از کودکی عاشق بازیگری بوده و فیلمهای زیادی تماشا میکرده. تا به اینجا شاید شبیه بسیاری دیگر بهنظر برسد، اما اینکه به علاقه خود بها داده و از نوجوانی پی آن را گرفته، کمی او را از دیگران متفاوت میکند؛ از دیگرانی که اغلب علاقه خود را در رشتههای هنری رهامی کنند و بهدنبال انتخاب رشتهای میروند که آینده و بازار کارش، تضمین شده باشد.
یکی از موهبتهای زندگی مهدی یاقوتینیت، جوان بیست و هفت سالهای که تاکنون تجربههای زیادی درزمینه اجرای تئاتر از سرگذرانده، داشتن والدینی است که مشوق او در این راه بودهاند. هنرمند محله فرهنگیان، قدر این موهبت را میداند و تا به امروز سعی کرده است تمام تلاش خود را برای موفقیت در هنر خود بهکار بندد.
- مهدی یاقوتینیت میتوانست سراغ حرفههای دیگری برود که بازار کار مطمئنتری داشته باشد، چرا هنر بازیگری را انتخاب کرد؟
از کودکی به بازیگری علاقه داشتم. یادم هست در همان دوران کودکی، عاشق فیلمهای اکشن و پرهیجان بودم. گاهی خودم را جای شخصیت اصلی فیلم میگذاشتم و رویاپردازی میکردم. ازطرف دیگر تجربه بازی کردن در تئاتر، به من آرامش میدهد و باعث میشود که دغدغهها و مشکلاتم را فراموش
- اطرافیانت هم در ایجاد این علاقهمندی، نقش داشتند؟
علاقه اولیهام فقط بهدلیل جذابیت خود این هنر بود که برای خیلیها وجود دارد، اما بزرگتر که شدم، تشویقهای پدر و مادرم باعث شد جدیتر به آن فکر کنم.
- از اولین تجربه تئاترت برایمان بگو.
در دهسالگی در نمایش مدرسه، نقشی را قبول کردم. موضوع نمایش، واقعه غدیر خم بود و من نقش پیامبر (ص) را برعهده داشتم. در این نمایش، مادرم در پشت صحنه کمکم کرده و لباس نقشم را تنم میکرد. برادر کوچکم هم راوی نمایش بود.
- پس مادرت، مشوق اصلیات بوده؟
همینطور است. وقتی پدرم به جبهه میرود، او شغل معلمی را رها میکند و تمام هموغمش را برای تربیت بچههایش میگذارد؛ البته پدر هم خیلی از من پشتیبانی و حمایت میکرد. از آن والدینی نبودند که بگویند هنر برایت، آب و نان نمیشود. بزرگتر که شدم، مدتی را با برادرم در کارگاه امدیاف کار کردم، اما والدینم گفتند این کار را رها کن و بهدنبال علاقهات برو. آنها خیلی دوست دارند من در حرفه بازیگری، پیشرفت کنم و شناخته بشوم.
- الان در چه مقطع تحصیلی هستی و چه رشتهای خواندهای؟
برای اینکه بهصورت حرفهای وارد این هنر شوم، تصمیم گرفتم از همان پایه دبیرستان، این رشته را دنبال کنم. وارد دبیرستان هنرهای زیبای مشهد شدم و رشته سینما را انتخاب کردم. در دانشگاه هم بازیگری را در دانشکده علمیکاربردی و تا مقطع کاردانی ادامه دادم، اما متاسفانه در مشهد، کارشناسی این رشته هنری وجود ندارد؛ به همین علت، ناگزیر رشته عکاسی تبلیغات را انتخاب کردم. یک دوره بازیگری را هم بهصورت خصوصی زیرنظر حامد سلیمانزاده گذراندم.
- چگونه وارد حوزه تئاتر مشهد شدی؟
دوره کارآموزی دبیرستان، آپاراتچی سینماسیمرغ بودم و آنجا کمکم با بچههای تئاتر مشهد آشنا شدم. در شانزدهسالگی مستندی به نام «پول» ساختم که البته پروژه درسیام بود و سال ۹۲ هم انیمیشنی را به نام «عشق و طلاق» برای دل خودم ساختم که نویسنده و کارگردانش، خودم بودم.
- فقط به اطلاعات دانشگاهت اکتفا میکنی یا در حوزههای غیردرسی هم مطالعه میکنی؟
حدود ۲۰۰ جلد کتاب در زمینه بازیگری دارم که بسیاریشان کمیاب هستند و هر وقت فرصتی دست بدهد، آنها را مطالعه میکنم.
- آرزوی هنری مهدی یاقوتی چیست؟ا
ین است که به آنجایی که دلم میخواهد و برای آن تلاش میکنم، برسم؛ برای همین از دو سال پیش با هدفگذاری مشخص، برنامه کاریام را شروع کردهام.
