امسال پاییز با رنگهای زرد و نارنجی و عطر نارنگی باز هم آمد، اما بوی ماه مهر بهدلیل تعطیلات مناسبتی تقویم، یک هفته دیرتر از هر سال زنگ مدرسهها را به صدا درآورد. مدرسههای دخترانه و پسرانه آنقدر زیادند که گاهی از یادمان میرود بپرسیم اولینشان کی و کجا بود که آجربهآجر بالا رفت و ما را پشت نیمکتهای چوبی رفاقت نشاند تا الفبای زیستن را پای تختهسیاههایشان بیاموزیم.
حتی بسیاری نمیدانند چه مردان و زنانی مرارتها کشیده و زخم چه طعنها و جفاها به جان خریدهاند تا سنگ بنای نخستین این مدرسهها گذاشته شود؛ یکیشان بانو فروغالسلطنه آذرخشی است که حوالی یک قرن پیش، نخستین مدرسه دخترانه مشهد را ساخت و اولین چراغ تحصیل دختران را روشن کرد. سطرهای بعدی، یادی از او و چالشهایی است که در این راه پشت سر گذاشت.
پس از مشروطه با اینکه بارقه های توسعه طلبی روشن شده و مطالبه برای فراهم شدن زمینه تحصیل و دانش اندوزی افزایش پیدا کرده بود، زنان و دختران همچنان در بسیاری از شهرها از بسیاری حقوق اولیه که یکی شان کسب علم بود، محروم بودند؛ زیرا معمولا جامعه سنتی آن روزگار اعتماد یا اعتقادی به شیوه نوین آموزش نداشت یا تحصیل را صرفا مخصوص پسران می دانست.
مدرسه ای که در خیابان سرشور فعلی، کوچه مسجد نظریافته(سهله) سرشور27 واقع شده است و هنوز نام فروغ در تابلو معرفی کوچه اش می درخشد
در واقع اواخر دوره قاجار و پس از مشروطیت همچنان نگاههای جامعه سنتی ایران راه تحصیل به ویژه برای دختران را بسیار دشوار و دور از تصور ساخته بود. خانواده هایی هم که اصرار بر تحصیل دختران خود داشتند، ناچار بودند معلم خصوصی استخدام کنند و آنان را در منزل آموزش دهند. در این میان برخی نه تنها تحصیل را برای دختران عیب می دانستند، که حتی معدود معلمان زن آن دوران را بی عفت می خواندند و بر سر راه مدارس هنگام عبورشان آب دهان می انداختند.
در این میانه یکی که نامش معرف کاملش است، چون فروغی درخشید و تلاش کرد از راه گفت وگو، آگاهی بخشی و ساخت مدارس ویژه دختران، راه دانش آموزی اناث را هموار کند. این تلاش ها به سرانجام می رسد و درست 117سال پیش، اولین مدرسه دخترانه در مشهد راه اندازی می شود؛ مدرسه ای که در خیابان سرشور فعلی، کوچه مسجد نظریافته(سهله) سرشور27 واقع شده است و هنوز نام فروغ در تابلو معرفی کوچه اش می درخشد.
ناگفته نماند از این بانو دو مدرسه به یادگار مانده که یکی مدرسه «فرزانگان» است و دیگری دبیرستانی بوده که این سال ها تغییر کاربری داده و با عنوان اداره کل آموزش استثنایی تابلو خورده است.
به فاصله 12سال پس از شروع کار اولین مدرسه دخترانه در تهران، بانو فروغ السلطنه آذرخشی در مشهد اقدام به تأسیس اولین مدرسه دخترانه می کند. اگرچه در ظاهر ساده به نظر می رسد، تأسیس مدرسه دخترانه در مشهد آن روزگار بسیار سخت بوده است و پیش از فروغ، میرزا حسن تبریزی نیز در سال 1267 خورشیدی وقتی نخستین دبستان مشهد را ساخت، این مرارت ها را تجربه کرد، آن چنان که این اتفاق به مزاق برخی از افراد جامعه سنتی آن دورانخوش نیامده و مدرسه اش خراب شد و او ناگزیر از مشهد رفت. ورود زنان به این عرصه ها در همان جامعه بعد از 27سال با مشکلات و موانع بیشتری همراه بود و ایجاد تحولی جدید و سنت شکنی تلاش برای سواد آموزی قطعا بازخوردی شدیدتر را درپی داشت.
