کد خبر: ۵۴۲۴
۱۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
اگر خسته شوی نمی‌توانی خبرنگار موفقی باشی

اگر خسته شوی نمی‌توانی خبرنگار موفقی باشی

مجید خروشی خبرنگار بازنشسته و متولد ۱۳۴۵ است که در محله حجاب سکونت دارد، او کارش را از کتابداری در دوران دانشجویی آغاز می‌کند و از سال ۷۰ به استخدام روزنامه خراسان درمی آید.

«سوگند به قلم و آنچه با قلم می‌نویسند» به راستی که این قلم از ابتدای دوران تاریخ بشر که خط اختراع شد تاکنون ابزار مهمی در انتقال گفته‌ها و آموزه‌های مختلف بوده است. در اهمیت قلم همین بس که خداوند در سوره علق نیز می‌فرماید «بخوان به نام پروردگار بزرگت، هم او که انسان را به وسیله قلم تعلیم داد و آنچه را نمی‌دانست به او آموخت».

حال اگر قلم در دستان خبرنگاری باشد که مفهومی وسیع‌تر پیدا خواهد کرد. گرچه اسباب کار یک خبرنگار، قلم اوست، اما با همین قلم می‌تواند کار‌های بزرگی انجام دهد؛ بنابراین خبرنگاران وظیفه سنگینی را به عهده دارند. یکی از این خبرنگاران مجید خروشی است. او که متولد ۱۳۴۵ است و در محله حجاب سکونت دارد، هرچند بازنشسته شده است، اما با روزنامه‌ها و مراکز فرهنگی همکاری دارد.


باید بسیار بسیار کتاب بخوانی

خانواده پدری در چهارراه خواجه‌ربیع مشهد سکونت داشتند که من متولد شدم و پس از گذراندن دوران دبستان و راهنمایی مانند سایر هم سن و سالان خود وارد دبیرستان شدم. با آنکه در رشته ادبیات تحصیل می‌کردم، اما علاقه‌ای به آن نداشتم و هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی خبرنگار شوم و قلم در دست بگیرم.

در سال اول دبیرستان نیز با آنکه درس‌هایم را با نمره بالای ۱۸ قبول شده بودم، اما درس انشایم را با تک ماده قبول شدم. همان سال مربی‌ام پیش‌روی دیگر دانش‌آموزان، به من گفت: «تو که علاقه‌ای به نویسندگی نداری، چرا در این رشته، تحصیل می‌کنی؟» تحقیر شدن من جلو چشمان هم‌کلاسی‌هایم باعث شد که تغییر کنم و به مطالعه و ادبیات رو آورم. آن زمان، به سراغ مربی عربی‌ام، آقای دهشیری رفتم. او آدم بسیار خوبی بود و با آنکه در رشته عربی تدریس می‌کرد، اما در هر رشته‌ای به خوبی مشاوره می‌داد. از او راهنمایی خواستم.

او به من گفت: «اگر می‌خواهی انشایت خوب شود، باید بسیار بسیار کتاب بخوانی» و من هم با کتاب‌های رمان شروع کردم. کتاب‌های جلال آل احمد در نوشتن من تأثیر به سزایی داشت و به واسطه آن روش نوشتار من هم تغییر کرد.

 

کتابدار موفق

در رشته ادبیات کنکور دادم و کتابداری دانشگاه شیراز قبول شدم و برای تحصیل به آنجا رفتم. از آنجا که شیرازی‌ها انسان‌های اهل مطالعه‌ای هستند، آشنایی و دوستی من با یکی از آن‌ها بر من اثر مثبتی گذاشت و باعث شد که دوباره به خواندن و مطالعه روی آورم. به‌ویژه کتاب‌‎های تاریخ را خواندم و به آن علاقه زیادی پیدا کردم. سال ۶۸ کاردانی رشته کتابداری را گرفتم و دوره کارورزی‌ام را در دانشگاه فردوسی مشهد گذراندم. در آنجا یکی از استادان دانشگاه به من پیشنهاد کرد که پس از پایان دوران خدمت برای کار پیش‌آن‌ها بروم.

بلافاصله پس از تحصیل برای خدمت به سربازی رفتم و پس از پایان دوران خدمت، نزد ایشان رفتم. میزی را برای من کنار گذاشته بود و به من گفت از امروز می‌توانی کار فردوسی‌نویسی را شروع کنی. همان زمان به من عنوان کتابدار دو را دادند. برای رسیدن به این عنوان فرد باید ابتدا کتابدار سه را می‌گذراند و پس از آن هم عنوان کتابدار یک را به‌دست می‌آورد.

رسیدن به کتابدار دو بدون گذشتن از مسیر کتابدار سه، ممکن نبود مگر اینکه یکی از استادان فرد را تأیید می‌کرد و من نیز به دلیل تأیید استادم، بدون گذراندن کتابدار سه، این عنوان را به دست آوردم. شش ماه از کارم گذشت تا اینکه یک روز مدیر مسئول روزنامه خراسان برای بازدید به کتابخانه آمد و همان‌جا گفت که به دنبال یک کتابدار برای فعالیت در کتابخانه روزنامه است و به من پیشنهاد کار داد.

