یکی از دانشهایی که ایرانزمین در آن نقش مهمی را ایفا کرده است، دانش پزشکی است. زمانی که زرتشت -که خود نیز یکی از پزشکان برجسته عهد باستان ایران است- پا به عرصه وجود میگذارد، قرنها یا هزاران سال است که این دانش در ایرانزمین رواج دارد. اینگونه است که آغاز تاریخچه پزشکی در ایران را از دورهای میدانند که پارتها در نخستین زادگاه خود، یعنی نزدیکی خوارزم، زندگی میکردند.
نخستین پزشک آریایی «تریتا» یا «سریتا» نامیده شده که از نظر شخصیت پزشکی، مانند «اسکلپیوس» برای یونانیان و «آسکولاپیوس» برای رومیان بوده است. نام این پزشک، نهتنها در تاریخ پزشکی ایران بهجا مانده، بلکه در هندوستان نیز نخستین پزشک آریایی، شناخته شده است و این نشان میدهد که وی هنگامی زندگی میکرده است که آریاییان هند و ایران ازهم جدا نبودهاند.
این درحالی است که از نوشتارهای گوناگون زبان پهلوی چنین برمیآید که او در جراحی نیز دستی داشته است و از خواص دارویی گیاهان مختلف نیز آگاهی داشته؛ بهویژه که خود عصاره آنها را تهیه میکرده است. با چنین پیشینهای، علم پزشکی از قدیمیترین علوم کشور ما بهشمار میرود. در روز پزشکی فرصتی دست داده است تا نگاهی بیندازیم بر تاریخ پزشکی در مشهد که به قدیمیترین مرکز درمانی این شهر، یعنی دارالشفای حضرت رضا (ع)، گره خورده است.
قدیمیترین اسناد پزشکی خراسان مربوطبه قدیمیترین مرکز درمانی مشهد یا همان دارالشفای رضوی است که برخیها، آن را یادگار گوهرشادخاتون میدانند و معتقدند او دستور داده بود هنگام ساخت مسجد، درمانگاهی نیز برای معالجه بیماران زائر و مجاور ساخته شود؛ مکانی که تا مدتها وظیفهاش شربتداری، مداوا و کم کردن درد بیماران بود؛ البته در وقفنامه «عتیقبن احمد بنملکاسماعیل طوسی» نیز که در سال ۹۳۱قمری ثبت شده است و شامل اولین موقوفات برای بیماران غریب در مشهد است، به ساخت دارالشفای امام در مجاورت حرم مطهر امامرضا (ع) اشاره شده است.
در این وقفنامه، تعدادی از رقبات (املاک بخشیدهشده) مزرعههای کنویس (کنهبیست)، تبادکان، چاه خاصه، عشر مزرعه رادکان و سه زوج از مزرعه کاهو را برای درمان بیماران، اطعام فقرا و مساکین، صادرین، واردین و غریبان وقف کردهاند. دارالشفا موقوفات دیگری نیز دارد؛ ازجمله حمام مهدیقلیبیک میرآخورباشی، مشهور به حمام شاه که هشت عشر درآمد آن باید صرف ادویه و اشربه شربتخانه (مکان تهیه دارو در گذشته) و دارالشفای حضرت میشد.
در سال ۱۱۶۰قمری عادلشاه معروف به علیشاه، مکانی را در جنوب حرم امامرضا (ع) (جنب مسجد فعلی گوهرشاد) برای بیماران وقف میکند. بیش از یک قرن بعد در سال ۱۲۷۷قمری، میرزاجعفرخان مشیرالدوله، تولیت آستان قدس رضوی، ساخت مریضخانه جدیدی را در بالاخیابان آغاز میکند تا بهجای دارالشفای سابق، استفاده شود.
این بنای جدید که برای مردان و زنان دو فضای مجزا دارد، بعد از فوت مشیرالدوله و در سال ۱۲۸ قمری بههمت فرزند او (میرزامحمدخان سرتیپ) تکمیل میشود و به سرانجام میرسد.
«اعتمادالسلطنه» در شرح خاطرات سفرش به مشهد توضیح میدهد: «میرزاجعفرخان مشیرالدوله در ماه ذیحجه ۱۲۷۷خورشیدی بهعنوان والی و نیابت تولیت وارد مشهد مقدس شد. او در نظم امور خاصه زوار و علما و شام خدام، مساعی جمیله نمود و دارالشفای سابق را که در جنب مسجد جامع بود و جایی تنگ و متروک داشته، به خیابان علیا، متصل به باغ وقفی سرکارفیضآثار، منتقل میکند».
