پدرومادرش تبعه هستند و از کشور افغانستان، اما خودش متولد ایران است و بزرگ شده این خاک و بوم. شانزده ساله و ساکن محله طلاب است. او نقاشی را از کودکی شروع کرد. در همان شش هفت سالگی و زمانی که می خواست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد، فهمید که چقدر در این زمینه مستعد است و می تواند پیشرفت کند.
حتی خانواده اش را راضی کرد که ادامه دادن این مسیر خیلی به نفعش است. فائزه حسینی با اینکه شاگرد ممتاز مدرسه است، رشته هنر را انتخاب کرده است. در رشته سیاه قلم و طراحی مهارت خوبی دارد و در رقابت های مختلف ناحیه، استان و کشور همیشه حرف اول را زده است. از بهار پارسال آموزشگاه هنر را راه اندازی کرده است،نوجوانان و جوانهای علاقه مند به هنر نقاشی دوره های آموزشی را پیش او گذرانده اند.
هنوز 6سالش نشده بود که با تشویق اطرافیان متوجه شد که با دیگر هم سن وسال هایش فرق می کند. در یازده سالگی بی آنکه بداند نقاشی هنر است و می تواند حرفه محسوب شود، اولین سفارش طراحی را پذیرفت: «از اطرافیان می شنیدم که می گفتند «بچه هنرمندی است» اما من معنی هنرمند و استعداد را نمی دانستم. اولین طراحی کار تبلیغاتی بود که برای مغازه لوازم خانگی پدر دوستم انجام دادم. خیلی راضی بود و این موضوع بیشتر تشویقم می کرد که نقاشی را با علاقه بیشتری ادامه بدهم.»
فائزه دوره متوسطه اول معدلش بالای۱۹ بود و خانواده اصرار به ادامه تحصیل او در رشته دندان پزشکی داشتند، اما او عاشق هنر بود. بدون اطلاع از خانواده در رشته گرافیک هنرستان عترت ثبت نام کرد. حتی مدیران و کادر مدرسه هم باور نمی کردند که این آثار مال خود او باشد: «روزی که برای ثبت نام رفته بودم، چند نمونه کارم را با خودم برده بودم و نشانشان دادم.
باورشان نمی شد و می گفتند کارها کپی است.» حالا خیلی ها به او و کارهایش ایمان دارند. هر رقابت و مسابقه ای که باشد، تشویقش می کنند که در آن شرکت کند. با توصیه یکی از معلم ها وارد فضای مجازی شده است.
دنیای مجازی مسیر تازه ای را برایش باز کرده است. می گوید: «تازه فهمیده ام این هنر چه اقیانوس عمیقی است و من چقدر می توانم در آن پیشرفت کنم.» در بازه زمانی کوتاهی که وارد فضای مجازی شده و آثارش را ارائه کرده، اولین سفارش کار به او داده شده و در تصمیمی که گرفته، مصمم شده است؛ اینکه آموزشگاه نقاشی بزند.
خودش می گوید: «پیش از این هم در این باره به من می گفتند، اما جدی به آن فکر نمی کردم. چون محیط مناسبی برای کارکردن نداشتم.» دراختیارگذاشتن فضایی مناسب برای آموزش، از طرف یکی از آشنایان برای فائزه فرصتی طلایی بود که بتواند به علاقه مندان زیادی طراحی سیاه قلم را آموزش دهد.
دوره کرونا و تعطیلی های این ایام برای نوجوان هنرمند منطقه ما شانس بزرگی بود تا بیشترین ساعات روزش را پای بوم نقاشی صرف کند: «بیشترین اوقاتم به نقاشی کردن می گذشت. البته از درس هم غافل نبودم، اما اولویت اول و آخرم نقاشی بود. کرونا بهترین زمان بود که تا جایی که می توانم، کار کنم.»
موضوعی فائزه را آزار می دهد تعریف می کند: «من متولد و بزرگ شده این خاک و سرزمین هستم. کلاس ششم اولین بار به اصرار معلم ها می خواستم در رقابتی شرکت کنم، اما به سبب تبعه بودن مانعم شدند. بچه بودم و دلم شکست. این موضوع در رقابت های دیگر هم تکرار می شد. از دور مسابقه کنار گذاشته می شدم. این بخش ماجرا برایم خیلی دردناک است، اما من هدفم مشخص و راهم روشن است. به راهم ادامه می دهم.