با توجه به تاریخ درج شده در گزارش شاپور که مربوط به سال 1313 خورشیدی است، بانو فروغ در سال 1294خورشیدی دبستان خود را در مشهد و در محله سرشور تأسیس و در ابتدا با سه دانش آموز در کلاس اول و چهار دانش آموز در کلاس دوم، کار خود را آغاز می کند و به تدریج کلاس های سوم، چهارم و پنجم هم دایر می شوند.
روایت است فروغ که تا آن زمان برای برگزاری مراسم افتتاح رسمی مدرسه فرصت پیدا نکرده بود، در سالروز تولد پیامبر اکرم (ص)، جشن مفصلی به عنوان افتتاحیه مدرسه برگزار می کند. بودجه مدرسه اش نیز ابتدا با هزینه شخصی، کمک برادران و دیگر خیران شهر و شهریه دانش آموزان تأمین می شود اما پس از مدتی و با بیشتر شدن هزینه ها، از کمک ماهیانه 30 تومانی شرکت فرهنگیان کمک می گیرد.
برابر اسناد، این مدرسه در سال 1309خورشیدی، پس از ارزیابی و تأیید اداره معارف به عنوان یکی از مدارس ملی تأیید می شود
برابر اسناد، این مدرسه در سال 1309خورشیدی، پس از ارزیابی و تأیید اداره معارف به عنوان یکی از مدارس ملی تأیید می شود و از طرف این اداره کمک ماهیانه دریافت می کرده است با این همه همچنان با مشکلاتی مانند بودجه، کمبود مکان، نبود حمایت مسئولان و شخصیت ها، استقبال نکردن والدین از مدارس دخترانه و نگرانی از سرنوشت دختران تحصیل کرده دست وپنجه نرم می کرده است.
در کنار این ها برخی از مخالفان ترویج سئوال آموزی به اقسام گوناگون، وی را تهدید می کردند و از ادامه کار می ترساندند. او ولی با پشتکار ادامه می دهد و در مقابل مخالفان ایستادگی می کند. در خاطرات یکی از معلمان این مدرسه، آقای قدوسی، می توان بخشی از مرارت هایی را که فروغ آذرخشی کشیده است، خواند.
او می نویسد: « برای اینکه تندروها یورش نیاورده و تابلو مدرسه را نشکنند، به توصیه دکتر حجازی تابلو مدرسه را با ریسمانی به پشت بام متصل کرده بودند و هروقت می شنیدند که عده ای برای برداشتن تابلو قصد حمله را دارند، فورا از پشت بام تابلو مدرسه به بام کشیده می شد. تجمع کنندگان هم وقتی می دیدند که تابلویی در کار نیست، می رفتند!»
در روایت هایی هم آمده است که در ابتدای تأسیس مدرسه، بانو فروغ شب های بسیاری را در مدرسه به صبح می رسانده است تا مبادا افرادی که به دفعات شبانه به مدرسه یورش آورده بودند و قصد تخریب آن را داشتند، در بزنگاهی بیایند و مدرسه ای را که برای پا گرفتنش خون دل ها خورده بوده، به آتش بکشند و این در حالی بوده که فروغ چون خود، زنی مذهبی بوده، آموزش مسائل مذهبی در مدرسه اش بسیار مورد توجه قرار می گرفته و انجام فرایض دینی و نماز و روزه و همچنین جنبه های اخلاقی مانند متانت، راستی و درستی رفتار به دقت آموزش داده می شده است.
این ترس در ادامه سبب می شود که فروغ آذرخشی دست به کاری زند که غصه سرآید؛ او تصمیم می گیرد به در خانه همه علمای بزرگ مشهد برود تا در کنار جلب رضایت آنان برای ادامه کار مدرسه، آن ها را با خود همراه کند و تندروهایی را که مخالف تأسیس و تداوم کار مدرسه دخترانه بودند، سر جای خودشان بنشاند.
