صدیقه طیرانی از سال ۷۰ بهعنوان بازیکن در رشته فوتسال وارد زمین شده است و از سال ۸۸ بهصورت تخصصی فعالیت میکند. رشته تحصیلیاش ربطی به تربیتبدنی ندارد و به قول خودش بین آمار که او درسش را خوانده است و تربیتبدنی فاصله است. انتخاب این رشته دانشگاهی هم بهدلیل شرایط خانوادگیاش بوده است. با این حال مقامهای زیادی در المپیادهای دانشگاهی و مسابقات شهرداری داشته است و میگوید: «تیمی که با آن مشغول تمرین هستم، مجوز رسمی آکادمی فوتسال بانوان را دارد و بهصورت رسمی ثبت شده است.»
باشگاههای زیادی در حوزه بانوان کار میکنند و ثبت شده نیستند. ما با کلی رایزنی طی یک فرایند ششماهه تیم را به ثبت رساندیم. به این منظور باید مکانی که بهعنوان دفتر باشگاه در آن فعالیت داشتیم، تأیید میشد. با دوندگیهای زیاد و صرف هزینهای نزدیک به ۲ میلیون تومان این اتفاق افتاد. ما تنها تیم مشهد هستیم که از سال ۸۹ با مجوز فعالیت میکنیم.
من با همین بچهها در رقابتها شرکت میکنم و اینطور نیست که وقت مسابقه از بازیکنهای دیگر استفاده کنم. شاید تجربه زیادی نداشته باشند، اما مطمئنم همینها برایشان تجربه میشود و به آنها ایمان دارم.
بهنظرم این مسئله را باید یکبار برای همیشه حل کرد، تا بهجای اینکه انرژی خود را صرف حواشی کنیم به متنی بپردازیم که جای کار زیاد دارد. در اینباره بسیار خوشبین هستم که در آینده نهچندان دور این مسئله حلوفصل شود.
زنان جامعه ما در سطوح مختلف و مشاغل گوناگون انجام وظیفه میکنند و این مسئولیت را بهعنوان وظیفه اجتماعی بهشمار میآورند. علاوهبر این بانوان وظیفه بارداری و تولد فرزند سالم را هم دارند که مسئولیت اجتماعی و انسانی آنها را حساستر میکند؛ بنابراین هیچ توجیهی نیست که زنان تنها بهدلیل جنسیت از ورزشهای مختلف منع شوند. زنان میتوانند در ارتقای ورزش بانوان تأثیرگذار باشند.
محدودیتها را نمیتوان نادیده گرفت، اما نسبت به سالهای گذشته این محدودیتها درحال کمرنگ شدن است. پیشاز این هم گفتم در خانواده سنتی و مذهبی بزرگ شدهام؛ خانوادهای که از ابتدا تمایل چندانی به ورزشکردن نداشتند و ترجیح میدادند موفقیت من در زمینه علمی و تحصیلی باشد، اما علاقه را نمیتوان مهار کرد و روی آن سرپوش گذاشت. من از همان سالهای اول مدرسه نمیتوانستم راحت از کنار ورزش بگذرم. هرچه زمان جلوتر میرفت، این شیفتگی بیشتر در من قوت میگرفت تا زمانی که خانواده هم کمکم متوجه شدند که نمیتوانند محدودم کنند. هنوز هم محدودیتها زیاد است، اما ورزشکاران زیادی داریم که در شهرها و مناطق کمبرخوردار به لحاظ امکانات ورزشی توانستهاند مدالهای رنگین و پرافتخاری را کسب و تقدیم جامعه ورزشی کنند.
بیشتر بومی طلاباند و از مفتح و علیمردانی و مجلسی میآیند. برخیهایشان دوری مسیر را باید تحمل کنند. اینکه فضا و جای ثابتی نداریم، خیلی سخت است. علاوهبر این هزینه سفرهای دور و نزدیک که برای انجام و برگزاری مسابقات خرج میشود نیز بردوش خودشان است، اما تمام این مشکلها نهتنها باعث ناامیدیشان نشده است، بلکه انگیزه و توانشان را برای مبارزهکردن افزایش میدهد.
مسلما همه افراد مشکلهایی دارند که دوست دارند با کسی مطرح کنند. برخی اوقات بابت مشکلهایشان با من مشورت میکنند و راهنمایی میخواهند، اما از آن طرف، چون حرف تیم است و گاهی شاید این تصور بهوجود بیاید که من با یک نفر آنها بیشتر از بقیه دمخور هستم، سعی میکنم بعد از سالن و تمرین ارتباط کمتری داشته باشم.
ترکیبی از ۱۲، ۱۰ نفر هستند. بچههای ما خیلی متعصب هستند. خودتان در این چندساعت شاهد بودید که چقدر باید دغدغه بهموقع تحویل دادن سالن را داشتهباشیم و هیچ امکانات ویژهای در اختیار ما گذاشته نمیشود. کنار این موضوع، هزار، اما و اگر دیگر است. بااینحال تیم فوقالعادهای دارم. من روی تکتک آنها حساب میکنم، زیرا بچههای منظم و باهوشی هستند که دغدغه محله و تیمشان را دارند.
خیلی خوب بوده است. برخی از بچهها با مادرهایشان میآمدند و آنها هم جذب شدند و در تیم بزرگسالان بازی میکنند. خلاصه اینکه سالن همیشه شلوغ است.
بچههای طلاب فوقالعاده بااستعداد هستند. نمیدانم چرا سختکوشتر و جنگندهتر از مناطق دیگر هستند و یکجورهایی میخواهند از حقشان دفاع کنند.
از شکست نگرانیم، چون اعتبار را زیرسؤال میبرد. سعی میکنیم همیشه پیروز میدان باشیم، اما میدانیم شکست هم جزو بازی است و گریزی از آن نیست.
مثل این میماند که مادری بخواهد از نقصهای فرزندش بگوید. باز هم میگویم تیم متعصب و سختکوشی داریم که تنها مشکلش، نبود فضایی برای بازی است. این مشکل وقتی ما میزبان شهرستانهای دیگر باشیم حادتر میشود، چون تمام هزینه بردوش ماست. امیدوارم مقامهایی که میآوریم باعث تغییر وضعیت مالی آنها شود.
بهقول شما حرف و خاطره زیاد است، اما من سال ۸۹ را فراموش نمیکنم. مشهد میزبان مسابقات المپیاد بود و قرار بود بلافاصله بعد از ماهرمضان مسابقات شروع شود. ما مجبور بودیم تمام ماه مبارک را با دهان روزه تمرین کنیم. نمیدانید آن سال چه افطار و سحرهای باشکوهی داشتیم. محال است از یاد من برود.
بهنظرم بچهها نباید از قهرمانی اشباع شوند و باید همیشه تشنهتر از قبل به میدان بیایند.