کد خبر: ۲۷۳۰
۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

گنجینه خاطرات، میراثی ماندگار

یکی از برادرانش مخترع است و در سوئد زندگی می‌کند، دیگری نیز دکترای روان‌شناسی دارد و ساکن کرج است، اما او به‌دلیل علاقه‌ای که از دوران کودکی به جمع‌آوری اشیای قدیمی داشته است از همان زمان تا مبلغی به دست می‌آورده، با خرید وسایل قدیمی سرمایه‌گذاری می‌کرده است. دلیل این موضوع را علاقه‌اش می‌داند و بیان می‌کند: «شاید در نظر بسیاری پول دادن برای این اشیا آن هم با قیمت زیاد، سخت باشد، اما برخی با خریدن همین اشیای قدیمی و دیدن آن در منزل خود لذت می‌برند.»

بسیاری از ما مغازه‌های امام خمینی ۲۴ در مشهد را به عنوان کوچه سمساری‌ها می‌شناسیم که لابه‌لای آن‌ها مغازه‌های آنتیک‌فروشی هم به چشم می‌خورد، اما کمتر کسی می‌داند که در منطقه ۸ مغازه‌های آنتیک‌فروشی طبقه منهای دو زیست خاور هم وجود دارد که به یک‌بار دیدن می‌ارزد.

 دیدن وسایل قدیمی حتی از پشت ویترین نیز برایمان لذت‌بخش است. از ساعت‌های قدیمی زنجیردار مردانه که بسیاری از آن‌ها رنگ و روی خود را از دست داده‌اند تا چراغ‌های لاله با نقش شاه قاجار، همان‌طور که سرگرم تماشای مغازه‌ها هستیم با دیدن برخی اجناس داخل مغازه؛ زیر لب صدای نوچ نوچ کردنم بلند می‌شود و سرم را به نشانه حسرت تکان می‌دهم.

 آخر بسیاری از وسایلی که به عنوان عتیقه یا آنتیک در این مغازه‌ها فروخته می‌شوند، زمانی که کودک بودم در خانه پدری یا مادربزرگم دیده بودم که هیچ بهایی به آن‌ها داده نمی‌شد، ظروف مسی و رادیو قدیمی که به عنوان دکوری از آن استفاده می‌شد و بعد از مدتی نیز بخشیده شد. 

همان‌طور که محو تماشای مغازه‌ها شده‌ایم، مغازه‌ای پر از آنتیک‌های متنوع می‌بینیم که باز است، اما خبری از صاحب آن نیست اجناس قدیمی داخل این مغازه با دیگر مغازه‌ها تفاوت بسیاری دارد به طوری که آن‌قدر غرق تماشای وسایل آنتیک آن می‌شوم که با صدای خش‌دار پیرمردی که ما را با جمله «کاری داشتید؟»

 مورد خطاب قرار می‌دهد از حال و هوای خودمان بیرون می‌آییم. صدای صاحب مغازه است که گذر زمان موهایش را سپید کرده است و چهره او کاملا نشان می‌دهد که باید خبره این‌کار باشد. با معرفی خودمان و گپ و گفت کوتاه اولیه تازه متوجه می‌شویم که چه سوژه زیرخاکی‌ای پیدا کرده‌ایم. 

«هاشم فرشیدفر» متولد ۱۳۲۸ برحسب علاقه‌ای که داشته است از همان دوران نوجوانی وارد شغل آنتیک‌فروشی می‌شود. فردی که اگر ساعت‌ها پای صحبت‌های او بنشینید خسته نمی‌شوید، چراکه حرف‌های بسیاری درباره قدمت اشیا و ورود آن‌ها به کشور دارد.


اشیای قیمتی به ارزش یک عمر

یکی از برادرانش مخترع است و در سوئد زندگی می‌کند، دیگری نیز دکترای روان‌شناسی دارد و ساکن کرج است، اما او به‌دلیل علاقه‌ای که از دوران کودکی به جمع‌آوری اشیای قدیمی داشته است از همان زمان تا مبلغی به دست می‌آورده، با خرید وسایل قدیمی سرمایه‌گذاری می‌کرده است. 

