از قدیمیهای محله صاحبالزمان(عج) انگشتشماری ماندهاند. سراغ آنها را که میگیری آقای افشار، تعمیرکار رادیو و تلویزیون، سیدحسن موسوی سماورساز، شاکری بقال، علی نوعی سوپری، پیراهندوز خیابان سنایی و حاجی حسینی مسجد صاحبالزمان(عج)را بهعنوان قدیمیترهای این محله معرفی میکنند که بخشهایی از تاریخ این محله را هر کدام در سینه دارند. آنان گاهی در جمعهای دوستان و خانواده لبشان به تلخ و شیرین خاطراتی باز میشود که شاید بخش مهمی از هویت این شهر است.
ما نیز یک نیمروز برای شنیدن مستندهای ارزشمند ذهنشان زمان گذاشتیم. یکی گفت فقط عرض کم خیابان را خاطرش هست، دیگری از معبر مالرو صحبت کرد. یکی از منسوببودن این محله به گوهرشادآغا گفت و دیگری از سالها منسوببودن این محله به خانوادههای بهایی. با ما این تکه شیرین تاریخ مشهد را همراه شوید.
گشت و گذار توی کوچهپسکوچههای بااصالت شهر آدم را مجذوب میکند، آنقدر که گذر زمان تنها چیزی است که متوجه آن نمیشوی. خشت خشت دیوارهای محله صاحبالزمان(عج) قصه دارد. جایی در این کوچهها و معبر اصلی، نشانهای از روزگاری دور، بر تن این راسته خیابان جا مانده است. چیزی که شاید تنها کتیبه ماندگار آن روزهاست که پیوست این محله شده است، تکهای خرد از دیوار خیابان صاحبالزمان(عج)، میان صاحبالزمان11 و 13 که روی آن نام خیابان را گوهرشاد نگاشتهاند. شاید خیلیها نمیدانند که تا پیش از آمدن مسجد صاحبالزمان(ع) به این محله اینجا محله گوهرشاد بود، میدانش گوهرشاد نام داشت و بنبستی از امتداد این خیابان به سمت میدان شهدا هم به همین نام شهره بود.
تکهای خرد از دیوار خیابان صاحبالزمان(عج)، میان صاحبالزمان11 و 13 که روی آن نام خیابان را گوهرشاد نگاشتهاند
قصه تغییر نام این محله هم انس دیرینی با ساخت مسجد و نام مبارک کنونی آن دارد. نیمقرن پیش همان زمانی که بهاییت دین بیشتر ساکنان این خیابان بود 40نفر از دوستداران اهلبیت(ع) ساکن محله با سردمداری حاج حسن ابطحی جمع شدند و خواستند در روزگاری که شبهات دین فرهنگ محله را تحتالشعاع قرار داده بود کاری کنند کارستان. اساس کارشان ایستادن در مقابل ترویج بهاییت بود.
سیدمحمدحسینی، مسئول هیئت امنای مسجد صاحبالزمان(عج)، در این باره میگوید: «آنها زمینی که تا سال42 کاروانسرا بود و سپس متروکه شده بود سال50 خریدند. ناگفته نماند که همان زمان پیروان بهاییت هم دست روی همان زمین گذاشته بودند و میخواستند آن زمین را تبدیل به سینما کنند تا محله گوهرشاد آن زمان که به محله اعیانی معروف بود کم کم به یک محله لوکس اعیانی خاص بهاییت تبدیل شود. اما آن گروه مذهبی 40نفری پیروز میدان شدند و در همان بحبوحه حمایت رژیم پهلوی و هویدا، روی دیوارهای خشت و گلی آن بنا سیاههای کشیدند و منبری زدند تا برای نماز و مراسم مذهبی استفاده شود.