از این عمارت که مناسب هشتاد بیمار است، تا اوایل قرن گذشته استفاده میشد، تااینکه در سال ۱۲۹۷خورشیدی، دکتر امیراعلم، مؤسس بیمارستان احمدیه تهران، به مشهد میآید و، چون دوباره ساختمان دارالشفا را متروکه میبیند و امکانات آن را مناسب نمییابد، آستین همتش را برای اصلاح آن بالا میزند و با جمعآوری اعانه و کمک اهالی مشهد، اصل بنا را تعمیر میکند و بخشهای ساختمانی جدیدی بر آن میافزاید.
چند سال بعد که رضاشاه از دارالشفا بازدید میکند، وضعیت آن را نامناسب میبیند و دستور ساخت بیمارستان بزرگی را میدهد که در شأن نام آن حضرت باشد، از اینرو در سال۱۳۰۷ مرحله ساخت بیمارستان جدیدی با هجده عمارت در اراضی موقوفه آستان قدسرضوی آغاز میشود و سال ۱۳۰۹خورشیدی، بیماران و وسایل دارالشفا بهصورت موقت به عمارتی در باغ عشرتآباد، از اراضی موقوفه رضوی، نزدیک دروازه بالاخیابان (محل فعلی درمانگاه رازی)، انتقال مییابد که وسیعتر و بهتر است. محل قبلی نیز تا مدتی به اجاره داده میشود.
بیمارستان جدید با نام شاهرضا در سال۱۳۱۳ با ۱۰۰تختخواب، ۴۵پزشک، یک دندانپزشک، ۲۷۰پرستار، هجده پزشکیار، پنج ماما و شش داروساز با حضور رضاشاه و محمدولیخان اسدی، نایبالتولیه، به بهرهبرداری میرسد و تمام امکانات دارالشفا از مکان موقت خود در باغ عشرتآباد، به آن منتقل میشود. اما نیمقرن بعد، لزوم ایجاد یک مرکز درمانی و فوریتهای پزشکی در مجاورت حرم امامرضا (ع) سبب میشود اوایل شهریور۱۳۵۹ ساختمانی در مجاورت حرم رضوی (خروجی بست پایینخیابان و مقابل مهمانسرای حضرت) به دارالشفا اختصاص یابد.
تشکیلات دارالشفای حضرت در سال۱۳۷۳ به درمانگاه رازی سابق، روبهروی مدرسه نواب در خیابان آیتالله شیرازی، انتقال مییابد و به مدت سیزده سال در آنجا مستقر است تاآنکه در بهمن سال۱۳۸۶ به ساختمانی در مجاورت مسجد هفتادودوتن در ضلع جنوبغربی حرم مطهر انتقال مییابد.
سرانجام در تاریخ ۱۳آذر۱۳۸۸ ساختمان چهارطبقه مجهز فعلی دارالشفای رضوی با زیربنای ۴هزارو ۹۷۹ مترمربع در مجاورت بست شیخطوسی گشایش مییابد. هماکنون در دارالشفای حضرت رضا (ع) یا اورژانس حرم مطهر رضوی حدود ۲ هزار نیروی افتخاری شامل پرستار، پزشک عمومی و پزشک متخصص در زمینههای تخصصی مختلف مشغول خدمت هستند.
دارالشفای حضرت از صفوی تا قاجار، تنها بیمارستان مشهد بوده است، بنابراین چندین مرتبه شاهان آن را تعمیر میکنند و حتی تغییر مکان مییابد که دامنه این بازسازیها به دوران پهلوی نیز میرسد. شرح این تغییرات در گزارش تاریخنویسان بسیاری مانند مرحوم مؤتمن، اعتمادالسلطنه و بهویژه «ویلم فلور» آمده است.
