روزها را برای خودش و محله، کار میکند. میپرسم کارش چیست و بعد که میگوید موزع روزنامه خراسان است، با خودم میگویم عجب حوصلهای دارد! مرد گل و گیاه محله گلشهر از وقتهای دیگرش، هزار استفاده دیگر هم میکند.
او عضو هیئتامنای مسجد صاحبالزمان (عج) است و در شورای اجتماعی محلات هم فعالیت میکند. همچنین دو دختر معلول در خانه دارد که کمکدست پدرشان هستند. سیدجواد رفائی که همنام یکی از مدیران فرهنگی شهر است، ۴۱ سال دارد و دوست دارد یک گلخانه بزرگ بزند تا گل را بدون هیچ واسطهای به دست مشتری برساند.
میگوید رو آوردن مردم به خرید گلهای مصنوعی بهخاطر این است که آنها فقط گل میخرند و نحوه نگهداری آن را نمیدانند. آنها مهمترین مرحله را پشت گوش میاندازند و همین امر موجب میشود که رغبتشان به خریدن گل کم میشود.
سیدجواد میگوید که من بیشتر درزمینه خریدوفروش گل فعالیت میکنم، با این حال سه مرحله کاشت و برداشت و فروش آن را انجام میدهم و در کنارش کار فرهنگی هم میکنم؛ «من بیشتر بر کار فروش متمرکزم، ولی خب، همه مراحل پرورش گل را انجام میدهم، با این حال بیشتر از هر چیز فکر میکنم که تبلیغ و نحوه نگهداری گل میتواند مثمرثمرتر باشد؛ مثلا ما در مدارس و مساجد با همکاری شهرداری، نمایشگاههای فروش گل و گیاه برگزار میکنیم و همانجا هم حتی اگر خود خریداران درخواست نکنند، شیوههای نگهداری گل مربوط را به آنها میگوییم.
بیشتر فعالیتهایمان هم در همین مناطق محروم و پایین شهر است، ولی خب، گاهی از بالای شهر هم سفارش داریم. من در همین طرح «قلیان بیار، گلدان بگیر» هم حضور داشتم و واقعا مردم استقبال خیلی خوبی از آن کردند.» و بعد هم از شاگرد یازدهسالهاش محمدامین میگوید که مثل خودش عاشق گل و گیاه است و با شیوههای مختلفی در گلشهر، گل میفروشد؛ «شاگردی دارم که از اقوام ماست و فوقالعاده بچه مستعد و خوبی هم هست.
او دوست دارد بین گل و گیاه باشد و تا الان هم خیلی خوب در این زمینه کار کرده؛ مثلا خودش یک سبد گل میبرد در مغازهها و با کمترین سود ممکن میفروشد. خب، شاید خیلیها از این کارها نکنند یا خجالت بکشند، ولی او همزمان که در مدرسه تیزهوشان درس میخواند، این کار را هم میکند.»
سیدجواد یکخطدرمیان، وسط سخنانش از گلها حرف میزند. از گلفروشی و از اینکه چرا رنگها از زندگی ما حذف شده است و همهاش باید بین رنگهای سیاه و سفید بلولیم و حالوروزمان اینطوری شده که عصبانی و کلافه هستیم؛ «خب، ببین.
خریدن گل بهنظر قیمت زیادی دارد و گلفروشیها هم ناچار بهخاطر اینکه گل را مستقیم از گلخانه تهیه نمیکنند، باید آن را به قیمت بیشتری بفروشند، ولی ما مستقیم گل را از شمال کشور تهیه میکنیم تا آن را با قیمت کمتری به مشتری و دوستدارانش عرضه کنیم.
مثلا ما الان یک آقای رمضانی داریم که در انتهای خیابان رسالت، کاکتوس پرورش میدهد. او با حداقل امکانات دارد کار میکند. با چه قیمتی؟ ۲ هزار تومان و ۳ هزار تومان. خب، این فوقالعاده است. همین کاکتوس جای دیگر با قیمت بیشتری عرضه میشود. از طرف دیگر بدون اینکه واقعا بخواهم تبلیغی بکنم، شما میدانید که همین گل کاکتوس چقدر این اشعههای موبایل و وایفای را جذب خوش میکند؟
این را بهلحاظ علمی میگویم. وقتی آمار میگوید که باید در هر ۹ مترمربع از محیط زندگی، گل باشد، یعنی چی؟ توی ادارات ما چقدر این موضوع رعایت میشود و چقدر تحقیق کردهاند که حضور این گلها بر روحیه کارمندان تاثیر میگذارد؟
رفائی، اما روی شیوه مراقبت بیش از هر چیز دیگری تاکید میکند. او میگوید بلد بودن نگهداری گل نهتنها اصلا سخت نیست، بلکه بعد از مدتی باعث میشود که اصلا سمت خریدن گل مصنوعی نروید؛ «طرف میآید کاج مطبق میخرد مثلا صدوخردهای هزار تومان، فقط میخواهد خریدش را انجام بدهد و بعد هم میرود.
شش ماه بعد مجبور میشود همین گل را خشکشده بیندازد بیرون. این البته در طبقه بالای شهری بیشتر دیده میشود، ولی نکته بحثبرانگیز اینجاست که همین دوستان میروند گل مصنوعی میخرند به این خاطر که میگویند دست ما برای خریدن گل خوب نیست. به دست و پا ربطی ندارد شما باید شیوه نگهداری گل را یاد بگیرید و هیچ کاری هم ندارد.
