حساب کن 30سال در شهرداری خدمت کنی و هر روز زبالهها را جمع کنی و زمین را جارو بکشی. چندین کیلومتر راه بروی و همزمان زمین را برق بیندازی و در عین حال عاشق شغلت هم باشی. برای خیلیها شاید کار در کسوت پاکبانی شغلی موقت باشد اما برای براتعلی پروانه اینطور نبوده و نیست. شغلش را دوست دارد و با تمام خوبی و بدیاش کنار آمده است.
با شببیداریها، با سرما، گرما و حتی بدرفتاری عدهای کمانصاف. این ساکن محله سجادیه، سالها در مناطق 4 و5 شهرداری پاکبانی کرده و در حال حاضر در آستانه بازنشستگی است. عمری از تن و بدنش مایه گذاشته اما نان پاک سر سفره خانوادهاش برده است.
براتعلی پروانه متولد 1341، چهار فرزند دارد. اصالتا اهل خراسان شمالی و در یکی از روستاهای آنجا بزرگ شده است. اوایل پیروزی انقلاب اسلامی به مشهد میآیند و در همین خانه و محله ساکن میشوند. 12سال در شرکت برق کار میکند اما بیمه نمیشود. بعد از آن هم به عنوان پاکبان وارد شهرداری میشود و خدمتش را در منطقه4 شهرداری آغاز میکند. براتعلی پروانه میگوید: نزدیک دوره بازنشستگی هستم اما در اصل نه در شرکت برق بیمه شدم و نه آن اوایل، شرکتهای پیمانکار شهرداری درست و حسابی بیمه رد میکردند. در واقع فقط 6ماه از سال بیمه داشتیم و اولین حقوق پاکبانیام در شهرداری 21تومان بود.
از اول با عنوان پاکبان به شهرداری میآید هنوز هم پاکبان است. در مناطق4 و 5 شهرداری کار کرده است. او که کمخواب است و به شب بیداری عادت دارد، میگوید: در تمام این سالها رأس ساعت سر کار رفتهام. از 2صبح تا 11ظهر. هر شب کار را از چهارراه مجلسی شروع میکنم و به چهارراه مقدم میرسم و دوباره از آنجا دور میزنم، خودم را به چهارراه مجلسی میرسانم و دوباره کارم را بررسی میکنم تا نظافت گوشهای از خیابان از قلم نیفتاده باشد.
براتعلی پروانه از اول جاروکش بوده و همیشه هم تمیز کار کرده است. میگوید: سالهای سال خیلی سریع و تند کار میکردم و همیشه وقت اضافه میآوردم. جاروی دسته بلندی دارم و اجازه نمیدهم حتی یک ذره آشغال هم بماند اما گاهی سرکارگرهای سختگیری هم داریم با اینکه کارمان تمام شده است و تمیز هم کار کردهایم، باز میگویند زیر نردهها را دوباره جارو بزنید.
اسم جاروی دستهبلندشان «مکهای» است. این جاروها را پیمانکار میخرد و به پاکبانها میدهد. براتعلی از صبح تا شب جاروها را در آب میگذارد تا خیس بخورد و بهتر کار کند. او میگوید: جاروهای جدید اصلا به درد نمیخورد و زود سیخهایشان از بین میرود و زمین تمیز نمیشود. جارو کردن درست وقتی است که بهجز آشغالهای درشت، خاک را هم بگیری تا تمیز باشد.
دوست دارد کارش را درست انجام دهد و روزیاش را حلال کند، حال چه روی سرش ناظری باشد یا نباشد. براتعلی پروانه توضیح میدهد: دلیل نمیشود اگر برخی مردم رعایت نمیکنند ما کوتاهی کنیم. بارها پیش آمده آشغالهایی متعفن و بسیار آلوده را در خیابان رها کردهاند، ولی باز هم جمع کردهام.
در این سه دهه از عمرش که با جاروی دستهبلندش خیابانهای شهر را تمیز و نوازش کرده، گاه اتفاقات جالبی افتاده است، مثلا شبی یک کیف پر از پول پیدا میکند. آقا براتعلی میگوید: در سالهای دور، در پنجراه پایینخیابان یک کیف پرپول نقد پیدا کردم. جلو مغازهای بود.
کیف متعلق به یکی از بازاریها بود که گویا زمان بستن مغازه بیرون میگذارد و بعد هم یادش میرود آن را بردارد. من و همکارم کیف را پیدا کردیم و آن را کنار گذاشتیم و گفتیم هر که باشد خودش برمیگردد. در حال کار بودیم که دیدیم یک راننده پژو با سرعت در حال دورزدن است و دنبال کیف میگردد. ما هم آن را به او دادیم.
در این سالها بارها در خیابان گوشواره و انگشتر طلا پیدا کرده و آن را هم به صاحبانش برگردانده است. کارت ملی و سند هم زیاد بوده که آنها را به اداره پست سپرده تا به دست صاحبش برسانند. او میگوید: یکبار هم سند ماشین پیدا کردم که پلاک بجنورد بود و آن را هم به دست صاحبش رساندم.
در این سالها اتفاق بد هم کم ندیده است. شبکار است و خانواده همیشه نگرانش هستند. شبها کلاهی میگذارد که شبرنگ است، البته در تابستان چون کلاه گرم است فقط چراغش را روی سرش میگذارد تا رانندهها او را ببینند. پیش آمده که رانندهها خواب بودهاند و او باید مسیرش را عوض میکرده تا با آنها تصادف نکند. میگوید: یکبار با اتوبوس تصادف کردم و بینیام شکست.
دو هفتهای هم بیمارستان بودم. شرکت اتوبوسرانی بیمه را داد ولی اتوبوسران سراغی از ما نگرفت و حتی حالم را نپرسید و بخشی از هزینه را هم از جیبم دادم. در کار هم موارد تلخ زیاد است، مثلا بعضی مردم آشغالهایشان را کنار جوی و جدول میگذارند و کار ما را خراب میکنند.
بارها در طول روز آشغالها را جمع میکنیم و زمانی که میخواهیم گاری را تحویل دهیم و آن را تمیز کردهایم، باز مردم میخواهند داخل گاری زباله بریزند و کارمان چند باره میشود. گاهی برخی مردم رعایت حال ما را نمیکنند. باید بدانند که اگر زودتر آشغال را بیرون بگذارند کارتنخوابها و زبالهگردها آن را پاره میکنند و اگر دیر هم بگذارند باز کار سخت میشود.
از سختیهای کار این پاکبان پاکدست این بوده که تعطیلی درست و حسابی نداشته است و فامیل را چنان که باید و شاید ندیده و سفر هم با توجه به شرایط کارش نرفته است. گاهی حق و حقوق و ساعتهای اضافهکاریاش هم کامل پرداخت نشده است. بارها شده که به خانه رسیده ولی باز هم به او زنگ زدهاند و گفتهاند برای ادامه کار شخص دیگری بیاید و کار همکارش را تکمیل کند. او میگوید: هر جا کار کردهام همه از من راضی بودهاند و با مردم همه جوره ساختهام. همین دسترنج 30سال کار صادقانهام بوده است.