این سیاح اروپایی در کتاب «بیمارستانهای ایران در زمان صفویه و قاجار» با اشاره به تعمیر بیمارستانی در دوره افشاری، چنین شرح میدهد: «یک دارالشفا در حرم امامرضا (ع) است که به نظر میآید توسط نادرشاه بنیان گذاشته شده است؛ البته تا دهه ۱۲۶۸خورشیدی هیچ بیمارستان واقعی در مشهد وجود نداشته است و من این را براساس آنچه ایستویک (سیاح اروپایی دیگر) در زمان بازدیدش از مشهد مشاهده کرده و آورده است، گفتهام، اما معتقدم این بیمارستان همان دارالشفاست که بازسازی شده است؛ برای همین، او در گزارشش خبر میدهد که تازهتأسیس بوده است».
مرحوم مؤتمن هم مینویسد: «تقریبا از چهارصد سال پیش، موضوع توجه به بهداشت عمومی و رعایت حال مریضان فقیر و زوار در دستگاه آستان قدس عنوانی داشته و دارد. مدتی دارالشفای آستانه در بازار بزرگ مشهد، مقابل مسجد گوهرشاد، دایر بود. این محل را که جزو مستغلات آستانه محسوب میشده است، مردم سرای ناصری میخواندند. این مکان بعدها در دوره قاجار به بالاخیابان منتقل میشود».
مرحوم عبدالحمید مولوی نیز در کتاب «موقوفات آستانقدس» چنین نقل میکند: «سرای ناصری آستانقدس در سابق دارالشفای آستانقدس بوده است، اما ناصرالدینشاه در سفر نخستش به مشهد، از مکان دارالشفا که میانه مسجد گوهرشاد، بازار و مدرسه پریزاد و دودرب بوده است، ایراد میگیرد و آن را مناسب نمیداند؛ برای همین دستور میدهد که دارالشفا را به مکانی دورتر ببرند. در این دوره عضدالملک، متولیباشی است و مکانی را در ضلع جنوبی بالاخیابان (پانصدمتری حرم) درنظر میگیرد».
از دوره صفویه تا قاجاریه، درمان در دارالشفا رایگان است و بیماران بهصورت سرپایی (متفرقه) یا بستری، پذیرش میشوند. قسمت معاینات سرپایی دارالشفا در روزهای جمعه و مناسبتهای خاص مذهبی، همچنین برخی اعیاد و سوگواریها تعطیل است.
در این دوره افرادی، چون طبیب یا حکیم (رئیس دارالشفا)، ناظر دارالشفا (مدیر داخلی)، جراح (انجامدهنده عملهای جراحی)، شربتدار (مسئول داروخانه)، عَزب دارالشفا (دفتردار و حسابدار)، بیماردارباشی (سرپرستار)، بیماردار (پرستار)، خدمه عورات (بهکار)، دلاک (مسئول استحمام)، حجام و فصاد (مسئول حجامت بیماران)، دربان (سرایدار) و اتاقدار (مسئولان انتظامات)، چراغچی (مسئول روشنایی)، آشپز (مسئول تغذیه) و سلمانی (آرایشگر) در دارالشفا خدمت میکنند. تمام این مشاغل دارای وظیفه معلوم و جیرهومواجب مشخصی هستند و ۲ هزاربرگ سند باقیمانده از مکاتبات دارالشفای رضوی، نشاندهنده آن است که این مرکز، تشکیلاتی منظم و حسابشده داشته است.
ازآنجاکه حکیمان و طبیبان دارالشفا از حاذقان زمان خود بودند، نهتنها زائران که شاهان نیز به معالجه در این مکان علاقهمند بودند. آنطور که در متن «عالمآرای عباسی» آمده است، شاهعباس یکی از این تاجداران است که برای معالجه بیماریاش، هیچ جایی بهتر از دارالشفای حضرت نمییابد. اما حضور زنانی بهعنوان بیماردار و پرستار، از خاصترین مشاغل دارالشفا بوده است؛ زیرا برابر اسنادی، عدهای براساس نذری، خود را برای همیشه وقف این مکان میکردند تا خدمتگزار زائران بیمار حضرت باشند.
پرستاری، رختشویی، مراقبت از فرزندان همراه بیمار، نگهداری از نوزادان شیرخوار، بهویژه اطفال رهاشده در حرم مطهر و رسیدگی به آنها تا مشخصشدن وضعیتشان، از وظایف این افراد بوده است، چنانکه در سندی مربوط به سال ۱۱۲۹هجریقمری، سکینهبانو که ادعای خدمت بیمارداری میکرده است، به خدمت سیساله مادرش در این سمت اشاره میکند و میگوید باتوجهبه اینکه مادرش «خانیبانو» سیسال سابقه خدمت دارد، حق موروثی اوست که به این شغل گمارده شود.
