کد خبر: ۵۰۸۱
۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۰

عمو زینل، گوگل کشتی مشهد است!

کاظم زینل‌نیا معروف به به عمو زینل تاریخ زنده کشتی است و می‌تواند تمام نام‌آوران کشتی کشور را با کارنامه‌ ورزشی‌شان خیلی سریع‌تر از گوگل معرفی کند.

اسمش کاظم زینل‌نیا است، اما در بین کشتی‌گیران و شاگردانش به عمو زینل معروف است. پیرمردی ریزنقش و سرحال که تاریخ زنده کشتی است و می‌تواند تمام نام‌آوران کشتی کشور را با کارنامه‌ ورزشی‌شان خیلی سریع‌تر از گوگل برای‌تان معرفی کند.

اگر آرشیو خوبی از روزنامه‌های سال‌های پیش داشته باشید می‌توانید نامی یا مصاحبه‌ای از او را در بین آنها پیدا کنید، گاهی هم نسلی از کشتی‌گیران خراسانی که دهه‌های قبل روی سکوهای کشوری و جهانی رفته‌اند در لابه‌لای مصاحبه‌های‌شان، آن‌گاه که خبرنگار از کسانی می‌پرسیده که در زندگی ورزشی‌شان نقش داشته‌اند، از عمو زینل نام برده‌اند؛ چهره‌هایی چون مجید خدایی و رضا رمضان‌زاده که هر دو از قهرمانان جهان و آسیا هستند.

عمو زینل هنوز دلش برای کشتی می‌تپد و بیشتر از اینکه بخواهد از خودش بگوید، اصرار دارد درباره کشتی و وضعیت آن صحبت کند تا شاید انتقادهایش به گوش کسی برسد و فکری به حال کشتی این شهر و استان بکند که مدت‌هاست قهرمانی بر سکوهای جهانی و المپیک نداشته است.

 

- در بین کشتی‌گیران سرشناس و شناخته شده هستید، اما شاید تعدادی از مردم با نام و سابقه شما آشنا نباشند، برای شروع گفت‌وگو خودتان را معرفی بفرمایید.
کاظم زینل‌نیا، متولد ۱۳۲۰ در پایین‌ترین محلات شهر مشهد، جایی که کشتارگاه قدیم بود. پدرم پهلوان زورخانه بود و من هم با ایشان از سنین نوجوانی به گود زورخانه می‌رفتم. از ۱۳۴۰ یعنی وقتی سرباز بودم کشتی را شروع کردم.  

 

- از همان سال‌ها بیشتر بگویید.
راستش در محله ما همه چیزی بود جز کشتی! «همه چیز» که می‌گویم یعنی انواع کج‌روی‌ها که خودتان می‌توانید حدس بزنید منظورم چیست. راستش حس خوبی ندارم که از آن وضعیت بگویم. خلاصه اینکه در محله ما هم ضعف مادی بود و هم ضعف اخلاقی.

خواست خدا بود که این توان را به من داد که با هزینه شخصی بتوانم در همان محله کشتارگاه، کشتی را به صورت اصولی شروع و اولین باشگاه را در آن منطقه راه بیندازم. بعضی‌ در آن زمان به من می‌خندیدند و برای‌شان باورکردنی نبود که در محله کشتارگاه باشگاه ورزشی کشتی راه بیاندازم. اصلا ورزش را نمی‌شناختند. خیال‌شان این بود که مردانگی یعنی چاقو همراه داشتن و دعوا کردن! من باشگاه کشتارگاه را زیرمجموعه شهرداری مشهد راه‌اندازی کردم و سال‌ها در آن به تربیت کشتی‌گیر و ورزشکار بااخلاق پرداختم.

 

- باشگاه‌داری در آن سال‌ها چه طور بود؟
در داخل سالن کشتارگاه، اتاق و تشکیلاتی برای کشتی راه انداختم، بچه‌ها را از توی خیابان و سرکوچه جمع و جور می‌کردم تا بیایند ورزش کنند که از خلاف دور شوند. همه این کارها را هم با هزینه شخصی خودم انجام می‌دادم. بچه‌ها را می‌بردم به باشگاه خیام در بازارچه سراب، آنجا جوانان در رشته‌های مختلف گاهی حتی با هم تمرین و نرمش می‌کردند و جَو ورزشی خوبی بود.