حسن نیت و علاقه مخصوص بانو فروغ به تعلیم و تربیت دانش آموزان، برای همه این افراد اثبات شده و زمینه ساز اعتماد و همراهی با او شده بود
گفته شده است که بانو فروغ با توجه به ثبات عقیده در مذهب و تعصب در اجرای احکام اسلام و فرائض دینی، به راحتی با زبان گفت وگوی علما آشنا بوده، بنابراین بسیار هوشمندانه با برقرار کردن ارتباط و دخیل کردن همسران، دختران یا خواهران علما در این موضوع، از داخل خانه نیز برای گفت وگو و جلب موافقت این افراد تلاش می کرده است؛ همان ترفند هوشمندانه ای که در زمان تحریم تنباکو برای تأیید گرفتن از ناصرالدین شاه ازسوی زنان حرم به کار برده شد.
در این میان حسن نیت و علاقه مخصوص بانو فروغ به تعلیم و تربیت دانش آموزان، برای همه این افراد اثبات شده و زمینه ساز اعتماد و همراهی با او شده بود. طبیعتا اگر هر یک از این جنبه های شخصیتی او نبود، تحصیل دختران مشهد و خراسان تا سال ها به تأخیر می افتاد. اما بانو فروغ همچون پلی مستحکم به ایجاد ارتباط بین بخش سنتی و مدرن جامعه آن روز دست یافت.
موقعیت خاص اجتماعی بانو فروغ آذرخشی در کنار آموزه های دینی باعث شده بود نگاهی انسان گرایانه و جامع به همه طبقات اجتماعی داشته باشد. برای او آینده روشن دختران از فرزندان اشراف تا کودکان بی سرپرست بورسیه شده در مدرسه اش د رکنار هم و به یک میزان اهمیت داشته است تا گام برداشتن به سوی جامعه مدرن را آغاز کنند.
برای نمونه با تدبیر او، هزینه تحصیل دختران بی بضاعت ازسوی آستان قدس رضوی و جمعیت شیر و خورشید سرخ شرق (معادل بهزیستی امروز) پرداخت می شده است که به صورت شبانه روزی در مدرسه تعلیم داده می شدند. این بانوهمچنین در سال 1298خورشیدی، دبستان دیگری را تأسیس و سرپرستی آن را به خواهرش بانو قهرمانی واگذار می کند.
پس از ایجاد دبستان، او در سال 1311 خورشیدی سعی می کند که یک دبیرستان دخترانه در مشهد راه بیندازد که با این درخواست او موافقت می شود. ناگفته نماند سابق بر این، در همان دبستان، پایه اول متوسطه از سال 1309 خورشیدی، تدریس می شده است اما در این سال و پس از گرفتن مجوز ایجاد دبیرستان، مدرسه دوره متوسطه به صورت مستقل برای هفت کلاس و در مکانی مستقل در مجاورت دبستان فروغ پا می گیرد.
نقش مهم بانو فروغ تنها به مشهد محدود نمی شود؛ زیرا همت او در ترویج و تشویق آموزش های مدرن دختران در دیگر شهرهای ایران نیز بسیار شایان توجه است. در روایت های مختلف آمده است بارها از نقاط مختلف ایران، پدران و مادرانی که فرزند دختر داشتند و نگران تحصیل فرزند خود بودند، نزد وی به مشهد می آمدند و از او تقاضا می کردند که در راه اندازی مدارس جدید برای دختران به آنان مشاوره دهد و راهنمایی برای گشایش مشکلات ایجاد مدرسه در شهر باشد که او دریغ نمی کرده و هر آنچه را می دانسته، در طبق اخلاص می گذاشته است.
در سال 1335خورشیدی به مناسبت چهلمین سال تأسیس مدرسه فروغ و بازنشستگی خانم فروغ السلطنه، طی مراسم و جشن بزرگی که از طرف اداره کل فرهنگ خراسان ترتیب داده شده بود، از خدمات ایشان قدردانی می شود. همه مسئولان وقت از استاندار، نیابت تولیت، رؤسای ادارات، فرهنگیان و جمع زیادی از طبقات مختلف در این جشن شرکت می کنند تا از 42 سال تلاش او برای ارتقای فرهنگ و دانش این شهر قدردانی کنند.