دلیل این موضوع را فارغ از علاقه‌اش نمی‌داند و بیان می‌کند: «شاید در نظر بسیاری پول دادن برای این اشیا آن هم با قیمت زیاد، سخت باشد، اما برخی با خریدن همین اشیای قدیمی و دیدن آن در منزل خود لذت می‌برند.»

فرشیدفر متولد تهران است، اما از همان کودکی عشق و ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشته است، به طوری که بعد از پایان خدمت سربازی راهی مشهد می‌شود تا جدا از خانواده مغازه آنتیک‌فروشی را که علاقه کودکی او بوده است در مشهد دایر کند. می‌گوید: در این راه سختی زیادی کشیده است اینکه زمانی که جوان‌تر بوده وقتی به راسته خیابان منوچهری تهران، محل فروش مغازه‌های آنتیک فروشی می‌رفته است کمتر کسی به او اشیای قدیمی را می‌فروخته، چون نگاهشان به او جوانی بی‌تجربه بوده است.

قدمت قدیمی‌ترین تلفن مغازه به زمان جنگ جهانی دوم می‌رسد زمانی که شنود وجود نداشت و باید پیغام را به وسیله این نوع از تلفن‌ها به یکدیگر می‌رساندند

 او که صاحب دو مغازه عتیقه‌فروشی در طبقه منهای دو زیست خاور است، ما را به یکی از مغازه‌هایش دعوت می‌کند تا چند دقیقه‌ای هم‌صحبت شویم. دقایقی که در گذر زمان و خوش‌صحبتی فرشیدفر تبدیل به چند ساعت می‌شود. داخل مغازه تا چشم کار می‌کند اشیای قدیمی آن‌قدر خودنمایی می‌کنند که می‌مانیم باید از کجا و کدام‌یک شروع کنیم.

 تا اینکه خودش باب صحبت را با اشاره به تلفن‌هایی که بر‌حسب قدمتشان چیده است باز می‌کند: «قدمت قدیمی‌ترین تلفن مغازه به زمان جنگ جهانی دوم می‌رسد زمانی که شنود وجود نداشت و باید پیغام را به وسیله این نوع از تلفن‌ها به یکدیگر می‌رساندند. 

بعد از آن تلفن هِندلی آمد و به تدریج تلفن هِندلی با شماره‌گیر وارد کشور شد، همان‌طور که زمان گذشت تلفن‌های دیواری هِندلی و سپس تلفن‌هایی با دو کلید سفید که در اداره‌ها استفاده می‌شد تا از طریق آن‌ها بتوان با نگهبان اداره ارتباط برقرار کرد جایگزین تلفن‌های قبلی شد.»

فرشیدفر با اشاره دست تلفنی را نشانم می‌دهد و می‌گوید: «زمان زیادی نگذشت که تلفن به عنوان وسیله ارتباطی به خانه‌های افراد نیز وارد شد.آن موقع بود که علاوه‌بر تلفن‌های رومیزی، تلفن کنار تخت که خودش چراغی داشت تا نیازی به روشن کردن چراغ اتاق نباشد، اول برای افراد متمول و سپس برای مردم عادی روانه بازار شد.»

 تلفن سیاه رنگ و بزرگی را نشان می‌دهد و می‌گوید که در بین تلفن‌های مغازه‌اش که به ردیف از قدیمی‌ترین تا جدیدترین آن‌ها که مربوط به ۳۰ سال پیش می‌شود، تلفنی وجود دارد که مربوط به رئیس اطلاعات آلمان در زمان جنگ جهانی دوم است که دو گوشی دارد.

 اما چیزی که در میان تمام این تلفن‌ها برایم جالب است تلفن‌های سکه‌ای است که شاید دهه شصتی‌ها هنوز آن را به یاد داشته باشند که در دفتر مدیر مدرسه قرار داشت و اگر قرار بود با والدین خود تماس بگیرند با گذاشتن یک سکه ۵ تومانی در داخل آن می‌توانستند ارتباط برقرار کنند. تلفن‌های سکه‌ای که در برخی مغازه‌های سوپرمارکت نیز موجود بود.