آرام آرام نام باشگاه کشتارگاه هم بر سر زبان‌ها افتاد. تنها نوبتی که شهرداری تهران توانست فردی (نبی سروری) را در حد و اندازه کشتی جهان داشته باشد مربوط به دهه چهل در تهران بود. دیگر تا به امروز جز شاگردانی که در باشگاه من کار کرده بودند و بعدا در جهان مطرح شدند، شهرداری هیچ شهری در ایران به این افتخار نرسیده است. اما شهرداری به من هیچ کمکی نکرد. تربیت بدنی هم همین طور.

 

عمو زینل، تیم کشتی کشتارگاه شهرداری را پایه‌گذاری کرد

 

- اولین مدالی که گرفتید را به خاطر می‌آورید؟
بله، در سال ۱۳۴۵ در مشهد و بعدش در سطح استانی ستاره مسابقات شدم. آن زمان، سپهبد نادر باتما‌قلیچ، استاندار بود و مسابقات مهمی راه انداخته بود. در وزن ۵۲ و ۵۷ کشتی می‌گرفتم. در زمان سربازی و در مسابقات ارتش هم قهرمان شدم. البته از همان اوایل بیشتر علاقه‌ام به مربی‌گری بود تا کشتی گرفتن.

 

- چرا به همان روال ادامه ندادید و به جرگه مربی‌گری وارد شدید؟
به خاطر ساواک!

 

- ساواک؟! چطور؟
بله، از من خوش‌شان نمی‌آمد و به هر بهانه‌ای که شده نمی‌گذاشتند در مسابقات چهره شوم. جرمم این بود که وقتی زنده یاد تختی به مشهد آمده بود جلوی پایش شتر و گاو کشته بودم و گوشتش را بین فقرا تقسیم کرده بودم. در اردوهایی که می‌رفتم فضای مشروب‌خوری بود و چون بچه مذهبی بودم خودم را آلوده این مسائل نمی‌کردم. به نحوی زیر بلیط آنها نمی‌رفتم. من خیلی از قهرمانان جهانی را در باشگاه شکست دادم اما هیچ وقت مدال جهانی نگرفتم اما در مسابقات داخل کشور مدال گرفتم.

 

- کمی از تختی بگویید.
از تختی که واقعا انسانی واقعی بود خیلی خاطرات خوبی دارم. او قبل از اینکه انقلاب شود انقلابی بود. یادم می‌آید وقتی می‌خواست به خارج از کشور برای شرکت در مسابقات جهانی برود اول به مشهد می‌آمد وبه زیارت امام هشتم(ع) می‌رفت و سپس به خارج از کشور سفر می‌کرد. تختی تنها کسی بود که چهار نوبت پشت سر هم به المپیک رفت و هر چهار نوبت هم برای ایران مدال آورد.

بعد از او چنین کسی در ورزش ما نیامد که نیامد. تختی شب که به سالن کشتی می‌آمد همه می‌رفتند و می‌خواستند با او عکس بگیرند اما من از دور می‌ایستادم و به تختی نگاه می‌کردم. به خودم اجازه نمی‌دادم نزدیکش شوم و عکس بگیرم. خیلی دوستش داشتم و این را واضح می‌گفتم. برای همین ساواک از من خوشش نمی‌آمد.

 

- چه خاطره ناگفته‌ای از زنده‌یاد تختی دارید؟
تختی همه‌اش خاطره بود. یادم می‌آید در جریان زلزله بوئین زهرا سوار جیپی ارتشی شد و یک «ریو» ارتشی هم پشت سر می‌آمد. چون آقای تختی بر این کار نظارت داشت مردم از اهدای هیچ کمکی دریغ نداشتند. بارها می‌دیدم که زن‌ها النگوها و گوشواره‌های‌شان را برای مردم زلزله‌ زده هدیه می‌کنند.