در دوره قاجاریه، با گشایش و گسترش کنسولگریهای خارجی در نقاط مختلف ایران، پزشکان این کشورها نیز در آنجا مستقر میشدند. بیشتر این کنسولگریها، درمانگاه و بیمارستان داشتند و بیماران از نواحی دور و نزدیک به آنجا مراجعه میکردند؛ البته در آغاز، مردم به پزشکان خارجی چندان اعتمادی نداشتند و بیشتر به همان شکل تجربی و سنتی به مداوا میپرداختند، اما بهمرور زمان فعالیت اطبای خارجی موجب شد مردم از مداوای آنها استقبال کنند.
جیمز موریه، نویسنده و دیپلمات انگلیسی، در سال ۱۲۲۵ قمری در همینباره نوشته است: «منشیباشی ایرانی از مدتها پیش، تب کرده و به حال مرگ افتاده بود. در شش روز، او ششبار دچار خونریزی شده بود. این مردم اعتقاد به طبابت ما ندارند و از اینرو نمیگذاشتند پزشک هیئت معاینهاش کند. سرانجام بر اثر فالی که از حافظ گرفت و در آن گفته شده بود به غریبه اعتماد کند، بدان راضی شد».
اینگونه است که در اواخر قرن نوزدهم، شهر مشهد درکنار درمانگاه حرم مطهر (دارالشفا)، سه درمانگاه خیریه عمومی دارد؛ درمانگاه جنرال کنسولی بریتانیا، درمانگاه جنرال کنسولی روسیه و درمانگاه بانک روس که از میان آنها فقط درمانگاههای بریتانیاست که همچون دارالشفای حرم مطهر، امکانات مناسبی برای بستری بیماران دارد.
چند سال بعد البته درمانگاه بانک روس تعطیل میشود و جایش را به شفاخانه منتصریه میدهد. حاجیداوود، سیاحی که در سال ۱۳۰۵ خورشیدی به شهر مشهد سفر کرده بود، مینویسد: «در شهر مشهد سه بیمارستان عمده وجود دارد؛ یکی از آنها که از بودجه آستان قدس اداره میشود، دارالشفای حضرت است که برای معالجه زائران و عموم است. بیمارستان دیگر، زیرنظر دولت بریتانیاست و روزانه سیصد بیمار را بهطور مجانی معالجه میکند.
علاوهبر این دو، بیمارستان میسیون آمریکایی نیز با اخذ پول، به معالجه بیماران میپردازد. یک بیمارستان کوچک دیگر به نام شفاخانه منتصریه وجود دارد که زیرنظر دولت اداره میشود و معالجه آن مجانی است».
در سال۱۳۳۳ پزشکی بلژیکی به نام «رُش بولون» به مشهد میآید. او چند ماه بعد به مدت سه سال در قرارداد اول به استخدام آستانقدس برای ریاست بخش جراحی بیمارستان امامرضا (ع) درمیآید که این مدت به پانزده سال افزایش مییابد. بسیاری از متخصصان تأکید میکنند که با حضور دکتر بولون در بیمارستان امامرضا (ع)، برای نخستینبار بستر توسعه جراحی نوین، گسترده میشود و باتوجهبه امکاناتی که آستانقدس در آن زمان دراختیار داشت، این طبیب اقدامات خوبی را انجام میدهد.
دکتر مرتضی شیخ اواخر سال ۱۳۲۹ پس از ازدواج به مشهد میآید. او علاوهبر خدمات پزشکی در مشهد به داشتن روحیه خیرخواهی و خدمت به مردم مشهد نیز مشهور است و برای خدمترسانی بیشتر به محرومان، در نقاط مختلف شهر، از میدان شهدا تا فلکه برق، سرشور و نوغان، محکمه (مطب) دایر میکند تا بیماران ناچار نباشند برای مراجعه به او، حتی هزینه ایابوذهاب پرداخت کنند.
دکترشیخ، پزشک بیستوچهارساعته مردم شهر است و در منزل هم بیماران را میپذیرد. او برای این کار، جلوی در خانهاش لامپی نصب میکند؛ هر وقت لامپ روشن است، یعنی در منزل است و پذیرای مردم.