چرخ خیاطی سفارشی فرح!

چرخ خیاطی‌های کوچکی وجود دارد که نمونه‌ای از چرخ‌های قدیمی موجود در بازار است. نخستین چرخی که به نظرم آشنا می‌رسد چرخ خیاطی مشکی رنگ سینگر است، چیزی که شاید هنوز هم در خانه برخی از قدیمی‌تر‌ها وجود داشته باشد. می‌گوید که این چرخ‌ها دکوری است زمانی که کودک بوده است فردی که نماینده فروش این چرخ خیاطی‌ها بوده است سالی یک‌بار یکی از این چرخ‌های خیاطی کوچک را به عنوان هدیه دریافت می‌کرده است و او سال‌ها بعد این چرخ‌ها را می‌خرد. 

فرشیدفر بیان می‌کند: «قدیمی‌ترین چرخ خیاطی مغازه از نوع کمدی است که فرد روی چهارپایه‌ای می‌نشیند و سپس با بازکردن در کمد چوبی خیاطی می‌کند. چرخ خیاطی پایه‌داری در لابه‌لای اجناس مغازه وجود دارد که نظرم را جلب می‌کند. وقتی درباره آن سؤال می‌کنم این‌گونه جواب می‌دهد: «این چرخ خیاطی که از نوع پایه‌دار و چدنی است به سفارش فرح، ملکه آن زمان ساخته شده که روی آن عکس فرح و محمدرضا پهلوی حک شده است، جالب است بدانید در قسمتی از این چرخ خیاطی اسم فرح نیز نقش بسته است.»


زمانی که خانه‌های قدیمی بوی نفت می‌داد


چراغ‌های پریموس و الکلی در مغازه او وجود دارد که به‌سختی خریده است. تأکید می‌کند که این اشیا را از تهران می‌خرد تا افراد با دیدن آن‌ها یاد خاطرات گذشته خود بیفتند، مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «افراد زیادی هستند که وقتی پا به درون مغازه‌ام می‌گذارند به دوران کودکی خود پرت می‌شوند و با دیدن این اشیا خدابیامرزی برای پدربزرگ و اجداد خود می‌فرستند، هدف من هم همین بوده است که این خاطرات را با جمع‌آوری اشیای مختلف قدیمی زنده نگه دارم.»

او با اشاره به اینکه پریموس‌ها ابتدا بنزینی و نفتی بودند، تصریح می‌کند: «پریموس‌ها انواع مختلفی دارند کوچک‌ترین اندازه آن برای کوهنوردانی کاربرد داشت که می‌خواستند یک نفره چای بخورند و آن را در کوله‌پشتی خود حمل می‌کردند و بزرگ‌ترینش ۵ نفره است که برای چند نفر استفاده می‌شد. این پریموس‌ها توسط سوئد ساخته شده است و ورقه‌های ضخیمی دارد که هنوز سال‌ها با وجود پیشرفت تکنولوژی می‌توانند کار کنند.»

 عمر این والور‌ها به ۲۰۰ سال قبل می‌رسد، فرق والور با علاءالدین در این است که، چون قد بلندتری دارد گرمای بیشتری پخش می‌کند

 چراغ والور مغازه را نشان می‌دهد و می‌گوید: «آن‌زمان که گازکشی وجود نداشت مردم برای پخت و پز و گرمای منزل از چراغ والور آلمانی استفاده می‌کردند. عمر این والور‌ها به ۲۰۰ سال قبل می‌رسد، فرق والور با علاءالدین در این است که، چون قد بلندتری دارد گرمای بیشتری پخش می‌کند، البته قبل از این والور‌ها نوع چدنی و روسی آن‌ها وجود داشت که داخل آن زغال سنگ می‌ریختند.»