یادم می‌آید در سالن کشتی وقتی شاپورغلامرضا که آن موقع رئیس کمیته المپیک بود وارد می‌شد، فقط عده‌ای که در کار دولتی بودند یا با او ارتباطاتی داشتند جلوی پایش بلند می‌شدند و احترام می‌گذاشتند. اما وقتی تختی وارد می‌شد هر کسی، و تکرار می‌کنم، هر کسی که بود بلند می‌شد و احترام می‌گذاشت و اظهار خوشحالی می‌کرد. اصلا کشتی تعطیل می‌شد. این محبوبیت برای دستگاه حکومتی قابل تحمل نبود.

 

- به بحث خودمان برگردیم، هدف اصلی‌تان از اینکه وارد دنیای مربی‌گری کشتی شدید چه بود؟
خیلی دلم می‌خواست جوانان پاک بمانند. نمی‌خواستم محیط منفی آن دوران و آن محلات جوانان را تباه کند. از سال ۱۳۵۲ وارد کار مربی‌گری شدم. یادم می‌آید در آخرین کشتی قهرمانی‌ام حریف را وسط تشک کشتی خاک کردم و با فنی که شگردم بود (سگک) پشتش را به خاک آشنا کردم و بعدش تشک کشتی را بوسیدم و پس از آن وارد دنیای مربی‌گری شدم.

 

عمو زینل، تیم کشتی کشتارگاه شهرداری را پایه‌گذاری کرد

 

در مربی‌گری هم از جان و مالم برای بچه‌ها مایه گذاشتم، معتقد بودم و هستم که هر چقدر در ورزش هزینه شود، هزینه کردن در بیمارستان و کمپ ترک اعتیاد و زندان کمتر می‌شود. نوجوان و جوانی که آمد سمت ورزش خیلی کم پیش می‌آید که برود سمت خلاف. این حرف‌ها را خیلی جاها و به خیلی از مسئولان گفتم، اما کسی به حرفم گوش نکرد.

 

- مگر کسی از شما و باشگاه حمایت نمی‌کرد که از جیب خودتان هزینه می‌کردید؟
 نه، حمایتی نبود. من بچه‌ها را با هزینه خودم به مسابقات می‌بردم، خورد و خوراک و غذای‌شان را خودم تهیه می‌کردم، حتی بارها لباس و کفش‌شان را هم خود می‌خریدم.

 

- چگونه بچه‌های باشگاه خودتان را تمرین می‌دادید؟
فکر می‌کردم این‌ها بچه‌های خودم هستند. با عشق و علاقه تمرین می‌دادم. هدفم خدایی بود. من اعتقادم به آموختن کشتی از سنین کم است. از هفت تا ۱۲ سال قبول می‌کردم و معتقدم بودم برای بالاتر از ۱۲ سال دیگر کشتی یاد گرفتن کمی دیر است. من اعتقاد داشتم باید بچه‌ها را درگیر کشتی کرد تا راه را ادامه بدهند. با پول خودم عکس بچه‌ها را در روزنامه‌ها چاپ می‌کردم تا آن‌ها دل‌خوش باشند. (نمونه‌هایی از روزنامه‌های قدیمی را که عکس‌های کودکان کشتی‌گیر را در آن‌ها به چاپ رسانده نشان‌مان می‌دهد.)

 

- نام‌آورترین شاگردهای شما در کشتی چه کسانی بودند؟
کشتی‌گیری داشتم که در باشگاهم سوم شده بود اما مقام اول دنیا را آورد. مجید خدایی در نوبتی یکی از اول‌های جهان را برد. رضا رمضان‌زاده هم به مقام‌های بالا رسید و عضو تیم ملی بود و در آسیا صاحب عنوان شد. مرتضی علیزاده هم همچنین. حسن نوروزی هم کشی‌گیر خوبی بود که امروز استاد دانشگاه است.

امیر خادم هم از نام‌آورترین‌هاست. قدم‌های اول امیر خادم در این راه بنا به نوشته خودش به واسطه همراهی من بوده است. (عمو کاظم دست‌خطی به امضای امیر خادم نشانم می‌دهد که در بخشی از آن نوشته: «با اصرار شما من هم به مسابقات لاهیجان آمدم و همان شروعی بر کار قهرمانی من بود.») ابوالفضل زینل‌نیا هم که قهرمان جهان شد و الان استاد دانشگاه است زیر دست خودم کار کرده است. ناصر و احد زینل‌نیا هم همین طور. اینها پسر و برادرزاده‌هایم هستند.