در دارالشفا، بخش بستری زنان و مردان از یکدیگر جداست و به هر بیمار ظرف غذاخوری، کاسه، قاشق، کوزه آب، رختخواب و یکدست لباس کامل با عنوان «رخت بیمار» داده میشود که برای مردان شامل قبا، پیراهن، زیرجامه، کفش و کلاه است و برای زنان شامل یک نیمتنه روپاک، روسری، پیراهن، زیرجامه و کفش.
به بیماران بستری هم غذایی به نام «مُزَورَه» (آش پرهیز) داده میشود که سبک و قابلهضم است و در آخر روز نیز به آنان میوه تازه -معمولا سیب یا انار- میخورانند. داروهای موردنیاز بیماران دارالشفا در قسمت «شربتخانه» تهیه میشود که خود بخش دیگری از تشکیلات آستان قدس رضوی است.
این داروها شامل انواع تریاقات (داروهای مسکن، مخدر و ضددرد)، انواع معجون (داروهای مخلوط با شهد و آبقند)، انواع سفوف (داروهای خشک و ساییده به شکل گرد) و انواع جوارش (ترکیبهای مخصوص هضم غذا) است. بیشتر این داروها از مشتقات گیاهان و میوهها و شامل شربت فواکه (آبمیوه)، معجون زوفا، معجون کاسرالریاح، قرص تباشیر قابض، گلقند، سکنجبین، گلگاوزبان، سفر جلی مسهل، نوشدارو، پوست هلیله، رب میوه به، ریوند چینی، شربت بنفشه، اطرفیل، معجون خیارچنبر، تریاق فاروق، افیون، کوکنار، فلونیا و مانند آن است.
داروها طبق نسخه حکیم (طبیب) بر روی کاغذ آهاردار نوشته میشود و مقدار و قیمت آنها در پایان هر روز براساس این نسخهها، برآورد شده، پس از تأیید طبیب، دوباره خریداری و جایگزین داروهای مصرفی قبلی میشود.
به رعایت بهداشت داخل دارالشفا نیز اهمیت داده میشود؛ لباس بیماران با آب و صابون شسته میشود و یک روز در ماه، نیز به استحمام آنها اختصاص دارد و دلاک برای بیمارانی که توان استحمام ندارند، وجود دارد.
پزشکی نوین، در ایران، ریشه در دوره قاجار و دوران سلطنت ناصرالدینشاه دارد. تا تشکیل دارالفنون، با وجود آنکه قبلا کسانی برای تحصیل طب جدید به اروپا اعزام شده و مراجعت کرده بودند، در وضع طب و تحصیل آن، تغییری بهوجود نیامده بود. قانون بوعلی و شرح اسباب نفیسی، کتب معتبر کلاسیک در پزشکی بهشمار میرفت.
برای تحصیل طب، مکتب خاصی وجود نداشت و شاگردان پس از طی مقدمات اولیه، یادگیری صرف و نحو، تحصیل حکمت الهی (فلسفه) و فراگرفتن حکمت طبیعی (طب و...) در مطب پزشکان معروف قدیمی بیمانع و رادع میتوانستند پس از کسب اطلاعات مختصر در طب، خود را پزشک نامیده، به درمان بیماران مشغول شوند.
جراید دوره احمدشاه قاجار در گزارشی تأکید میکنند که تعداد اطبای شهر مشهد ۲۷ نفر هستند که از این میان، هشت نفر طبیب تحصیلکرده، یازده نفر طبیب سنتی و هشت پزشک دیگر، آگاه به طبابت نوین و سنتی بودهاند. این جراید در ادامه توضیح دادهاند: «بر عده فوق، اطبای رسمی قونسولخانهها و مریضخانههای خارجی نیز که جمعا سه نفر هستند، افزوده میشود. یک دندانساز دارای تصدیقنامه نیز در مشهد میباشد. این اطبا و دواخانهها، تنها کفاف دوثلث شهر را میدهند و یک ثلث شهر که شامل نوغان و پایینخیابان است، از طبیب و دوا محروماند».
*این گزارش چهارشنبه یکم شهریور ۱۴۰۲ در صفحه تاریخ و هویت روزنامه شهرآرا چاپ شده است.