فرشیدفر با بیان اینکه آن زمان آلمان حرف اول را در تولید وسایل صنعتی در دنیا می‌زد، می‌گوید: «بیشتر افراد تصور می‌کنند سماور توسط روس‌ها ساخته شده است، اما یکی از قدیمی‌ترین اجناس مغازه سماور سه‌کاره‌ای است که اگر قسمت بالای آن را بردارید می‌توانید قابلمه‌ای برای پخت روی آن بگذارید و اگر قسمت دوم آن را هم جدا کنید به عنوان چراغ استفاده می‌شود، این سماور جزو نخستین سماور‌های مبله و با سینی است که در کشور وجود داشته است.»

وسیله عجیبی با ظاهری خمره‌ای‌شکل در کنار سماور وجود دارد که نمی‌دانم چیست و چه کاربردی می‌تواند داشته باشد! می‌گوید: «قهوه‌جوش قدیمی است که با انداختن دو زغال در آن قهوه درست می‌کردند. بعد از این قهوه‌جوش‌ها بود که نوع روگازی آن ساخته شد.»

شما هم مثل من ممکن است قوری چینی پنج لول را تاکنون دیده باشید، اما قوری هفت لول مغازه نیز به قول فرشیدفر داستانی دارد و توسط عاشقی ساخته شده است که ۶ لول آن تزئینی بوده و کاربردی ندارد، اما بسیار زیبا ساخته شده است.


اتو فولادی

تصور بیشتر عموم بر این است که اولین اتو‌ها به صورت زغالی بوده‌اند، اما فرشیدفر می‌گوید: «زمانی که زغال و گاز وجود نداشت اتو از جنس فولاد ساخته شده بود و آن را در حرارت مثل چوب می‌گذاشتند و زمانی که داغ می‌شد آن را روی برزنتی گذاشته و خیسش می‌کردند، سپس لباس خود را اتو می‌کردند البته استفاده از این اتو مختص خیاطی‌ها و افراد متمول و سیاسی بود وگرنه مردم عادی که لباس خود را زیر تشک می‌گذاشتند تا چروک آن صاف شود. قدمت این اتو که روسی است به سال ۱۳۰۰ می‌رسد.»

اتو‌های بعدی سنگی است که بعد از اتو زغالی به بازار آمده است و در نوک تیز اتو شکل خروسی وجود دارد که تا سر خروس حرکت نکند در آن باز نمی‌شود، بعد از این نوع اتو‌ها بود که اتو برقی روانه بازار شد.


آقای عکاس باشی

دوربین عکاسی چوبی بزرگی در مغازه خودنمایی می‌کند که روی سه‌پایه قرار دارد. روی دوربین عکس سیاه و سفید مرد‌هایی با کلاه قاجار تا افراد فاکل کراواتی در ابعاد بسیار کوچک چسبانده شده است. کنجکاوی نمی‌گذارد تا راحت از کنار این دوربین بگذرم وقتی درباره آن سؤال می‌کنم، بیان می‌کند: «عکاسی در مشهد بود که در مقابل باغ ملی این دوربین سه پایه بزرگ را روی دوشش می‌گذاشت و از زائران و حتی مشهدی‌ها عکاسی می‌کرد ۱۱ سالی می‌شود که به رحمت خدا رفته است. چند سال پیش بود که به منزل او رفتم و از همسرش خواهش کردم تا این دوربین را به من بدهد تا در مغازه بگذارم و مردم ببینند و یاد و خاطره او زنده نگه داشته شود.» 

این عکاس به افرادی که از خیابان ارگ می‌گذشتند پیشنهاد گرفتن عکس یادگاری می‌داد. زمانی که عکس را می‌گرفت، می‌گفت تا یک دور در باغ ملی بزنید عکس شما آماده است

او ادامه می‌دهد: «این عکاس به افرادی که از خیابان ارگ می‌گذشتند پیشنهاد گرفتن عکس یادگاری می‌داد. زمانی که عکس را می‌گرفت، می‌گفت تا یک دور در باغ ملی بزنید عکس شما آماده است.»