 

- شما که خودتان تجربه بارها روی تشک رفتن را دارید و سال‌ها مربی‌ بوده‌اید، تفاوتی بین کشتی در سال‌های گذشته و کشتی امروز می‌بینید؟
اول اینکه در کشتی امروز خبری از جوانمردی نیست. آن جذابیت و قشنگی کشتی‌های قدیم نیز دیگر به چشم نمی‌خورد. در روی تشک مسابقه از آن فن‌های زیبایی که تماشاگر را به وجد می‌آورد دیگر خبری نیست. کشتی‌گیر امروز با سوت دارو با هُل دادن شروع می‌کند تا حریف را از تشک بیندازد بیرون و بیشتر هم با فول گرفتن و ضربه‌زدن مقام به دست می‌آورند. اینها از زیبایی کشتی کم کرده است. 

 

- وضعیت کشتی مشهد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
خیلی خراب! به خاطر اینکه مربی‌ها فاقد تخصص هستند و فقط مدرک دارند. من از مدیرانی که در این سال‌ها به دروغ خودشان را مدافع کشتی معرفی‌ کرده‌اند، اما کاری برای آن نکردند خیلی ناراحتم. شهردار سابق گفته بود من از ورزش قهرمانی دفاع می‌کنم (نمونه‌ای چاپ شده را در روزنامه نشان‌مان می‌دهد) اما کجا حمایت کرد؟

من زندگی‌ام را برای کشتی داده‌ام اما کسی از مسئولان کمکم نکرد و حتی حق مرا ندادند و الان هیچ حقوق بازنشستگی هم ندارم. آخر عمری آمده‌ام در کوهسنگی و یک غرفه اجاره کرده‌ام. من سوالم این است که چرا کشتی امروز خراسان فاقد حتی یک چهره جهانی است؟ آقایی که باشگاه عریض و طویل راه آهن را در دست داشت برای کشتی استان چه کرد؟

من از باشگاه پایین شهری کشتارگاه، قهرمان جهان دادم اما آقایان در دهه‌های اخیر برای کشتی استان چه کردند؟ هیچ! مصاحبه می‌کنند و می‌گویند کشتی استان رو به رشد است، من می‌گویم کجاست این رو به رشد بودن؟ نمی‌خواهم اسم ببرم، اما فلان آقای مربی که عکس می‌گیرد و در روزنامه چاپ می‌کند یک ذره نشان از اخلاق و خضوع ندارد. این مربی می‌خواهد برای ما تختی درست کند؟

شما مطمئن باشید که هرگز نمی‌تواند. یادتان هست چندی پیش کشتی‌گیری ایرانی در ژاپن رفتارهای متعدد تبهکارانه کرده بود؟ این کجا و شاگردهای من کجا که مردم به سرشان قسم می‌خورند و حتی نسل بعدی آنها هم در مسابقات جهانی مطرح شدند و با اخلاق هستند. ادعای تو خالی لیسانس و دکترای ورزشی هم ندارم. خودتان فکر کنید مساله چیست.

 

- فکر می‌کنید در این سن هنوز آمادگی مربی بودن و تربیت کشتی‌گیر را دارید؟
خداوند به من توان و استعدادی داده که همین حالا هم اگر باشگاه و امکاناتی در اختیارم بگذارند، قول می‌دهم در مدت سه ماه قهرمان تحویل بدهم. 

 

عمو زینل، تیم کشتی کشتارگاه شهرداری را پایه‌گذاری کرد

 

دکتر مجیدخدایی، مربی و عضو سابق تیم ملی: 

عمو زینل مثل پدر با ما رفتار می‌کرد

مجید خدایی عضو سابق تیم ملی کشتی آزاد کشور و مربی تیم ملی جوانان ایران در سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹ است. او درباره عمو زینل می‌گوید: من در سال ۱۳۷۰ کشتی را زیر نظر ایشان در باشگاه صحرایی (در ورزشگاه تختی مشهد) شروع کردم. مهمترین مشخصه ایشان، مهربانی و رفتار پدرانه با شاگردانش بود. به خاطر دارم که ایشان در مسائل اخلاقی فوق‌العاده حساس بود.


