کد خبر: ۴۸۷۰
۰۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
شیما شاه‌منصوری اولین دختر قهرمان دو مشهد است

شیما شاه‌منصوری اولین دختر قهرمان دو مشهد است

شیما شاه‌منصوری اولین بانوی خراسانی است که در رشته دو و میدانی صاحب مدال جهانی شده است. داستان او کمی شباهت دارد به داستان دونده شدن استاد باغبانباشی؛ استعدادی که ناگهان کشف شد.

رادمنش| اولین بانوی خراسانی است که در رشته دو و میدانی صاحب مدال جهانی شده است. شیما شاه‌منصوری پنج مدال جهانی و دو مدال طلای مسابقات خاورمیانه دارد، اما منتظر آشنا شدن با کسی نباشید که از کودکی یا نوجوانی دور پیست می‌دویده است. داستان او کمی شباهت دارد به داستان دونده شدن استاد باغبانباشی؛ استعدادی که ناگهان کشف شد. او وقتی برای اولین بار سر خط مسابقه ایستاد هیچ علاقه‌ای به رشته دو نداشت. این «هیچ علاقه‌ای» را با تاکید می‌گوید.

اما در همان اولین مسابقه را با اختلاف زیاد از نفرات پشت سرش اول می‌شود و مربیان تیم ملی که استعدادش را می‌بینند به تیم دعوتش می‌کنند. اولین مسابقاتی که در آن شرکت می‌کند مسابقات جهانی آفریقای جنوبی در سال ۲۰۱۳ است که با دو مدال برنز از آنجا برمی‌گردد و نامش به عنوان اولین بانوی دونده استان که مدال جهانی در این رشته گرفته ثبت می‌شود.

او علاوه بر ورزش در درس هم موفق بوده است، کارشناسی ارشد رشته شیمی دارد و در حال حاضر مدرس دانشگاه و دبیرستان هم هست. با او در فرصتی به گفتگو نشستیم که تا حدود یک ماه دیگر به مسابقات جهانی اسپانیا اعزام می‌شود.

 

احتمالا اولین انتظار خواننده‌های این مطلب این است که کمی بیشتر با شما آشنا شوند.  

من شیما شاه‌منصوری هستم، عضو تیم ملی دو و میدانی بانوان، دارنده پنج مدال جهانی و دو مدال طلای خاورمیانه، بانوی نمونه استان در ورزش و پنجمین جوان نخبه استان در سال ۱۳۹۴. مدرس دانشگاه و دبیرستان و پژوهشگر، نایب رئیس رشته فتووالی (والیبال با پا) استان.

 

اولین باری که توی پیست، پشت خط ایستادید چند سال‌تان بود؟

سال ۱۳۸۸ بود و من حدودا ۲۴ ساله بودم.

 

برای شروع ورزش قهرمانی دیر نیست؟

چرا، دیر است. اصلا بگذارید اینطور بگویم که اصلا رشته دو و میدانی را دوست نداشت.

 

پس چطور سر از این رشته در آوردید؟

من از سال ۸۴ به صورت جدی تنیس روی میز و شطرنج کار می‌کردم و مقام دومی شطرنج و سومی تنیس روی میز در کشور را داشتم. آن زمان که تنیس روی میز کار می‌کردم به هر مسابقه‌ای که اعزام می‌شدم با مدال برمی‌گشتم. مربیان دیدند استعداد دارم و دبیر هیئت هم گفت استیل بدنی شما به دو و میدانی می‌خورد.

من قبول نمی‌کردم. تا اینکه یک روز به من زنگ زدند و گفتند می‌خواهیم تیم دوی استان را به مسابقات اعزام کنیم، اما سرپرست نداریم و شما که تجربه و توانایی داری، به عنوان سرپرست همراه تیم باش. آن زمان دانشجو بودم. از بیرجند آمدم مشهد، وسایل را جمع کردم و رفتم اصفهان و دیدم تیم سرپرست دارد. آنجا دیدم در ارنج (ترکیب) تیم اسم من هم هست و مرا گذاشتند سر خط.  

مربیان دیدند استعداد دارم و دبیر هیئت هم گفت استیل بدنی شما به دو و میدانی می‌خورد

 

چرا دو را دوست نداشتید؟

چون یک ورزش ریاضتی است. واقعا سخت است. ورزش انفرادی هم هست و من ورزش‌های جمعی را بیشتر دوست دارم. سلیقه‌ای هم هست، برایم جذابیتی نداشت. حتی در دو، باز در ماده امدادی موفق‌تر هستم، چون تیمی و گروهی است.

