و باید هر سال پیاده برویم، عاشق امام (ع) هستیم، این همه از شهرهای دیگر میآیند ما که فقط چند خیابان فاصله
داریم».
همراه محمدتقی فلکی در کوچههای پشت غرفهها قدم میزنیم. جلو مسجد حجت که خودش محل اسکان رایگان زائران است مکانی برای حمام و سرویس بهداشتی زائران در نظر گرفته شده است.
فلکی ما را به یکی از منازلی که رایگان در اختیار زوار قرار گرفته است، رهنمون میکند. در میزنیم و آقایی در را برایمان باز میکند. از قزوین آمدهاند. بقیه خانواده به زیارت رفتهاند و احمد آقا تنها در منزل در حال استراحت بود.
میپرسم چندمین سال است که در این ایام به مشهد آمدید؟ میگوید: «خیلی سال است، ولی مادر خانمم اولین سال است که برای زیارت آمده است. در طول جاده خیلیها بودند که با دوچرخه یا پیاده به سمت مشهد میآمدند. به دل خانواده افتاده که به زیارت بیایند و من هم آوردمشان»
از شرایط اسکانشان پرسیدم که گفت: «ما آمدیم و از همین آقای فلکی که حاشیه بولوار ایستاده بود پرسیدیم که کجا میتوانیم استراحت کنیم. ایشان هم ما را به اینجا آورد. از ایشان تشکرمیکنم.»
از احمد آقا خداحافظی میکنم و به سمت منزل بعدی میرویم. در مسیر آقای فلکی برایمان گفت که جوانهای محله در ایستگاه زائر خدمت میکنند. علاوه بر این بیش از ۱۰ منزل اعلام آمادگی و ثبتنام کردهاند تا پذیرای زائران باشند.
میگوید: «هرشب حدود ۱۰۰ نفر زائر را اسکان میدهیم، هنوز حسینیه و مسجد جا دارد و شاید تا صبح هم مسافر بیاید. روزانه چندین هزار نفر را پذیرایی میکنیم. ناهار امروز یعنی روز وفات پیامبر (ص) شله بود که در مسجد حجت و حسینیه پذیرایی شد.
ما به نسبت رفتار میزبانان اربعین و عاشورا در کربلا هیچ هستیم. آنها کجا و ما کجا. اگر در همین محله تعداد خانههایی که اعلام آمادگی پذیرایی کردهاند بیشتر بود ما آقایان و خانمها را از هم جدا نمیکردیم و خانوادهها را یکجا اسکان میدادیم، ولی چه کنیم که شرایط کاملا مساعد نیست».
صحبت آقای فلکی که تمام میشود به در منزل خانم معصومه زارعی میرسیم. آقای فلکی میگوید: «ایشان اولین کسی بود که قدم پیش گذاشت و خانهاش را در اختیار زائران قرار داد و باعث شد بقیه هم اقدام کنند».
خانم زارعی از پذیرایی میهمانان خیلی خوشحال است و میگوید: طبقه پایین پسرم زندگی میکند و اکنون کربلاست. من هم گفتم حالا که در عراق آنقدر از ما پذیرایی میشود چرا ما از زائران آقا امام رضا (ع) پذیرایی نکنیم.
به پسرم گفتم و او هم گفت خوب کاری میکنید. ما خاک پای زائران هستیم. هر چه بضاعت ما باشد در اختیارشان قرار میدهیم. ما از کرمان، زاهدان، زنجان، بندر عباس و تهران مسافر داریم».
سراغ زائرانی میروم که با کوله پشتی و تجهیزات مشخص است پای پیاده به مشهد آمدهاند. یکیشان خود را علی اصغر معرفی میکند و میگوید: «از روستای غرنه سفلی آمدهایم که در مسیر جاده سرخس است. ۱۲۰ کیلومتری در مسیر بودیم.
۳ روز در مسیر بودیم و تقریبا ۲۰۰ نفری میشویم». میپرسم چرا پیاده میآیید که میگوید: «اصلا این کاروان و هیئت ما به خاطر پیادهروی دور هم جمع شدیم و گرنه سالهای گذشته هرکس خودش با خودرو میآمد».
