کد خبر: ۵۴۴۸
۱۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
نوجوان محله شهیدباهنر مخترع توپی کش چرخ پراید است

نوجوان محله شهیدباهنر مخترع توپی کش چرخ پراید است

سعید شاهوزهی دانش‌آموز کلاس دوازدهم در رویداد کارآفرینی هنرجویی استان، رتبه نخست را کسب کرد. او بعد ۴ سال تجربه کار در مکانیکی، موفق به اختراع توپی کش چرخ جلو پراید شده است.

درست است که مخترع است و سد تکرار‌ها را شکسته و در جشنواره مرکاپ (رویداد کارآفرینی هنرجویی) سال گذشته استان مقام اول را کسب کرده است، اما فراتر از این مخترع‌بودن یک ویژگی شاخص دیگر هم دارد.

آن ویژگی درس‌خوان‌بودن و از شاگرد اول بودن‌ها نیست، بلکه قامتی مردانه است در پسری هفده‌ساله که محرومیت‌ها و محدودیت‌ها را درنوردیده و گل سر سبد جوانان یکی از محله‌های انتهای شهرک شهید باهنر شده است.

پسری که با تمام مشکلات ریز و درشت، حالا برای خودش یک پا نان‌آور خانه شده است. سعید شاهوزهی دانش‌آموز کلاس دوازدهم است و بعد ۴ سال تجربه کار در مکانیکی، موفق به اختراع توپی کش چرخ جلو پراید شده است که به‌نظر او حتی نمونه مشابهش وجود ندارد.

او که سال‌های زیادی است در شهرک شهید باهنر با مادر خود زندگی می‌کند، سختی و فراز و نشیب زندگی را زیاد تحمل کرده و در خم ابروهایش و اعماق کلامش می‌توان خستگی این رنج را به‌وضوح دید. همراه با او و مادرش می‌شویم که مشوق و عامل موفقیت او بوده است و دفتر خاطرات تلخ و شیرینشان را در این سال‌های دیر و دور ورق می‌زنیم.

 

ایده اختراع از ۲ سال پیش جرقه خورد

۱۷ ساله‌ام و اکنون کلاس دوازدهم هستم. حدود ۴ سال است که به‌دلیل علاقه به کار مکانیکی در این زمینه کار می‌کنم و از ۲ سال پیش به این فکر افتادم وسیله‌ای درست کنم که کار چرخ را ساده‌تر کند. ایده‌اش هم از آن روزی به ذهنم زد که یک پراید به تعمیرگاه آمده بود و مشکل بلبرینگ داشت. آن روز دستگاه پرس کار نمی‌کرد، با خودم گفتم چرا یک دستگاه نسازم که کار را راحت کند. در همین فکر بودم تا اینکه طرح دستگاه توپی کش چرخ جلو پراید به ذهنم رسید.

طرح و مدل دستگاه به ذهنم رسید و پیشنهادم را به استادکارم در تعمیرگاه گفتم. او گفت عملی نمی‌شود بهتر است ادامه ندهم. ولی من کار خودم را کردم و رفتم یک تراشکاری سمت خیابان کوشش. او هم می‌گفت نمی‌شود و موفقیت‌آمیز نیست، ولی من همچنان ادامه دادم تا اینکه بعد از ۲ ماه جواب داد. اکنون قدرت این دستگاه از پرس ۶۰ تن هم بیشتر است. این دستگاه کوچک اکنون برابری می‌کند با دستگاهی که ۱۰ برابر آن است و همین کارایی را دارد.

وقت‌هایی که همه ناامیدم می‌کردند مادرم به من امید می‌داد و می‌گفت همه آن‌هایی که موفق شده‌اند تلاش کرده و سختی زیادی کشیده‌اند. پس تو هم تلاش کن، حتما می‌توانی؛ و این امید و تشویق و انگیزه‌دادن‌های مادرم تأثیر عجیب و عمیقی بر من می‌گذاشت.

چون همه آن‌هایی که گفته بودند نمی‌شود، سال‌ها استخوان خردکرده همین میدان بودند و تجربه داشتند، از یک‌سو با خودم فکر می‌کردم جواب نمی‌گیرم، اما از سوی دیگر به خودم گفتم می‌شود و برای عملی‌کردن ایده‌ام دست به‌کار شدم و آن را ساختم. آن‌زمان ۱۰۰ هزار تومان هم هزینه کردم و همان‌طوری شد که می‌خواستم.