 

ورود عجیبی داشتید به دنیای دو و میدانی.

بله. حالا آن ماده هم ۴۰۰ متربود که به دوی مرگ معروف است.  

 

شیما شاه‌منصوری اولین دختر قهرمان دو مشهد است

 

نتیجه آن مسابقه ناخواسته چه شد؟

۵۰ متر آخر می‌خواستم مسابقه را تمام کنم و بکشم کنار، بعد برگشتم نگاه کردم دیدم آنقدر با نفرات پشت سرم فاصله دارم که خودم دلم سوخت. آنجا اول شدم و مرا به اردوی تیم ملی دعوت کردند.  

 

داستان شما کمی مرا یاد ماجرای استاد باغبانباشی می‌اندازد.

بله، ایشان هم استعداد خاص و بالایی داشتند.

 

فکر می‌کنید خدا توانایی بیشتری به افرادی مثل شما یا استاد باغبانباشی داده است؟

این لطف خداست. اعتقاد دارم که خدا در زندگی هر کس یک استعدادی را گذاشته است، حالا یا این فرد آن را پیدا می‌کند یا تا آخر عمر متوجه نمی‌شود. برای من و استاد باغبانباشی پیدا شد. یعنی خودمان پیدا نکردیم این استعداد را. این هدیه‌ای که خدا در وجود من گذاشته بود به کمک دوستان و مربیانم پیدا شد. من کسانی را می‌بینم که چقدر سخت تمرین می‌کنند برای موفقیت. ولی برای من یا استاد باغبانباشی این طور بود که یک باره ۱۰-۱۵ سال را پریدیم جلو و با مقداری تلاش به موفقیت می‌رسیم.

 

پس شما معتقدید این استعداد ذاتی است.

بله، اما بدون پشتکار این استعداد به جایی نمی‌رسد. من اگر تلاش و پشتکار نداشتم نهایت می‌توانستم قهرمان کشور بشوم، اما برای مدال جهانی خیلی زحمت کشیدم. یادم نمی‌رود تمرین‌های سختی که داشتم که در یک روز دو بار زیر سرم می‌رفتم.

مثلا صبح می‌رفتم تمرین و بعد می‌آمدم سرم وصل می‌کردم و باز عصر سرم می‌زدم و دوباره می‌رفتم سر تمرین. در این شرایط تمرین کردم و اگر این سختی‌ها را تحمل نمی‌کردم هیچوقت به مدال جهانی نمی‌رسیدم. یادم هست اولین تمرینی که با بچه‌های تیم ملی داشتم توی پیست فقط گریه می‌کردم و می‌دویدم. چون سخت بود. آن‌ها کسانی بودند که سال‌ها دویده بودند. از طرفی هم دوست نداشتم کم بیاورم. روحیه‌ای داشتم که دوست نداشتم کم بیاورم و در آن اردو خودم را باید به سرعت می‌کشیدم بالا.

دون پشتکار این استعداد به جایی نمی‌رسد. من اگر تلاش و پشتکار نداشتم نهایت می‌توانستم قهرمان کشور بشوم

 

اولین مسابقه بین‌المللی‌تان کی بود؟

سال ۱۳۸۸ برای اعزام به مسابقات جهانی استرالیا ۶ ماه تمرین سخت داشتیم. من ۶ ماه مرگ را پشت سر گذاشتم که مدام بین دانشگاه و محل اردو‌ها بودم و اصلا خانواده‌ام را نمی‌دیدم. در آن مدت خودم را خیلی بالا کشیدم.

اما سه روز قبل از اعزام تماس گرفتند و گفتند کنسل است؛ علتش را گفتند بگویید آنفولانزای خوکی. بعد از آن مدتی به خاطر درس و دانشگاه که آن موقع ارشد می‌خواندم دیگر نتوانستم بروم. تا اینکه دوباره از سال ۱۳۹۰ با درخواست فدراسیون و دوستانم و حمایت زیاد خانواده و به خصوص مادرم دوباره به تیم ملی برگشتم که بعد از آن پیوسته ادامه دادم.  