کفش‌های بسیار بزرگی وجود دارد که یک میلیون تومان قیمت آن است در پس ذهنم تداعی می‌شود که این کفش‌ها به چه دردی می‌خورد؟ او توضیح می‌دهد: «این کفش‌ها هنر ایرانی است که با پوست شتر و با دست دوخته شده و قدمت آن به بیش از ۱۰۰ سال می‌رسد. مرد‌های قدیم با پوشیدن آن‌ها از پای خود محافظت می‌کردند بعد کفش‌های گلیمی که به آن‌ها گیوه می‌گویند، استفاده شد.»


از رادیو دو موج فرانسه تا یخچال کمدی

ماشین تایپ قدیمی مغازه نیز جلوه عجیبی به مغازه داده است. او می‌گوید: «در گذشته انواع ماشین تایپ را داشتم که بسیاری از آن‌ها را فروختم اکنون دو سه نمونه باقی مانده است که یکی از آن‌ها ماشین تایپ آلمانی است که تا ۱۰۰ سال دیگر هم کار می‌کند.» یکی دیگر از وسایل آنتیک مغازه رادیو دو موج فرانسه است که کوچک‌ترین و نقلی‌ترین رادیو محسوب می‌شود، هم با برق و هم با باتری کار می‌کند، بسیاری از افراد چنین رادیویی را ندیده‌اند. یخچال کمدی هم وجود دارد که هم برقی و هم نفتی است. 

فرشیدفر می‌گوید: «موتور این یخچال نیاز به سوپاپ ندارد و با گاز خاصی کار می‌کند که مصرف بسیار کمی دارد بدون صدا و آمریکایی است. حدود ۸۰ سال پیش هتل «هایت» تهران که بهترین هتل کشور به شمار می‌رفت در هر اتاق آن یکی از این یخچال‌ها وجود داشت تا فرد مسافر بتواند آب خنکی بنوشد.»


خرمهره اصل موجود است!

کاغذی پشت ویترین مغازه چسبانده شده است که روی آن نوشته «خرمهره اصل وجود دارد» درباره فلسفه آن می‌گوید: «فردی که روغن مار می‌آورد پروانه این‌کار را دارد. او مار را می‌کشد و زهر آن را می‌گیرد، سم مار را به سرم‌سازی و گوشتش را به عده‌ای که ضعیف و ناتوان جسمی هستند می‌دهد.

روغن مار برای افرادی که پادرد یا کمر درد دارند استفاده می‌شود، اما مهره‌مار برای افرادی است که احساس می‌کنند خیلی در چشم قرار دارند، مهره مار به اندازه یک عدس است و یک نر و یک ماده دارد که همیشه باید همراه فرد باشد. اعتقاد هر کس به شکلی است همان‌طور که در هند هزار و یک فرقه وجود دارد به عنوان مثال وقتی بچه بودم بالای سر در خانه‌ها نعل اسب می‌گذاشتند با این فلسفه که روزی را بیشتر و از چشم زخم جلوگیری می‌کند.»


پروژکتور‌های خانگی

پروژکتور‌هایی که در سینما استفاده می‌شد ابعاد بزرگی داشت. او در مغازه پروژکتور خانگی دارد که اندازه کوچک‌تری نسبت به سینما‌ها دارد: «قدیم مردم برای خود با دیدن فیلم سرگرمی ایجاد می‌کردند برای همین هم این پروژکتور‌های خانگی به بازار آمده بود.» 

تلویزیون ۱۲ اینچ قرمز مغازه نیز یک وسیله آنتیک است: «تا همین ۳۰، ۴۰ سال پیش همه خانه‌ها تلویزیون نداشتند و همسایه‌ها در یک خانه جمع می‌شدند تا دور هم یک برنامه را نگاه کنند. برنامه‌های تلویزیون هم فقط در چند ساعت و در یک یا دو شبکه خلاصه می‌شد.»

دیدن گرامافون‌های قدیمی هنوز هم برای بسیاری از ما لذت‌بخش است: «ابتدا گرامافون هندلی بود، اما بعد از اختراع برق، گرام اتومات برقی وارد بازار شد یکی از گرام‌های اتومات انگلیسی را که ۱۲ صفحه روی آن قرار می‌گیرد و خودش صفحه‌ها را عوض می‌کند در مغازه دارم، این گرام از نخستین گرام‌های برقی است که مشتری خاص خود را دارد.»