بندهخدا در هفته مثلا باید دو بار به گیاهش آب بدهد، فراموش میکند و بهجای دو روز درمیان دو روز پشتسر هم آب میدهد و ولش میکند تا هفته بعد به امان خدا. خب، طبیعی است که این گیاه خشک میشود؛ برای همین مردم برای گل مصنوعی بیشتر از طبیعی هزینه میکنند که هیچ فایدهای هم ندارد. از آنطرف خب، گل و گیاه موجودات زندهای هستند که نیاز به مراقبت عاطفی و رسیدگی دارند.»
بعد هم از رغبت مردمان گلشهر و آن سمتها به خریدن گل میگوید؛ «من بارها این صحنه را دیدهام که در محلههای کمبرخوردار، مردی آمده که نیمساعت بین گل و گیاه چرخیده و کلی ذوق کرده، ولی موقع خرید، دیده پول کافی ندارد و برگشته، رفته خانه. حالا آن گل چقدر قیمت دارد؟ ۵ هزار تومان!
چند وقت پیش در مدرسه خیامی در گلشهر، نمایشگاه گل و گیاه دایر کرده بودیم که در یک هفته چیزی حدود ۳ میلیون تومان فروش داشتیم. خب، این نشان میدهد که مردم واقعا گل و گیاه را دوست دارند، ولی به هر دلیلی که مهمترینش همین وضعیت مالی است، نمیتوانند از آن استفاده کنند و در خانه داشته باشند.
چهها توی مدرسه میآمدند بهجای خریدن چیپس و پفک، گل میخریدند. خانم فولادی، مدیر مدرسه، هم واقعا برای برگزاری این نمایشگاه زحمت زیادی کشیدند.
همانطور که قبلا هم گفتم، سیدجواد علاوه بر کار گل و گیاه، عضو شورای اجتماعی محلات و هیئتامنای مسجد صاحبالزمان (عج) هم هست. او میگوید من هرجا هم بروم، گل و گیاه را در کارم دخیل میکنم؛ «مثلا ما یک آقای نبیزاده داریم که روحانی فعال محله ماست.
یشان میگوید رفائی! میخواهیم به بچهها جایزه بدهیم، برایمان گل بیاور. یا اینکه توی محله، نمایشگاه فروش گل برگزار میکنیم و مردم هم استقبال خوبی میکنند. موقع فروش، من باز هم روی شیوه نگهداری گلها تاکید میکنم، اما متاسفانه این شیوه در ادارهها مغفول مانده است. در راهروی هر ادارهای که راه بروی، خشکی گیاهان و نرسیدن آب به آنها کاملا مشهود است.»
اشکال رفائی را در بحث دیگرمان کاملا بجا و درست میبینم. او میگوید شهرداری کلی هزینه میکند، ولی خروجی مناسبی از کارش نمیگیرد؛ «باید بگویم نهال اصلا به درد ما نمیخورد. درواقع به درد آنهایی میخورد که باغی دارند یا مزرعهای.
آخر نهال به چه درد خانههای چهل و پنجاهمتری میخورد؟ شهرداری هر نهال را دستکم نزدیک به ۱۵، ۱۰ هزارتومان میخرد، ولی هیچ اتفاقی نمیافتد. نکته دیگر اینکه اصلا مگر در منطقه ۵ یا در گلشهر ما چقدر پیادهرو داریم؟ طرف میآید دو تا کارت ملی نشان میدهد و چند تا نهال میبرد به باغش، ولی به اسم محله تمام میشود و منتش را سر ما میگذارند.
خب همین، به جای نهال بیایید گلدان به مردم بدهید؛ به همین مردمی که نمیتوانند گل و گیاه را بهخاطر وضعیت مالی در سبد خانوارشان بگذارند تا شب عیدی با گلدان گل زیبایی به خانه بروند. تازه با وجود همه اینها، همان نهال هم با بدترین وضعیت به دست مردم میرسد.
همه را میریزند کف وانت، خاکش میریزد، ریشهاش باد میخورد و کسی هم دلش نمیسوزد. کارگر هم میگوید ولش کن. مردم که الان میآیند، همه را میبرند. مراقبت دیگر چه معنی دارد؟ از این بدتر اینکه من مردمی را دیدهام که همان نهال را میبرند توی خانه محقرشان و میگذارند در گوشهای تا خشک شود و بعد هم میاندازندش بیرون. خب، چرا؟ چه دلیلی دارد؟»
رفائی میخواهد یک گلخانه بزرگ دایر کند با ۵۰ کارگر. نه توی بیابان، نه یک جای پرت، بلکه نزدیک شهر و چهبسا داخل خودآن. جایی که مشتاقان گل و گیاه بدون واسطه و بدون پرداخت هزینهای اضافه، گل بخرند و طریقه استفادهاش را بدانند.
میگوید همین حالا دختران معلولش بهخوبی خودش گل میکارند و دربرابر آنها احساس وظیفه میکنند. با رفائی خیلی حرف میزنیم. موقع بیرون آمدن میرود سمت چند گلدانی که توی راهروی روزنامه است. دست میکشد روی خاک خشکشان و میگوید: نگاه کن. نگفتم توی ادارهها بلد نیستند از گیاهان خوب مراقبت کنند؟ این هم نمونهاش، این را هم بنویس!
* این گزارش دوشنبه ۲۸ فروردین ۹۶ در شماره شمـاره ۲۴۱ شهرآرامحله منطقه ۵ چاپ شده است.