 

اولین تجربه دویدن با لباس تیم ملی کدام مسابقات بود؟

باز هم مسابقات جهانی بود که در سال ۲۰۱۳ در آفریقای جنوبی برگزار شد. ۶۹ کشور در این مسابقات شرکت کرده بودند که من توانستم اولین مدال برون مرزی‌ام را بگیرم و شدم اولین بانوی خراسانی که توانسته در رشته دو و میدانی مدال جهانی بگیرد.

 

در چه ماده‌ای مدال گرفتید؟

در ۴۰۰ و ۸۰۰ متر دو مدال برنز گرفتم.

شیما شاه‌منصوری اولین دختر قهرمان دو مشهد است

 

با توجه به اینکه اولین تجربه شما مسابقات سخت و سنگین جهانی بود، چطور گذراندید آن روز‌ها را؟

قبل از اعزام چند ما تمرین سخت داشتم که بتوانم به آمادگی قبلی برگردم. در دو و میدانی فقط یک مدال کشوری داشتم. فشار روانی زیادی روی من بود. یادم هست شبی که فردایش می‌خواستم بخوابم پتو را روی سرم کشیدم و گفتم خدایا می‌شود من چشم‌هایم را ببندم و باز نکنم؟ در این حد استرس و فشار را حس می‌کردم. تمام سختی‌ها و تمرین‌هایی که انجام دادی یک طرف و آن ۲۴ ساعت آخر و لب خط ایستادن طرف دیگر.  

 

ولی خدا را شکر نتیجه گرفتید. مزه مدال گرفتن و روی سکو رفتن چطور بود؟

خیلی معرکه بود. یک احساس سبکی. شاید تا یک ماه وزن بدن خودتان را حس نکنید. اعتیاد به ورزش قهرمانی از آنجا شروع می‌شود که احساس می‌کنی دنیا زیر پایت است. آن لحظه چیزی با ارزش‌تر از بالا رفتن پرچم نیست، وقتی بین ۶۹ کشور اسم وطنت را می‌برند احساس می‌کنی یک وظیفه سنگین را انجام داده ای. در بین تمام مشکلات و کمبود‌ها همین افتخار به آدم انرژی و روحیه می‌دهد.

 

تقدیر هم شدید؟

قرار بود خانه‌ای بدهند که ندادند، ولی فدارسیون سکه داد. 

 

چند تا؟  

کم بود، نگویم بهتر است. ۱۰ تا.

 

بعد از این مسابقات چه کردید؟

سال ۲۰۱۴ در مسابقات خاورمیانه در ترکیه که ۱۳ کشور حضور داشتند دو مدال طلا در ماده‌های ۲۰۰ و ۴۰۰ متر آوردم. بعد از آن مسابقات ۲۰۱۵ آرژانتین بود که یک نقره در ۲۰۰ متر و یک برنز در ۴۰۰ متر و یک برنز تیمی هم در چهار در صد متر امدادی آوردم و پرچم‌دار تیم ملی هم بودم.

 

پرچم‌دار بودن باید تجربه و حس متفاوتی داشته باشد. وقتی در مقابل نماینده‌هایی از کشور‌های مختلف جهان با گرفتن پرچم کشور رژه می‌روید.

بله، این یکی از قشنگ‌ترین اتفاق‌های زندگی‌ام بود، چون در آن سالنی که رژه می‌رفتیم تنها خانمی که با حجاب بود من بودم. تمام فکرم این بود که وقتی پرچم کشورم وارد می‌شود کسی ساکت نباشند، دوست داشتم همه تشویق کنند. مثلا این طور است که وقتی امریکا وارد که می‌شود همه تشویقش می‌کنند، یعنی کل دنیا تشویقش می‌کنند.

من هم دوست نداشتم کسی ساکت باشد و کشورم تشویق نشود. وقتی در باز شد و اسم ایران را خواندند، من وارد سالن شدم و تیم هم پشت سرم آمد، آنجا بود که واقعا کل سالن به احترام ایران بلند شد و این خیلی حس خوب و غیرقابل وصفی بود.  