پولکی به جای پول

سینی‌های تک نفره ورشو و برنجی را به دست می‌گیرد و می‌گوید: «فلاسک و سماور در مغازه‌ها نبود برای همین هم قهوه‌چی با چند استکان کمر باریک و قندان کوچک و این سینی‌های ورشو و برنجی، چای را در بازار بین کسبه دور می‌داد و در ازای هر استکان چای به جای پول، پولکی دریافت می‌کرد تا هم وقت او گرفته نشود و هم چای از دهان نیفتد، آخر هفته پولکی‌ها را که یک لایه نازک فلزی بود تحویل می‌داد و پولش را دریافت می‌کرد.»

مشک‌های کوچک آب قدیمی که بیشتر ما در فیلم‌های تاریخی دیده‌ایم به دیوار مغازه آویزان شده است. این مشک‌ها که از پوست تشکیل شده است، چندین سوراخ دارند. او بیان می‌کند: «دلیل این همه سوراخ این بوده است که آب به اندازه‌ای که نیاز داشتند خارج شود و اسراف نشود.»


قفل آهنی ۴ رمز

صندوق‌های آهنی قدیمی بسیار سنگین، اما در ابعاد کوچک وجود دارد. فرشیدفر بیان می‌کند: «آن زمان، چون بانک وجود نداشت افراد ثروتمند جامعه از این صندوق‌ها برای نگهداری پول و اسناد استفاده می‌کردند و کلید آن را همیشه به همراه داشتند، اما افراد معمولی از صندوق‌های چوبی بزرگ‌تر استفاده می‌کردند، طلا و جواهر خود را در جعبه‌ای گذاشته و داخل این صندوق چوبی می‌گذاشتند و روی آن را هم با بقچه‌های لباس می‌پوشاندند.»

قفل ۴ رمزی قدیمی را که توسط آهنگر‌های قدیمی ساخته شده است نشانم می‌دهد و می‌گوید: «این قفل‌ها کلید ندارند و فقط با داشتن رمز باز می‌شوند.»


فروشی نیست!

تلمبه چدنی که روی آن بزرگ برچسب «فروشی نیست» قرار دارد جلوی در مغازه گذاشته شده است. وقتی از او می‌پرسم این تنها کالای مغازه است که به فروش نمی‌رسد، علت آن چیست؟ می‌گوید: «قدیمی‌ترین و زیباترین تلمبه‌ای است که توسط آلمانی‌ها ساخته شده است و بیش از یک قرن قدمت دارد. این نوع تلمبه سر دارد و مصرف خانگی داشت. 

به یاد دارم آب حوض خانه را به وسیله این نوع تلمبه خالی می‌کردیم و برای این‌کار من و برادرم یک قِران می‌گرفتیم، چون آن زمان لوله‌کشی آب نبود و هر خانه یک آب انبار داشت.» کتری روسی که حتی نگاه‌کردن آن لذت دارد، قدیمی‌ترین کتری موجود در مغازه است، می‌گوید: «قدیمی‌ها همه از ظروف مسی استفاده می‌کردند که خاصیت میکروب‌کشی داشت البته افراد ثروتمند از ظرف نقره استفاده می‌کردند، بعد از آن از ظروف لعابی و روی و کم کم ظرف‌های ملامین جایگزین آن‌ها شد، سپس چینی و بلور جای این ظروف را گرفتند.» 

قدیمی‌ها همه از ظروف مسی استفاده می‌کردند که خاصیت میکروب‌کشی داشت البته افراد ثروتمند از ظرف نقره استفاده می‌کردند

فرشیدفر با اشاره به اینکه کاسه‌های چینی هم اگر می‌شکست مثل امروز دور نمی‌ریختند و آن‌ها را بش می‌زدند، بیان می‌کند: «فردی در کوچه‌ها صدا می‌زد که ظرف‌های شکسته را بش می‌زند و هر کس مایل بود به خانه او رفته و با گرفتن ۵ زار ظرفش را بش می‌زد، می‌خواهم بگویم مردم تا این حد قناعت می‌کردند و به دنبال چشم و هم‌چشمی نبودند.» صدای پاندول ساعت دیواری قدیمی مغازه به صدا درمی‌آید و ۱۲ ظهر را نشان می‌دهد.