بانو فروغ پس از بازنشستگی و سرانجام بعد از یک عمر خدمات آموزشی، روز 19 دی 1357 بعد از یک دوره بیماری در مشهد فوت کرد
بانو فروغ پس از بازنشستگی و سرانجام بعد از یک عمر خدمات آموزشی، روز 19 دی 1357 بعد از یک دوره بیماری در مشهد فوت کرد و در حرم مطهر به خاک سپرده شد. چراغی که بانو فروغ در حوزه دانش دختران برافروخت، همچنان شعله ور است و می درخشد. اگر از شهامت و خستگی ناپذیری در مشقت راضی کردن والدین، علما و مردم برای تحصیل دختران هم بگذریم، در کل، شخصیت بانو فروغ جایگاه محکمی درمیان نسل های مختلف داشته است.
تلاش خستگی ناپذیر او برای ارتقای جامعه زنان و خانواده، الگویی فراموش ناشدنی در جامعه ایران شکل داده بود. حتی امروز و سال ها پس از فوتش و علی رغم تغییر نام مدرسه هایش، هنوز میان مردم، کوچه فروغ در میانه سرشور ، سرراست ترین نشانی برای جهت یابی در پیج و خم کوچه های این محله و یادآور این بانوی پر تلاش است.
فروغ السلطنه آذرخشی دختر قهرمان میرزا قاجار و صغری خانم (بی بی جان) و جد پدری اش مرحوم شجاع السلطنه پسر فتحعلی شاه قاجار بود. وی در سال1260خورشیدی در روستای ازغند از توابع تربت حیدریه متولد شد و به همراه خواهرش، بانو، در مکتب خانه ها خواندن و نوشتن را فرا گرفت. فروغ در هفده سالگی با سرتیپ علی اکبرخان اهل تفلیس روسیه و رئیس تلگرافخانه روسیه در مشهد ازدواج کرد که حاصل آن چهار پسر و سه دختر بود.
در مشهد تا دهه سوم زندگی فروغ آذرخشی مدرسه ای وجود نداشت؛ بنابراین وی به فکر بازکردن مدرسه و باسوادکردن بچه های خود و دیگران افتاد. فروغ این اندیشه را با همسرش درمیان گذاشت و پس از چند جلسه صحبت، با همیاری افرادی چون حاج مرتضی قهرمان میرزا متخلص به شکسته، اولین مدرسه دخترانه مشهد شکل گرفت. کار ساختمان مدرسه از سال1290خورشیدی شروع شد و تکمیل آن بیش از سه سال طول کشید.
عزیزالملوک آذرخشی دختر فروغ علاوه بر تحصیل در اولین دبستان دخترانه مشهد، معلم این مدرسه بوده است. او در خاطراتش، ساختمان مدرسه فروغ را این طور توصیف کرده است: «ساختمان مدرسه با ارتفاع کم از زمین و دارای پنج اتاق با پنجره های نیمه چوب و نیمه شیشه با نور کافی، رو به روی باغ ساخته شد و از ساختمان، راهرو عریض و تا حدی طولانی کشیدند که حیاط بزرگ را به حیاط کوچک که به کوچه در داشت، وصل می کرد.
برای ورود به مدرسه باید از کوچه به حیاط کوچک تر وارد شد و از همان راهرو به حیاط بزرگ و ساختمان مدرسه رسید. در حیاط کوچک، اتاق مدیر مدرسه قرار داشت و پهلوی آن تا رسیدن به راهرو، یک اتاق دیگر و در طرف مقابل، سه اتاق و یک مستراح ساخته شده بود. اتاق سوم، متعلق به فراش مدرسه بود که صندوقخانه هم داشت. حوض آبی با دو باغچه متوسط در وسط این حیاط بود.»
منبع: پژوهش غلامرضا آذری خاکستر
زهی خاک پاک چنین میهنی
که پرورده چون آذرخشی زنی
فروغی که از فر روشن دلی
بود روشنی بخش هر محفلی
نخستین زن است این زن نیکنام
که در راه فرهنگ بگذاشت گام
از این دامن پاک و آراسته
زنانی هنرمند برخاسته
کمال زنان خراسان از اوست
نخستین بنای دبستان از اوست