بیش از دو دهه از فوت حاجولیالله فروزندهفر میگذرد؛ مرگی که بر اثر ابتلا به بیماری دیابت اتفاق افتاد. رنج خانواده از سالها دردکشیدن پدر بر سر این بیماری، جرقهای شد تا یکی از پسرانش تصمیم بگیرد برای آگاهی به افراد جامعه از بیماری دیابت و کنترل آن راهی پیدا کند. این تصمیم به راهاندازی بنیاد دیابت ایرانیان در بهار سال ۱۳۸۲ منجر شد تا دعا و ثنایی آرامشبخش روح پدر باشد.
به سراغ بهرام فروزندهفر و گروهش در بنیاد کنترل و پیشگیری دیابت ایرانیان رفتیم تا با او گفتگو کنیم.
درمانگاه میلاد در محله سجاد محل گفتوگویمان است؛ درمانگاهی که مرکز درمانی است، اما بر اساس شواهد و به استناد صحبتهای بهرام فروزندهفر، مدیرعامل و بنیانگذار بنیاد، برای کمک به بیماران دیابتی و آگاهیبخشی در راستای پیشگیری و کنترل این بیماری راهاندازی شده است.
فروزندهفر درباره چرایی تأسیس بنیاد دیابت ایرانیان و فعالیتهایش میگوید: سال ۱۳۷۸ درمانگاه میلاد را در محله سجاد تأسیس کردیم. با توجه به اینکه همه اعضای خانواده بهنوعی به این بیماری مبتلا بودند و مرحوم پدرم بر اثر همین بیماری از دنیا رفت، در ابتدای راهاندازی این مجموعه درمانی تصمیم گرفتیم به نیت شادی و آرامش روح پدرم به صد نفر از افراد نیازمند مبتلا به دیابت خدمات رایگان بدهیم. استقبال از این طرح چنان بود که از سرتاسر شهر مراجعهکننده داشتیم.
او ادامه میدهد: ناآگاهی درباره این بیماری و دراولویتنبودن درمان در برخی خانوادهها، ما را در مسیری پیش برد که از بیستسال پیش تاکنون نهتنها خدمات این مرکز به بیماران دیابتی تعطیل نشد، بلکه در سطح کشوری و بینالملل هم طرح و برنامههایی داشتهایم.
این بنیاد در ادامه با راهاندازی مجموعههای حمایتی مانند انجمن توسعه سلامت، انجمن حامیان بانوان شریف و مرکز نیکوکاری، برنامههای حمایتی و آموزشی خود را از بیماران نیازمند مبتلا به دیابت و خانوادههایشان در دفتری که در سناباد دایر کرده بود، گسترش داد.
فروزندهفر بهعنوان مدیرعامل و مؤسس بنیاد دیابت، در کنار همسر و فرزندان و دوستان پزشک و خیرش این بنیاد را اداره میکند و بهنوعی خانواده در این مهم نقش دارند: «همسرم پرستار بود و در بیمارستانهای امید و امامرضا (ع) در سمت مدیریت بخش پرستاری خدمت میکرد.
پس از راهاندازی درمانگاه میلاد و برنامههای ویژه بیماران دیابتی، همسرم چند کتاب مرتبط با این بیماری را ترجمه کرد و سپس از محتوای این کتابها تراکتهای آموزشی تهیه و بین بیماران توزیع کرد. علاوه بر این، او مجله «سلامت و تندرستی» را راه انداخت تا بهوسیله آن به خانوادههای بیماران درباره دیابت آگاهی بدهد.»
چهار سال پس از فعالیت درمانگاه میلاد و خدمات خیرخواهانه به بیماران دیابتی بود که بهرام فروزندهفر با توجه به نیاز جامعه تصمیم به تأسیس بنیاد دیابت ایرانیان گرفت: «در شروع کار، دفتر بنیاد در خیابان شهید چمران بود. تبلیغاتی نداشتیم. اولین بیماران خدمات درمانی و آموزشی گرفتند. آنها رضایتشان را به افراد دیگر دهانبهدهان رساندند، تا جایی که آمار مراجعانمان بیشتر و بیشتر شد، بهطوریکه به ۳۰ هزار نفر در سال هم رسید. اطلاعات همه بیماران هم ثبت شد.»
فروزندهفر از رایگانبودن ویزیت در ابتدای راه میگوید و اینکه حتی هزینه رفتوآمد بیمار هم پرداخت میشد: «سال اولی که این فعالیت را شروع کردیم، علاوه بر اینکه ویزیت پزشک، آزمایشها و... رایگان بود، یک سطل بزرگ را از بلیت اتوبوس پر میکردیم و جلو در میگذاشتیم تا هر کسی نیاز به هزینه رفتوآمد داشت، از همانجا بردارد.