 

گفتید تنها بانوی محجبه در این مسابقات شما بودید. این تنها بودن خیلی به چشم می‌آید، نگاه دیگر ورزشکاران چطور بود به این موضوع؟

ببینید، متاسفانه چهره خیلی بدی از ایران در دنیا نشان داده‌اند و می‌دهند. البته تجربه من نشان داده که مردمان همه جای دنیا صلح طلب و انسان دوست هستند، اما تبلیغات بدی برای ایران در دنیا انجام شده است، آنقدر که حتی فکر می‌کنند ایرانی‌ها باید ظاهر و چهره‌های وحشتناکی داشته باشند و وقتی ما را می‌بینند با تعجب می‌گویند شما چرا اینقدر چهره‌های خوبی دارید؟

مگر ایرانی‌ها و مسلمان‌ها اینطوری هم هستند؟ این تصور برای خیلی از آن‌ها پیش می‌آید. برای همین خیلی علاقه‌مند هستند که با ما عکس بگیرند. با خانم‌ها بیشتر ارتباط می‌گیرند و حجاب ما برای‌شان خیلی جالب است و می‌آیند می‌پرسند و کنجکاوی می‌کنند و وقتی با ما ارتباط می‌گیرند نگاه‌شان به ایران تغییر می‌کند یا روشن می‌شود.

آن‌ها به ما شبیه موجودی مرموز نگاه می‌کنند و می‌خواهند کشف‌مان کنند و به نظر من باید این اجازه را به آن‌ها بدهیم، اینکه سریع خودمان را بکشیم کنار بیشتر باعث ترس آن‌ها می‌شود. الان دوره‌ای است که ما اگر می‌خواهیم کشورمان را نشان بدهیم باید از راه‌هایی مثل همین ورزش استفاده کنیم.

در آفریقای جنوبی که بودیم خیلی از ایران می‌ترسیدند. می‌گفتند توی ایران دست دزد‌ها را قطع می‌کنند، زن‌ها را توی خانه حبس می‌کنند و اجازه بیرون رفتن به آن‌ها نمی‌دهند و از این حرف‌ها. گفتم پس من چی هستم که اینجا هستم.

بعد با تعجب به هم نگاه کردند و انگار تازه متوجه شده بودند که تصورات‌شان خیلی درست نیست و گفتند احتمالا تلوزیون ما اشتباه می‌گوید؛ و تاثیری که خانم‌های ورزشکار می‌توانند بگذارند آقایان نمی‌توانند. بانوان ورزشکار می‌توانند بهترین سفیرانی باشند که چهره خوبی از ایران را به جهانیان نشان دهند.

 

مثلا چه سوالاتی از شما می‌پرسند؟

 به محض اینکه مدال می‌آوری اولین سوالی که خارجی‌ها می‌پرسند این است که این لباس مانع کارت نمی‌شود؟ بعضی‌ها هم می‌آمدند می‌گفتند تو زن قوی هستی که توانستی با این پوشش دیگران را پشت سر بگذاری.  

 

مگر حجاب چقدر تاثیر می‌گذارد در دویدن و ورزش بانوان؟

خیلی زیاد. شما وقتی می‌دوید خیلی حرارت بدن‌تان به شدت بالا می‌رود. از طرفی شما حرکت سر دارید هنگام دویدن که واقعا صدای خش خش مقنعه اذیت می‌کند. همه این‌ها هم که هست باز یک مانتو (سارافون) هم روی بقیه لباس‌ها باید بپوشیم.

 

رفتار و برخورد آن‌ها با شما چطور بوده؟

بسیار عالی و انسانی و در اوج احترام. در مسابقات جهانی آفریقای جنوبی تنها بانوان مسلمان ما بودیم. کشور‌های مسلمان دیگر در مسابقات تیم بانوان نیاورده بودند. نکته جالب این بود که آنجا دو تا آمبولانس گذاشته بودند و کادر پزشکی مجزا که مخصوص خانم‌های ایرانی بود، فقط مخصوص خانم‌های تیم ما.

به خاطر اینکه ما مسلمان بودیم پزشک خانم مسلمان آمد و دوستم را که حالش بد شده بود داخل آمبولانسی برد که تمام شیشه‌های آن را رنگ کرده بودند که هیچ دیدی نداشته باشد. حتی یکی از خانم‌های تیم پزشکی جلتش را درآورد و انداخت روی شیشه که مطمئن شود دیدی ندارد. من ماتم برده بود که اینقدر احترام می‌گذارند. بعد از شام هم باز همان پزشکان آمدند سراغ ما را گرفتند که ببینند حال ما چطور است.