بعدها کوشیدند تا بنای مسجد را بسازند و محله را هم به پشتوانه آن آبادتر کنند. از همان ابتدا این مسجد مقری برای بزرگانی چون شهید هاشمینژاد و آیتا... مکارم شیرازی بود که در مقابله با فرقه بهاییت جلساتی را در آن برگزار میکردند و روشنگریهایی برای مردم داشتند. همچنین در این مسجد جلسات پرسش و پاسخی در مباحث دینی اسلام برای جوانترها برگزار میشد تا آنها را از گزند بهاییت و تبلیغات گسترده آنها حفظ کنند.»
علی نوعی متولد سال41 و یکی از فرزندان متولد شده در همین محله هم توضیح میدهد: «آنچه در میان روایت قدیمیهای محله مشترک است این است که هر چه زمان گذشته، این خیابان نیز عریضتر شده است. مستندات شفاهی قدیمیهای محله شاهدی بر این ادعا است که اوایل دهه40 صاحبالزمان معبری گاریرو و مال رو داشت که ورود و خروج به مشهد از آن مقدور بود. گاری و اسبهایی در این خیابان توقف داشتند تا مردم را از شهر خارج کنند و عدهای را به شهر بیاورند.
حوالی دهه40 و تا اوایل دهه50 مردم وقتی هوا به سیاهی میگشت دیگر از خانه خارج نمیشدند و برنامههای بیرونرفتنشان را بیشتر برای زمانی که هوا روشن بود میگذاشتند
یکی از ورودیهای مهم شهر در آن زمان همین معبر خیابان صاحبالزمان(عج) بود اما آن روزها کسی فکر نمیکرد که روزی این معبر پر از اُتُلهایی شود که برای گذشتنشان از این محله نیاز به عقبنشینی ملکهای حاشیه خیابان باشد. این مسیر در گذر سالها به مرور عریضتر شد و اکنون قسمتهای عقبنشینی نشده حاشیه خیابان یادگاری باقی مانده از دهه 40 و 50 است که به دلیل ایستادگی در مقابل عریضشدن خیابان، تردد خودروها را دچار مشکل میکنند.»
سیدحسن موسوی که سماورساز قدیمی محله صاحبالزمان(عج) است هم چیزهایی از آن روزگاران قدیم در خاطر دارد و میگوید: «متراژ خانهها یکدست نبود و خانه دویست سیصدمتری تا هزار متری پیدا میشد. آب را از قنات سناباد میگرفتیم و با همان سبک و سیاق محلات دیگر در خانهها حوض و آبانبار بود. آب آبانبار برای آشامیدن و شستن لباس و ظرف استفاده میشد و آب حوض برای آبیاری درختان خانه.
خیابان در دهه40 برقی نداشت و برقی که از کارخانه تولید برق میدان برق فعلی میآمد فقط برای روشن کردن خانهها استفاده میشد. حوالی دهه40 و تا اوایل دهه50 مردم وقتی هوا به سیاهی میگشت دیگر از خانه خارج نمیشدند و برنامههای بیرونرفتنشان را بیشتر برای زمانی که هوا روشن بود میگذاشتند.
اینجا مشکلاتی را بهاییت ایجاد میکردند و برای همین هم مسجد محله بسیار فعال بود. ما در این محله شغل خیاطی و خواربارفروشی فراوان داشتیم. در قدیم افراد سرشناسی در این محله زندگی میکردند که مانند کدخدا بودند. هر کسی در محله مشکلی داشت میتوانست به آنها رجوع کند و با اطمینان از مشکلش بگوید و از آنها مشورت بگیرد. بزرگانی چون آقایان فرقانی، مشتاقی، شاکری و همین شیرینیفروشی دور میدان که بسیار مردان خوب و گرهگشایی بودند.»
دوباره به سر خط گذرم از این خیابان میرسم؛ زیر همان دیوار که لابهلای مصالح خشکشدهاش یک تکه کوچک از سند قدیمی این خیابان را به نام ملکه «گوهرشاد» بیگم محفوظ نگه داشته است. حتما گوهرشادآغا هم از این تغییر نام خشنود است.