اگر در کلاس ۱۰ دقیقه درباره فن و تکنیک کشتی برای ما نوجوانان صحبت می‌کرد، بیشتر از آن درباره اخلاقیات حرف می‌زد. هنگامی که این سخنان از سوی کسی که در حکم پدر دوم برای همه نوجوانان کشتی‌گیر بود، مطرح می‌شد، تاثیر زیادی در همه ما داشت. یادم می‌آید با مشارکت پدر بچه‌های کلاس کشتی، هر هفته مینی‌بوسی کرایه می‌کرد و شاگردان و پدران‌شان را به شهرستان‌های اطراف در قالب تیم کشتی و همراهان می‌برد و ما با هم‌سن و سالان خودمان کشتی می‌گرفتیم.

همین حرکت تاثیری زیادی در افزایش روحیه جنگ‌آوری ما داشت. حتی سفارش می‌داد و فیلمبردار به باشگاه می‌آورد و کشتی‌های ما را ضبط می‌کرد. الان من کشتی زمانی که در وزن ۴۳ کیلو بودم را دارم. خیلی از نسل فعلی و دهه‌های گذشته کشتی مشهد و استان محصول زحمات عمو زینل هستند.

 

حسن نوروزی، استاد دانشگاه و مربی:

همیشه جویای درس ما بود

 

۲۵ سال قبل شاگرد عمو زینل بودم. بیشتر از آنکه در آن سال‌ها با پدرم باشم با عمو زینل بودم. ایشان برای من نقش پدری داشت. می‌شود گفت بیشتر از آنکه به بچه‌های خودش برسد به ما می‌رسید. اتفاقا بیشتر از آنکه کشتی برایش مهم باشد به فکر درس و اخلاق ما بود. دائم از درس و مدرسه ما می‌پرسید.

یادم می‌آید یکی از بچه‌های کلاس کشتی دچار افت درسی شده بود، عمو زینل به مدرسه‌اش رفته بود و جویای وضعیتش شده بود و با معلمان مدرسه در این باره گفتگو کرده بود. این رفتار‌های عالی را از هیچ مربی دیگری ندیده بودم. شاگردان بزرگی هم تربیت کرد. رضا رمضان‌زاده، مجید خدایی وعلیزاده‌ها شاگرد او بودند. مربی قهرمان‌پروری بود با اخلاق بالا. عمو زینل از منطقه بسیار پایینی آمده بود. این که خودش را با اخلاق خوب تادیب کرده بود و شاگردانش را هم در بخش اخلاقیات به مراحل بالا دعوت می‌کرد، واقعا معجزه است.

 

رضا رمضان‌زاده، مربی و عضو سابق تیم ملی:

الفبای کشتی را پیش عمو زینل آموختم

من الفبای کشتی را پیش عمو زینل آموختم. نه تنها من، بلکه خیلی از قهرمان‌ها شاگرد او بودند. اینکه فرد را از مرحله آغاز کار به جایی در کشتی برسانیم کار سختی است. این سختی را عمو زینل با جان و دل انجام می‌داد.

او هر هفته ما را به شهرستان‌ها می‌برد تا روی تشک کشتی باشیم و سطح کشتی‌مان در اوج بماند. ایشان قبل از اینکه به قهرمان شدن تکیه کند می‌گفتند باید اخلاق سرلوحه کارهای‌مان باشد. ما در برابر ایشان بسیار با احتیاط رفتار می‌کردیم که مبادا حرف و یا عملی غیراخلاقی از ما سربزند. 

در دهه ۶۰ و ۷۰ عموم مربی‌ها به اخلاقیات تاکید داشتند. امروزه متاسفانه مربی‌ها چندان رسیدگی به امور شاگردان ندارند. انگیزه‌ای که عمو زینل در ذهن بچه‌ها ایجاد می‌کرد، موفقیت در سطح آسیایی و جهانی بود، اما متاسفانه امروزه کشتی‌گیر‌ها به یک مقام استانی یا چندمی در کشور بسنده می‌کنند. وظیفه مربیان این است که سطح دیدگاه کشتی‌گیران را بالاترببرند.

ارسال نظر