 

کتابداری در روزنامه

آبان ماه سال ۱۳۷۰ برای استخدام به روزنامه خراسان رفتم. آنجا نیز بلافاصله من را تأیید کردند و گفتند از قبل من را می‌شناختند. از همان موقع مشغول به کار شدم. جوان بودم و ایده‌های زیادی در سر داشتم. سابقه کاری و علاقه‌ای که داشتم باعث شد کار‌های زیادی برای کتابخانه روزنامه از جمله تهیه آرشیو عکس براساس سیستم کتابداری انجام دهم. از آنجا که در بطن خبر قرار گرفته بودم، به مرور زمان به خبر و گزارش هم علاقه‌مند شدم.

خانم اکبرپور یکی از خبرنگاران آن دوره بسیار توانمند و باهوش در خبر بود. روزی از او پرسیدم علت موفقیت شما چیست و او در جواب به من گفت من شجاع هستم. شجاعت به این معنا که بدون ترس وارد عرصه خبر شده بود. من یک کتابدار بودم و باید این شجاعت را پیدا می‌کردم که وارد محیط خبری شوم.

در همان زمان در دوره‌های روزنامه‌نگاری که توسط استادان برجسته از جمله آقایان استاد معتمدنژاد و قناد برگزار شده بود، شرکت کردم و ۲۰ ساعت دوره روزنامه نگاری را گذراندم. پس از آن در سال ۷۹ در کلاس‌های مربوط که در خانه مطبوعات برگزار شده بود شرکت کردم و نمره خوبی را نیز از آن دوره دریافت کردم.

علاقه‌مندی به حوزه خبر باعث شد که کم‌کم به تحریر گرایش بیشتری پیدا کنم. سال ۸۶ هم کار‌های اجرایی تحریریه را انجام دادم. اما هم‌زمان در صفحات مختلف روزنامه مطلب‌هایی را می‌نوشتم. در نتیجه آقای شجاعی، مدیر مسئول روزنامه، به من پیشنهاد کار در بخش خراسان‌گردی را دادند. یک سال برای آن صفحه نوشتم.

به یاد دارم که آن زمان گزارشی درباره روستای کنگ با تیتر «روستای کنگ؛ ماسوله خراسان رضوی» نوشتم که تا آن زمان برای مردم خیلی شناخته شده نبود. آقای فکری که عکاس حرفه‌ای بود، عکس آن گزارش را گرفت. او استاد من است که بخشی از آموزه‌های علمی در گزارش‌نویسی را از او یاد گرفتم.

 

سفر خوب

سال ۸۸ به توصیه همکارم، آقای فکری، برای تحصیل در مقطع کارشناسی به دانشگاه خبر رفتم. او به من گفت اگر می‌خواهی خبر بنویسی باید ابتدا خبر را بشناسی و به لحاظ علمی و تئوری هم پیشرفت کنی. به مرور زمان گزارش می‌نوشتم و به ایشان نشان می‌دادم. او می‌خواند و ایرادات آن را می‌گرفت. در حین کار دائم به من می‌گفت که اگر خسته شوی نمی‌توانی خبرنگار موفقی باشی.

بار‌ها نوشتم و او ایراد گرفت. پس از گذشت چند ماه طی سفری به شیراز گزارشی از موزه نظامی آن شهر نوشتم و به آقای فکری دادم. او پس از آنکه گزارش را خواند به من گفت که الان می‌توانی یک گزارش بنویسی، ولی هنوز جای کار دارد. گزارش را تصحیح کرد و برای اولین بار یک گزارش با نام من در صفحه پنج روزنامه چاپ شد.

تا آن لحظه خبر‌های زیادی نوشته بودم، اما اولین باری بود که یک گزارش با نام من چاپ می‌شد و این موضوع برایم  اهمیت زیادی داشت و باعث خوش‌حالی من شد. پس از آن این شجاعت را پیدا کردم که توانستم با مسئولان روزنامه صحبت کنم تا برای صفحه ورزش، گزارش بنویسم و آن‌ها هم قبول کردند.

با علاقه و شوق کار می‌کردم و هیچ‌گاه از ایراداتی که دبیران سرویس از من می‌گرفتند، ناراحت نمی‌شدم بلکه خیلی هم خوش‌حال می‌شدم و به دنبال جبران آن، دانشم را زیادتر می‌کردم و دیگر آن خطا را تکرار نمی‌کردم. در واقع خبرنگار باید بازتاب خبرش را دنبال کند و اگر ایراداتی به کار او گرفته می‌شود، ناراحت نشود و بداند که این کار به نفع او است.