الان با توجه به تورم و پس از شیوع کرونا و کاهش توان خیران برای کمک، هزینه ناچیزی برای ویزیت دریافت میشود؛ مبلغی بین ۵ تا ۱۰ هزار تومان. برای آزمایش، دارو و... با برخی داروخانهها و آزمایشگاهها هم قرارداد داریم و برای بیمارانی که از طرف ما معرفی میشوند، خدمات صددرصد رایگان یا درصدی تخفیف میدهند.»
حمیرا فروزندهفر با فرزندانش، آرش و گلناز، ادارهکننده بنیاد حمایت از بیماران دیابتی در دفتر مرکزی درمانگاه میلاد هستند. ادامه فعالیت بنیاد را حمیراخانم، همسر مؤسس این مرکز درمانی، برایمان شرح میدهد؛ مرکزی که پا را از درمانگاه و دایره بیماران زیرپوشش این بنیاد فراتر نهاد و در سطح شهر و کشور به فعالیتهای آموزشی، درمانی و آگاهیبخشی خود ادامه داد.
او میگوید: «پس از استقبال بسیار خوب از طرح بنیاد دیابت با توجه به ناآگاهی عمومی از این بیماری و مخاطراتی که بهدنبال دارد، تصمیم به برگزاری غربالگریهایی در بوستانها و در ادامه در ادارات و سازمانهای دولتی و خصوصی گرفته شد. خوشبختانه معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری آن زمان همکاری خوبی با ما داشت و امکان انجام غربالگری در بوستانها فراهم شد.»
به گفته دکتر فروزندهفر، برنامه هم اینطور بود که پس از تبلیغات درباره این برنامه تیم پزشکی و کادر درمانی در محل حضور مییافت. پس از گرفتن آزمایش قند خون از داوطلبان، نتیجه اعلام میشد. اگر کسی در معرض خطر یا مبتلا به این بیماری بود و خودش خبر نداشت مشاورههای لازم برای مراحل درمانی یا پیشگیری از روند رو به رشد بیماری به او داده میشد.
او ادامه میدهد: بیمار میتوانست از خدمات درمانگاه ما استفاده کند. درحقیقت هدف و تمرکز ما بیشتر بر آگاهیبخشی و آموزش به زبان عام بوده و هست. ما در شهرها و استانهای دیگر ازجمله تربتحیدریه، تهران، گرگان و... هم نمایندگی راه انداختیم و فعالیتهایمان در مشهد خلاصه نمیشد.
یکی از اقدامات مهم این بنیاد برگزاری همایشی در فرهنگسرای زیارت با حضور پزشکان، علمای دینی و صاحبنظران با موضوع «دیابت و روزهداری» بود؛ موضوعی که به گفته فروزندهفر در جهان اسلام تأثیر چشمگیری داشت: «در گذشته همایشهایی در اینباره نه در کشور ما، بلکه در دیگرکشورهای مسلمان نیز برپا شده بود، اما یا فقط علمای دینی بودند یا پزشکان. در همایشهایی که بنیاد ما در فاصله سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ در فرهنگسرای زیارت برگزار کرد، هم پزشکان متخصص بودند و هم علمای دینی. پس از بحث و مناظرات متعدد دوستان صاحبنظر در اینباره به جمعبندی منطقی رسیدند و نتیجه اعلام شد؛ نتیجهای که بازخورد جهانی داشت.»
یوسفی مادر دختر شانزدهسالهای است که از دوسالگی دخترش تحت حمایت درمانی این بنیاد قرار دارد: «اوایل که متوجه ابتلای دخترم حنانه به این بیماری شده بودم، در مسیر درمان متوجه وجود انجمن توسعه حمایت از بیماران دیابتی شدم که زیر نظر بنیادی به همین نام است. کوچکترین اطلاعاتی درباره این بیماری نداشتم و سردرگم و نگران بودم. با چند جلسه مراجعه به انجمن، خودم را پیدا کردم و با حمایتهای مشاورهای و درمانی توانستم بیماری دخترم را مدیریت کنم.»
او آرامش خودش و موفقیت دخترش در کنترل بیماری را مدیون آگاهیبخشی و راهنماییهای بنیاد میداند و از اینکه دخترش جزو بیماران موفق در زمینه دیابت است، ابراز خوشحالی میکند: «شاید اگر آگاهیبخشی و همایشهای آموزنده این بنیاد نبود، همان اول من جا میزدم و نمیتوانستم دخترم را در کنترل بیماری کمک کنم.»
رضای سیودوساله یکی دیگر از مددجویان این مرکز است که از دوازدهسالگی تحت درمان دیابت است. اومیگوید: «شنیده بودم استفاده از داروهای خاص این بیماری در درازمدت منجر به اختلالات جسمی و بروز مشکلات زناشویی میشود. برای همین از ازدواج و تشکیل خانواده و عواقبش ترس داشتم، تا اینکه با این بنیاد آشنا شدم. مشاورهها و حضور در همایشهایی که با همین موضوع برگزار میشد، بهقدری در من اعتمادبهنفس به وجود آورد که تصمیمم برای ازدواج قطعی شد. الان دو فرزند دو و چهارساله دارم.»
* این گزارش شنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۹ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.