کد خبر: ۱۳۳۵۰
۱۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
نمی‌دانستیم محله الهیه اینقدر زود پیشرفت می‌کند

نمی‌دانستیم محله الهیه اینقدر زود پیشرفت می‌کند

زهرا ربانی می‌گوید: در سال‌۱۳۹۰ ابتدای اقدسیه بیابان بود. روز‌هایی که دنبال خانه می‌گشتیم، نقشه‌ای در یک بنگاه دیدیم و متوجه شدیم برای این محدوده، کلی کاربری خدماتی تعریف شده و خانه را خریدیم.

در روزگاری که خبری از فضای مجازی به این شکل نبود، زهرا‌خانم و همسرش در روزنامه‌ها دنبال خرید زمین در شهر بودند که آپارتمان‌های نوساز اقدسیه چشمشان را گرفت و در چشم‌به‌هم‌زدنی از محله الهیه سردر آوردند.

حالا چهارده‌سال از آن روز‌ها می‌گذرد، اما وقتی با زهرا ربانی در محله الهیه قدم می‌زنیم، طوری شرایط آن روز‌های محله را تعریف می‌کند که انگار هنوز پیش‌روی اوست. او و خانواده‌اش در سال‌۱۳۹۰ هیچ تصمیمی برای ترک محله فاطمیه و آمدن به الهیه نداشتند، اما چرخ روزگار برای آنها این‌طور چرخید.

او در روزگاری در این محله سکونت یافت که معابر خاکی بود و ساختمان‌های اندکی ساخته شده بود؛ به‌دلیل همین قدیمی‌بودن اوست که در محله اکثرا وی را می‌شناسند و با او سلام وعلیک دارند.

در سال‌۱۳۹۰ ابتدای اقدسیه بیابان بود، به‌طوری‌که ما نمی‌دانستیم آینده آن چه می‌شود. روز‌هایی که دنبال خانه می‌گشتیم، نقشه‌ای در یک بنگاه دیدیم و متوجه شدیم برای این محدوده، کلی کاربری خدماتی تعریف شده است و خانه را خریدیم. آن نقشه هم به‌طور کلی اجرا شد جز درمانگاه.

 

زهرا ربانی، از اولین ساکنان الهیه می‌گوید که رفتار دوستانه همسایه‌ها نقطه امید محله‌های خلوت و خاکی بود ساده و صمیمی در محله

در این راسته چند درخت بود و کلی بیابان. کسی به این درختان رسیدگی نمی‌کرد. با همسایه‌ها و همسرم تصمیم گرفتیم همین چند‌درخت را آبیاری کنیم که حداقل همان آبادی برای ما بماند. چندتا از آن درختان مانده است و چندتایی خشک شد.

 

زهرا ربانی، از اولین ساکنان الهیه می‌گوید که رفتار دوستانه همسایه‌ها نقطه امید محله‌های خلوت و خاکی بود ساده و صمیمی در محله

ساختمان «ستاره» در اقدسیه ۳ برای ما خاطرات خوشی داشت؛ اصلا کار خدا بود که ما از این ساختمان سردرآوردیم، چون اصلا برنامه ما سکونت در این محل نبود. سه‌چهار سال قبل، این آپارتمان را برای زندگی به پسرمان دادیم و رفتیم اول امیریه.

 

زهرا ربانی، از اولین ساکنان الهیه می‌گوید که رفتار دوستانه همسایه‌ها نقطه امید محله‌های خلوت و خاکی بود ساده و صمیمی در محله

زمینی که الان بخشی از آن پارک و بخشی خیابان و قسمتی هم مدرسه شده است، زمین بایر بود. یادم است شب‌ها در تاریکی از اینجا که رد می‌شدیم، مدام پای ما در خانه موش‌ها فرو می‌رفت. در روز که آن موش‌ها را می‌دیدیم، وحشت می‌کردیم، از بس درشت بودند.

 

زهرا ربانی، از اولین ساکنان الهیه می‌گوید که رفتار دوستانه همسایه‌ها نقطه امید محله‌های خلوت و خاکی بود ساده و صمیمی در محله

فاطمه‌خانم رحیمی، اولین همسایه ما در زمان سکونت در محله الهیه بود. مغازه کوچک و باصفای ایشان از همان موقع فعال است و یک دهه قبل، عصای دست مردم بود. من همیشه خرید‌های جزئی را از حاج‌خانم انجام می‌دادم.

 

زهرا ربانی، از اولین ساکنان الهیه می‌گوید که رفتار دوستانه همسایه‌ها نقطه امید محله‌های خلوت و خاکی بود ساده و صمیمی در محله

جلو مسجد جوادالائمه (ع) محل اقامه نماز جماعت ما بود. یک موکت پهن می‌کردیم و روی آن نماز می‌خواندیم. فکر می‌کنم ساده‌ترین و صمیمی‌ترین محفل مذهبی و دینی‌ای که در عمرم در آن شرکت کرده‌ام، همین نماز‌های جماعت محلی بوده است.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۱۵ آبان‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44