استادم و همه کسانی که می‌گفتند نمی‌شود، متعجب شده بودند. اما وقتی کارایی آن را دیدند به کارم و مهارتم ایمان آوردند و اکنون همان استادی که من را ناامید کرده بود از این دستگاه در تعمیرگاه استفاده می‌کند.

 

اختراعم در حقوقم تأثیر نداشته است

کل تابستان و زمان تحصیل بعد از مدرسه به تعمیرگاه می‌آیم و کارم همین است. تفریحم جمعه‌ها عصر است که با بچه‌ها یا پارک می‌رویم یا استخر یا موتورسواری می‌کنیم. در تعمیرگاه خودمان که  حدود ۳ سال و نیم است در آن مشغولم، البته چند ماه اول را در تعمیرگاه روبه‌روی خانه مشغول بودم.

در هر ۲ تعمیرگاه پرس را کلا با دستگاه من انجام می‌دهند، ولی این وسیله تابه‌حال در روند دریافتی‌هایم تأثیر نداشته است و همان دریافتی هفتگی را که قبل از این داشتم، دارم. گاهی در مواقع اضطراری مغازه‌های اطراف هم که چرخ را داده‌اند زیر پرس و درنیامده است از دستگاه من استفاده می‌کنند، با استفاده از این دستگاه امکان خرابی توپی به حداقل می‌رسد.

چندین‌بار شده بود که در هنرستان ماشین معلم‌ها و مدیر را تعمیر کنم و همین روی نظر آن‌ها اثر گذاشته بود

 

 تعمیر ماشین مدیر و معلم‌های مدرسه

برای جشنواره امسال هم که در آبان برگزار می‌شود، در حال آماده‌کردن دستگاه دیگری هستم که مکمل این دستگاه است و آن را ارائه خواهم داد. سال گذشته هم که ایده این دستگاه را دادم  ۱۱ داوری که در هنرستان شهید بهشتی آمده بودند، رأی خوبی به ایده‌ام دادند و موفق شدم بهترین رتبه را که همان اول بود، کسب کنم.

حتی یادم است که درباره کار‌های بچه‌های دیگر سؤال می‌کردند، ولی نوبت کار من که شد، هیچ ایراد و سؤالی مطرح نشد. طرح‌های دیگری که در جشنواره مقام آوردند یکی لوله بخاری بود، یکی نرم‌افزار حل مشکل و یک ساعت  هوشمند.

وقتی می‌خواستم انتخاب رشته کنم، چون رشته مورد علاقه‌ام مکانیک بود، تصمیم داشتم در ادامه همین رشته را بروم که موقع ثبت‌نام گفتند پر شده است و جا ندارد و من رشته برق صنعتی رفتم، ولی بعد از مدتی که معلم‌ها و مدیر مدرسه متوجه شدند به مکانیک علاقه دارم و توانایی هم دارم، برای تغییر رشته‌ام تلاش کردند و بعد از یک ترم، مسئولان مدرسه کمک کردند و با سختی زیاد تغییر رشته‌ام انجام شد و به رشته‌ای که علاقه داشتم رفتم. آقای بهمدی، مدیر هنرستان جهان پهلوان تختی، یکی از افرادی بود که خیلی در این مسیر کمکم کرد. آقای دادخواه، معاون آموزشی مدرسه، هم از دیگر کسانی بود که در موفقیتم نقش بسزایی داشت.

چندین‌بار شده بود که در هنرستان ماشین معلم‌ها و مدیر را تعمیر کنم و همین روی نظر آن‌ها اثر گذاشته بود. تابه‌حال ۵، ۶ تا از ماشین‌های معلم‌های مدرسه را تعمیر کرده‌ام و یکی دیگر را هم در یکی دو روز آینده تعمیر خواهم کرد. وسایلی را که نیاز دارند می‌خرم و بعد از مدرسه می‌مانم و تعمیر می‌کنم. البته هزینه تعمیرات را هم می‌گیرم.

کلا از جلوبندی ماشین همه‌چیز را بلدم و هرچه باشد تعمیر می‌کنم. اکنون دستگاهی که اختراع کرده‌ام فقط برای چرخ پراید است، ولی ماشین‌های دیگر هم به چنین دستگاهی نیاز دارند که باید به آن بپردازم و تکمیل کنم و بسازم. درکل ایده و فکر‌های زیادی در این زمینه در ذهنم دارم که باید آن‌ها را عملی کنم.

اکنون سال آخر دانش‌آموزی من است و تصمیم دارم تا بیست سالگی شاگردی کنم و بعد از آن خودم کار کنم و تعمیرگاه بزنم و از تمام ایده‌هایی که دارم در تعمیرگاه خودم استفاده کنم. حتی در ذهنم هست این ایده‌ها و دستگاه‌ها را به دیگر تعمیرگاه‌های جلوبندی معرفی کنم و بفروشم.