 

گفتید بانوان می‌توانند تاثیر زیادی در تغییر نگاه دیگران به ایران را داشته باشند، شما خودتان برای معرفی و ارتباط گرفتن با ورزشکاران دیگر کشور‌ها چه کاری انجام می‌دهید؟

 من و یکی از دوستانم هر وقت به مسابقات می‌رویم هدایایی از ایران می‌بریم که نشانه‌های مختلفی از کشورمان را داشته باشد، مثلا کارت پستال‌هایی از نقاط دیدنی ایران که بیتی از شعر حافظ با ترجمه انگلیسی آن را دارد هدیه می‌دهیم که بتوانیم کشورمان را معرفی کنیم و بگوییم چه فرهنگ و پیشینه و جا‌های دیدنی داریم.

 

چرا تا به حال المپیک نرفتید؟  

برای المپیک یک ورودی خاصی را باید به دست بیاورید. خیلی کار سختی است. بی تعارف بگویم انتظار مدال دو داشتن از ایرانی‌ها، چه خانم و چه آقا انتظار سنگینی است. چون ما استیلش را نداریم. آنجا که می‌رویم ما خیلی مینیاتوری هستیم در مقابل آنها.

خانم‌هایی می‌آیند که یک متر و نود سانتی‌متر قد دارند. من بخواهم با این خانم رقابت کنم خیلی سخت است، هر یک گام ایشان دو گام من است. در مردان هم همینطور است، شما استیل اوسین بولت را ببینید، استیل حسن تفتیان ما را هم ببینید. واقعا آقای تفتیان دارد کار ارزنده‌ای می‌کند.

 

اوسین بولت یک استثناست. حتی با نفر دوم هم اختلاف قد و قامت زیادی دارد.

بله، باز سیاه پوست‌ها از نظرفیزیکی قوی‌تر هستند. پارامتر‌های مختلفی نیاز هست برای قهرمانی، ظرفیت شش‌ها، قلب و قوی، مرکز ثقل بالا، توانایی بدن در ذخیره انرژی و.

پس برای قهرمان شدن فقط علاقه و پشتکار به تنهایی نمی‌تواند کاری بکند

یک جمله معروف هست که می‌گوید، برای موفقیت نبوغ یک درصد است و پشتکار ۹۹ درصد. واقعا همینطور است.

 

شیما شاه‌منصوری اولین دختر قهرمان دو مشهد است

 

با این تعریف توانایی و فیزیک بدنی خدا دادی اوسین بولت فقط یک درصد در موفقیتش نقش داشته؟!

شما تمرینات بولت را دیده‌اید؟ تمرینات وحشتناکی دارد. البته نمی‌خواهم بگویم فقط یک درصد است، می‌خواهم بگویم پشتکار بر نبوغ غلبه دارد. علاوه بر این‌ها برای موفق شدن درعرصه‌های جهانی و المپیک نیاز هست که تخصصی کار کنیم، امکانات کافی داشته باشیم، مثلا به عنوان یک ورزشکار من نباید کار کنم. ورزشکار ساعت بیدار شدن و خوابیدنش باید مشخص باشد.

غذا خوردنش باید سر وقت باشد. متخصص تغذیه و روانشناس ورزشی نداریم، باید فیزیوتوراپ دم دست ورزشکار باشد که نیست. شما وقتی به مسابقات می‌روید می‌بینید که دیگر کشور‌ها با چه امکاناتی آمده‌اند. در مسابقات پیشنهادیی از کشور‌های دیگر به ما می‌شود، آن‌ها احترام خیلی خیلی بالایی هم به ورزشکاران‌شان می‌گذارند، چون یک ورزشکار پرچم کشورشان را بالا می‌برد و این خیلی باارزش است.

اما اینجا همان حق سه درصد اشتغال را هم که داریم نمی‌توانیم استفاده کنیم. خیلی از بچه‌های ما شغل ندارند. اگر اتفاق خوبی می‌افتد به خاطر غیرت جوان‌های ماست. 

 

به عنوان سخن پایانی اگر نکته‌ای هست بفرمایید.

جا دارد از خانواده‌ام و به خصوص مادرم تشکر ویژه‌ای داشته باشم که اگر حمایت‌های آن‌ها نبود من هم نمی‌توانستم موفق شوم.
 

آوا و نمــــــای شهر
03:44