 نگاهم به سمت ساعت می‌چرخد و یاد ساعت قدیمی خانه پدربزرگ که عمر آن به بیش از نیم قرن می‌رسد می‌افتم. از نگاهم سؤالم را می‌خواند و می‌گوید: «این ساعت‌ها عمری کار می‌کنند و به‌اصطلاح مرگ ندارند و توسط شرکت‌های آلمانی ساخته شده و چند مدل دارند که دو کوک و سه کوک است سه کوک آن که قدیمی‌تر است هر ربع ساعت پاندول آن به صدا درمی‌آید.»


گنج‌های دست‌نیافتنی

حدود ۵۰ سال است که مغازه آنتیک‌فروشی دارد، اما اولین وسیله‌ای که با جمع کردن پول‌های یومیه‌اش می‌خرد یک آفتابه لگن مسی کوچک در هفده‌سالگی بوده است: «قدیم مرسوم بود به کسی که نوزاد دختر به دنیا می‌آورد یک آفتابه لگن مسی کوچک به عنوان سیسمونی می‌دادند تا آن را در آینده در جهیزیه همان دختر بگذارد.»

 به او می‌گویم که بسیاری از ما جوان‌ها برخی از این اشیا را در منازل مادربزرگ‌هایمان دیده‌ایم، اما آن‌طور که باید به آن‌ها اهمیت نداده‌ایم، دنباله حرف من را می‌گیرد و می‌گوید: «متأسفانه ارزش و قدر این اشیا را نمی‌دانستند برای همین آن‌ها را به راحتی بیرون می‌ریختند، هر سال در خانه تکانی یا به هر بهانه‌ای تعدادی از این وسایل دور ریخته می‌شد، وسایلی که اکنون به عنوان آنتیک در بازار به فروش می‌رسد و برای خیلی‌ها باورکردنی نیست که عتیقه باشند.»

 می‌گوید: «نسل امروز را اگر دعوت به این کار کنید می‌گویند کالایی را بخرم که مردم با دیدن آن فقط لذت ببرند! شاید این کالا ماه‌ها یا سال‌ها در مغازه من بماند، بهتر است شغلی داشته باشم و کالایی خرید و فروش کنم که اگر اول هفته خریدم تا آخر هفته فروخته شده باشد و سود کنم.»

فرشیدفر ادامه می‌دهد: «نگاه من، اما به این شکل نبود حتی اگر کالایی که می‌خرم یک سال در مغازه‌ام بماند باز هم با دیدن آن لذت می‌برم، چون عشق و علاقه خاصی به کارم دارم برای همین هم پادردم را فراموش می‌کنم و ماهی یک‌بار به تهران می‌روم و سفارش وسیله می‌دهم، وسایلی که بعد از فروش آن‌ها ممکن است دیگر جایگزینی برایشان پیدا نشود.»

او تأکید می‌کند: «با جمع‌آوری این وسایل قدیمی می‌خواستم هنر و هویت ایرانی را به گردشگر‌هایی که به مشهد سفر می‌کنند نشان دهم، اینکه در گذشته ما چه اشیا و وسایلی داشته‌ایم و از چه هنری بهره‌مند بوده‌ایم، شاید برخی از وسایل آلمانی و روسی و... باشد، اما آن زمان وسایل روز دنیا مانند همین تلفن‌ها به سرعت وارد کشور می‌شد.»

وی خاطرنشان می‌کند: «استفاده از کلمه عتیقه برای این وسایل درست نیست، چون عتیقه یعنی از یک شیء قدیمی فقط یک عدد وجود داشته باشد، بنابراین به جای کلمه عتیقه باید از آنتیک استفاده کرد.»

 

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44