- چه نقشی را خیلی دوست داری بازی کنی؟
هیتلر
- مهمترین تجارب بازیگریات چه بوده؟
در نمایش «طوفان» که در سال ۹۳ بهکارگردانی محمد جهانپا روی صحنه رفت، دو نقش داشتم. این کار به جشنواره تئاتر استانی هم راه یافت. موضوع آن درباره شرایط روحی مسلمبنعقیل، قبل از رسیدنش به کوفه بود که درقالب سوررئالیستی اجرا شد. بازی در نمایش «کیلومتر ۱۲» بهکارگردانی علی آزادنیا تجربه دیگرم بود.
بعد از آن، اتفاق ناخوشایندی برایم افتاد که وقفهای در کارم ایجاد کرد و آن اتفاق که میتواند هرکسی را در هر جایگاهی به زمین بزند، این بود که دچار غرور شدم. چون همه میگفتند این جوان کمسنوسال، خوب از عهده نقشها برمیآید، با اینکه بعد از آن، پیشنهاد کار زیاد داشتم، هر نقشی را قبول نمیکردم و همین موضوع مرا مدتی از کار دور کرد. درضمن یکی دیگر از تجارب خوبم، عضویت در گروه فرهنگیهنری «جلوه هشتم» بود که بیشتر درزمینه تئاتر آیینی و تاریخی فعالیت میکند.
- با این گروه هم اجرا میکردی؟
بله. نمایش «روایت گوهرشاد» را به سفارش فرهنگسرای بهشت به مدت دو هفته در ماه رمضان روی صحنه بردیم. موضوع آن، سیر اتفاقاتی بود که منجر به قیام تاریخی مردم مشهد در مسجد گوهرشاد شد.
- تئاتر خیابانی را هم تجربه کردهای؟
تجربه اجرای تقاطعی را دارم؛ به این صورت که پشت چراغقرمز بههمراه دو نفر دیگر، به فاصله یک یا دو دقیقه، روی چهارپایه میرویم و رفتارهای درست یا نادرست ترافیکی را درقالب تئاتر، آموزش میدهیم. اجرای خیابانی دیگری هم درباره اینترنت و فضای مجازی کردهام که از شخصیت حسن کچل استفاده کردیم و میخواستیم به مخاطب بفهمانیم که فضای مجازی، واقعا مجازی است و باید در دنیای واقعی زندگی کرد.
«داستان ایستادگی»، یکی دیگر از تئاترهای خیابانیام است که در خود کوهسنگی برگزار شد. در این تئاتر، افتخار داشتم که نقش امامحسین (ع) را بازی کنم و میلاد، برادر کوچکترم نیز نقش حضرت علیاکبر (ع) را برعهده داشت.
- این تجربه، تاثیر خاصی روی تو گذاشت؟
نمایشهای آیینی، هم مخاطبان را بیشتر تحتتاثیر قرار میدهد و هم خود بازیگران را. در نمایش «داستان ایستادگی»، من و میلاد هنگام اجرا گریه کردیم. چون طرف مقابلم برادرم بود، یک حس عاطفی قوی بین ما برقرار شد و همه بینندهها تحتتاثیر اجرای ما قرار گرفتند.
- از نگاه اهالی تئاتر مشهد و آنهایی که تو را میشناسند، ویژگی کاریات چیست؟
در نقش خودم فرومیروم و با نقشهایم ارتباط قوی برقرار میکنم.
- یک خاطره برایمان تعریف کن.
در نمایش طوفان در یک صحنه، طناب دور گردنم بود و آن را دیر از گردنم درآوردند؛ طوریکه کم مانده بود خفه شوم.
- اهالی محله فرهنگیان و همسایهها میدانند که شما تئاتر کار میکنی؟
چون حدود چهار سال است به این محله آمدهایم، همسایهها را چندان نمیشناسم و بیشتر با دوستانم همصحبت هستم و آنها از روند کارهایم باخبر هستند.
- میانهات با ورزش چگونه است؟
فوتبال را دوست دارم. در مسابقات دانشآموزی مقطع سوم دبستان، در ناحیه ۷، تیم ما مقام دوم را بهدست آورد و دوست داشتم این ورزش را بهصورت حرفهای ادامه دهم، اما چون هزینههای آن سنگین بود و من شرایط تامینش را نداشتم، ادامهاش ندادم.
- به هنر دیگری هم علاقه داری؟
موسیقی را خیلی دوست دارم. در پانزدهسالگی برای اینکه گیتار کلاسیک بخرم، مدتی را در بخش خدماتی یک رستوران کار کردم تااینکه بالاخره این ساز را خریدم.
* این گزارش چهارشنبه، ۱۷ شهریور ۹۵ در شماره ۲۱۱ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.