عده دیگری از روستای کلانه بنار آمدهاند. روستایی در کیلومتر ۶۵ جاده سرخس. ۲۳ روز در راه بودند. شب گذشته را در آبروان اتراق کردند و اکنون به مشهد رسیدهاند. محسن قاسمی از این جمع میگوید: «۶۰ نفری هستیم. من راننده وانت هستم و همراه بقیه میآیم تا اگر کسی خسته شد یا پایش درد گرفت سوار شود. فقط گاهی کس دیگری پشت فرمان مینشیند و من پیاده میروم».
از حس و حال زیارت با پای پیاده میپرسم که میگوید: «خیلی حس متفاوتی دارد. وگرنه هر سال با ماشین به زیارت میآمدم و مثل این بار نبود. این اولین بار است که با کاروان پیاده میآیم».
دوست دیگرش هفتمین سالی است که پیاده به مشهد میآید. از محمد محمد پور میپرسم چرا پیاده میآیی؟ میگوید: «نذر دارم که هر ساله شهادت آقا را پیاده به مشهد بیایم.»
محسن با خنده وسط صحبت محمد میآید، میگوید: «خانمها بازار که میروند چند قدمی بیشتر راه نمیروند و میگویند خسته شدیم، ولی این ۲ روز را راحت راه میروند و خسته هم نمیشوند.»
وقتی شروع به سؤال میکنم همگی آقای علیرضا عاشوری را نشان میدهند که بزرگترشان است. عاشوری میگوید: «به همراه ۲۰۰ نفر از روستای قله پختوک و کلات عبدل پیاده به مشهد آمدهاند.
۳ روز در راه بودیم. شب اول را کلاته منار استراحت کردیم. شب دوم آبروان و اکنون هم در ایستگاه باهنر انتهای بولوار حر ساکن شدیم». حالا هم از میدان ولایت به سمت حرم مطهر میروند.
دوست دیگرش که حسن بهار نام دارد، میگوید از دوشنبه صبح راه افتادیم. میپرسم رسم پیادهروی چند سال است که در روستاهایتان باب شده؟
میگویند: «۸ سالی میشود. اولین بار آقای حسینی نامی بود از روستای غرنه که کاروان پیاده را راه انداخت. خدا پشت و پناهش باشد که خیلی کار نیکویی کرد. به لطف امام رضا (ع) هر ساله دارد بیشتر میشود».
میپرسم فرق زیارت پیاده با سواره چیست؟ میگوید: «ثوابش خیلی بیشتر است و صفا و صمیمیت مردم بیشتر است. پیرزن و پیرمردهایی که ۱۰ قدم راه نمیروند الان با لب خندان ۳ روز راه میروند و آخ نمیگویند».
دوست دیگرشان به نام علی گلی میگوید: «اگر غیر از این ایام هم بگوییم که پیاده به مشهد برویم نمیآیند فقط همین ایام شهادت آقا علی بن موسی الرضا (ع) اینطور است.»
مردم محلات منطقه ۵ هم مانند دیگر جاها پای پیاده به حرم سرازیر میشدند. از رضائیه فوج فوج مردم و هیئات مذهبی سوی حرم میرفت. از مهرآباد و حسینآباد هم همین طور.
گلشهریها هم که خلوصشان بر همه ثابت شده است. خانمهای جلسه قرآن محله نیزه و ثامن هم هر سال صبح روز شهادت آقا امام رضا (ع) از محله حرکت میکنند و تا حرم مطهر را پیاده و همراه با هم طی میکنند.
مهدیآبادیها هم بیکار ننشستهاند و با برپایی ایستگاه صلواتی در بولوار میامی به عزاداران و زائران خدمت کردند، ولی از آنجایی که بولوار میامی محور اصلی و شلوغی تلقی نمیشود به سمت ایستگاهها و محورهای اصلی همجوار رفتند.
اعضای شورای اجتماعی مهدیآباد و هیئت جوانان قمر بنی هاشم (ع) در ایستگاه استقبال از زائر بولوار طبرسی میزبان و خدمترسان به زائران بودند.
* این گزارش دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ در شماره ۳۱۶ شهرآرامحله منطقه ۵ چاپ شده است.