 

از خبرنگار اجتماعی تا حوزه ورزش، سی سال تلاش مجید خروشی در روزنامه خراسان

 

عشق به خبر

در کنار خبرنگاری و تهیه گزارش‌های اجتماعی، کار تصحیح اخبار خبرنگارانی را انجام می‌دادم که برای سه بخش روزنامه شامل خراسان شمالی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان مطالب و اخباری را تهیه می‌کردند. علاوه بر این در سرویس ورزشی خراسان هم کار می‌کردم و بیشتر علاقه‌مندی من نیز در این بخش بود.

اکنون نیز با اینکه بازنشست شده‌ام، اما با روزنامه‌های دیگر همکاری دارم. برای تهیه گزارش‌هایم به سختی کار می‌کردم. به یاد دارم برای تهیه گزارشی از یک داور در استخر با او مصاحبه گرفتم و یا برای تهیه گزارشی از یک بانوی ورزشکار در والیبال، در خیابان با او مصاحبه کردم. خبرنگاری جزو مشاغل سخت محسوب می‌شود گرچه اگر از دید عشق و علاقه ببینیم، کار سختی نیست، اما به عنوان یک حرفه، کار سخت و زیان‌آوری است.

پس از چاپ هر خبر، استرس با خبرنگار همراه می‌شود و او  نگران این موضوع است که خبر و گزارشش با مشکل روبه رو نشود. علاوه بر این روحیه یک خبرنگار ممکن است در بعضی از گزارش‌ها، آزرده شود و تا مدتی نیز با او همراه باشد. روزنامه‌نگار‌هایی که در خارج از کشور فعالیت دارند، زمانی را به اجبار باید در تعطیلات سپری کنند، اما در ایران چنین چیزی وجود ندارد. در حالی که یک خبرنگار گاهی به تعطیلات و راحتی ذهن و فکر نیاز دارد. در یکی از گزارش‌هایم از والیبال نشسته جانبازان، بسیار ناراحت شدم، زیرا وضعیت آن‌ها را دیدم و آن‌ها نیز از شرایطی که داشتند و بی‌توجهی که به آن‌ها می‌شد، گله‌مند بودند.

شرایط روحی من آن‌قدر تحت‌تأثیر آن روز قرار گرفته بود که برای نوشتن گزارش، اشک می‌ریختم. فکر من دائم درگیر آن‌ها بود. با این حال گزارش با بازخورد خوبی روبه‌رو شد و برای رفع مشکلات آن‌ها نیز اقداماتی صورت گرفت.

پس از چاپ هر خبر، استرس با خبرنگار همراه می‌شود و او  نگران این موضوع است که گزارشش با مشکل روبه رو نشود

 

به یاد پیش‌کسوتان

زنده کردن یاد و خاطره پیش‌کسوتان از موضوعاتی بود که خیلی دوست داشتم و تمام سعی خود را می‌کردم تا پیش‌کسوتانی که در حوزه ورزش زحمت زیادی کشیده بودند، اما اسمی از آن‌ها نبود را شناسایی و به دیگران یادآوری کنم. مانند حسن امیدوار که فوتبالیست تیم ابومسلم خراسان بود و با اینکه اولین لژیونر استان خراسان لقب گرفت، اما برای مردم عام شناخته شده نبود. پس از گزارش من افراد زیادی برای گفتگو به او زنگ زده بودند.

بسیار کتاب خوانده و می‌خوانم و به دنبال این هستم که به آموزه‌ها و دانسته‌های خود اضافه کنم. مسیر کار تا خانه را با اتوبوس می‌رفتم تا بتوانم سوژه‌هایم را پیدا کنم. روزی در یک مجلس تعزیه به طور اتفاقی با فردی آشنا شدم که عضو تیم ملی وزنه‌برداری قبل از انقلاب و یکی از دوستان تختی بود. او موزه شخصی و عکس‌های زیادی با تختی داشت. همان شخصیت، سوژه گزارشم شد که آن نیز بازخورد خوبی به همراه داشت.

 

کانونی برای بازنشستگان

خبرنگار پشت صحنه فعالیت دارد و صدای مردم و مسئولان است. در واقع خبرنگار باید هنرمند باشد و بتواند اطلاعاتی را که دارد با ذوق و علاقه در کنار هم قرار دهد و اعتمادی که جامعه به او دارد و وظیفه‌ای که به او محول شده است را به نحو احسن انجام دهد. گرچه وظیفه خبرنگار، انعکاس خبر است، اما او نیز نیاز دارد که مورد توجه باشد و یک خبرنگار بازنشسته هم به توجه بیشتر نیاز دارد. انتظار من این است که ما بازنشستگان را حمایت کنند. اگر خانه مطبوعاتی تشکیل شده است، کانون بازنشستگان خبرنگار هم تشکیل شود که تمام خبرنگاران بازنشسته بدانند که خانه حمایتی دارند و می‌توانند در آنجا به گفتمان بپردازند.

 

* این گزارش چهارشنبه، ۱۷ مرداد ۹۷ در شماره ۳۰۲ شهرآرامحله منطقه ۱۰ به چاپ رسید.

آوا و نمــــــای شهر
03:44