 

من مخترع توپی کش چرخ پراید هستم

 

مادرم روی سرم جا دارد

اصلا به شغل‌های دولتی فکر نمی‌کنم و قصد دانشگاه‌رفتن را هم ندارم. تاکنون هم هزینه‌ها زیاد بوده و مادرم خیلی زحمت کشیده است. به‌غیرازآن، تجربه کار در این دوره و زمانه بیشتر به کار می‌آید و اگر علامه دهر هم باشی، ولی مهارتی بلد نباشی، نمی‌توانی کاری از پیش ببری.

نمونه بارزش این همه دانش‌آموخته باسواد آن‌چنانی بیکار که نرفته‌اند دنبال اینکه اگر علم دارند، مهارتش را هم یاد بگیرند. از طرفی با کارکردن بهتر می‌توانم کمک حال خانواده‌ام باشم. مادرم روی سرم جا دارد و هیچ وقت نمی‌توانم زحمات او را جبران کنم.

امسال که ۱۸ سالم شد می‌روم و گواهی‌نامه می‌گیرم و دوست دارم که یک پراید هاچ‌بک هم بگیرم. البته با تلاش کم‌کم بهترش را هم خواهم گرفت و روزی به همه آرزوهایم خواهم رسید.

به او گفتم حتی اگر همه گفتند نه و نمی‌شود، تو ایده‌ات را اجرا کن و ادامه بده


شاید یک ماشین طراحی کردم

شاید یک روز هم خودم یک ماشین طراحی کردم، چون در توان خودم می‌بینم یا شاید هم خودرو‌های کنونی را ارتقا دادم. درکل به کار‌های جوشکاری ماشین هم علاقه دارم و هر روز که می‌گذرد به این کار علاقه‌مندتر می‌شوم و خستگی ندارم.

حتی خیلی وقت‌ها شده که بعد از پایان کارم یک ماشین آمده، ولی من مانده‌ام و کارهایش را انجام داده‌ام، چون به کارم عشق می‌ورزم و شاید یکی از دلایل این ایده‌ها و کار زیاد و خسته‌نشدن، همین دوست‌داشتن بیش از حد حرفه‌ای است که به آن مشغولم.

 

وقتی دیدم علاقه دارد مانعش نشدم

مادر سعید در ادامه صحبت‌های پسرش می‌گوید: به او گفتم حتی اگر همه گفتند نه و نمی‌شود، تو ایده‌ات را اجرا کن و ادامه بده. سعید به مکانیکی خیلی علاقه دارد و می‌دانستم که موفق می‌شود، حتی ۴ سال پیش هم که آمد و گفت می‌خواهد برود تعمیرگاه کار کند، اول مخالفت کردم و گفتم توی روغن لباس‌هایت سیاه و کثیف می‌شود، ولی وقتی دیدم علاقه دارد، مانع نشدم.

روزی که در هنرستان شهید بهشتی اول شد، انگار همه دنیا را به من دادند و خیلی خوشحال شدم. یک مادر به‌جز موفقیت فرزندانش چه چیز دیگری می‌خواهد، من هم که فقط همین یک پسر را از کل دنیا دارم. حاضرم خودم را فدایش کنم. همه‌جوره پشت پسرم ایستاده‌ام و حتی اگر کل دنیا بگویند نمی‌شود و نمی‌توانی، من تشویقش می‌کنم که مادر جان! تو می‌توانی و حتما می‌شود؛ چون به توانایی پسرم ایمان دارم.

سعید از بچگی به ماشین خیلی علاقه داشت و هر وقت از جلو مغازه‌ای رد می‌شدیم که ماشین داشت، دیگر مکافات داشتیم و باید برایش ماشین را می‌خریدم، ولی با وجود اینکه به مکانیکی علاقه دارد و دست به آچار است، ماشین‌هایش را نو نگه‌داشته است. اکنون هم از همه کار‌های ماشین سر درمی‌آورد و در مدرسه هم حتی ماشین‌های معلم‌ها و مدیرش را درست می‌کند.

ماشاءا... پسرم نان‌آور خانه شده است و به حرفم گوش می‌کند و اهل دوست و رفیق نیست. یا سرکار می‌رود یا مدرسه. آن‌قدر هم درگیر کار است که هرچه یاد می‌گیرد همانی است که سرکلاس یاد گرفته، وگرنه وقت درس‌خواندن که ندارد.

 


* این گزارش دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۷ در شماره ۳۱۱ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44