
وصال ۶ ساله ۳۰۰ کتاب داستانش را حفظ است
نگار دانشور| بسیار شده که ما آرزوهای بسیاری را در سر پروراندهایم و دوست داشتهایم که به خواستهمان برسیم. بعضیها آرزوهایشان را آنقدر دور میبینند که فکر نمیکنند روزی به آنها برسند؛ اینجاست که پای اراده دختربچه پنجسالهای به میان میآید که از اعماق وجودش چیزی را میطلبد و آن را میآفریند.
وصال توانایی، نام دختربچه هفتساله محله آبوبرق مشهد است که تازه به هفتسالگی پا گذاشته است. او خیلی پرسروزبان ودر عین حال مودب است. وقتی از او دعوت میشود که به روی سن بیاید و شعری بخواند، آهسته میآید و شعرش را آنقدر با تسلط و زیبا اجرا میکند که حضار را سر ذوق میآورد و همه را محو تماشای رقص کلمههایش میکند؛ حتی سلام و علیکش با تماشاچیان کاملا ادبی و مودبانه است. او برنامهاش را با تمام وجود اجرا میکند و این منم که خیره به چهره کسانی هستم که او را به تماشا نشستهاند و شور و شعف این شنیدن با لبخندی روی صورتشان پیداست.
وصال حافظهای استثنایی دارد
مادر وصال هم مثل خودش مهربان است؛ این را از طرز نگاهش میفهمی وقتی میگوید: دخترم از بچگی حافظه بسیار خوبی داشت. او هرچه را که یاد میگیرد، هیچوقت فراموش نمیکند. من از وقتی وصال دوساله بود، هر شب کتابهای داستان بسیاری برایش میخواندم و او با یک بار شنیدن، آنها را حفظ میکرد. همین است که حالاچیزی در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ کتاب داستان دارد که همگی را با شماره صفحه آنها بهخوبی حفظ است.
وصال ابیات زیادی از اشعار حافظ، مولانا، سنایی، نظامی، سهراب سپهری و شهریار به خاطر سپرده است. علاوهبر این او این توانایی را دارد که برای مناسبتهای مختلف شعر بخواند.
وصال ابیات زیادی از اشعار حافظ، مولانا، سنایی، نظامی، سهراب سپهری و شهریار به خاطر سپرده است
مادرش با لبخندی ادامه میدهد: اگر او شعر را یکبار یاد میگرفت و از حافظهاش پاک میشد، بههیچ روی با او شعر کار نمیکردم. قبل از وصال سعی کردم به بچههای زیادی شعر یاد بدهم، اما یادم هست آنان حتی نتوانستند یک مصرع را حفظ کنند. حالا خوشحالم که وصال حافظه خوبی دارد.
طبع شعر وصال
وصال با زبان کودکانهاش میگوید: زمانی که پنجسالم بود، یکبار در یکی از برنامههای تلویزیونی دیدم که مردم شعری را می خواندند که با حرف آخر بیتی که نفر قبلی خوانده بود، شروع میشد. من آن برنامه را هرگز فراموش نکردم و پای ثابت آن بودم؛ دوست داشتم من هم بتوانم یکروز مثل همه آنها شعر بخوانم. حرفهای وصال حواسم را سمت برنامه مشاعره میبرد. وصال کوچک ما هم به صرافت افتاده تا برای رسیدن به آرزوهایش یاد بگیرد و به ندای رویاهایش گوش فرابدهد.
وقتی همه چیز برعکس میشود
از مادر وصال میپرسم آیا زمانی که او را باردار بوده، اشعار یا کتابهای زیادی میخوانده که بر روی وصال تاثیر گذاشته باشد که او میگوید: گرچه لیسانس ادبیات فارسی دارم، اما ۱۸سال پیش و بعد از فارغالتحصیلی مطالعه در زمینه ادبیات را کنار گذاشتم و زمان بارداری اصلا شعر نخواندم. او ادامه میدهد: زمانی که دختر اولم را باردار بودم، دانشجو بودم و همه میگفتند شاید دخترت ادیب شود، اما برعکس شد و به جای فرزند اولم، وصال به ادبیات علاقهمند شد.
او پایان سال به آرزویش میرسد
وصال هفتساله با سواد اندک خواندن و نوشتن، شعرحفظ میکند. حتما برای او که هنوز راه اول دبستان را تمام نکرده، مسیرهای زیادی در پیش است. بیشک وصال یکروز میتواند در مشاعره شرکتکند و به آرزوهایش برسد.
حفظ شعر وقت او را نمیگیرد
مادرش میگوید: دیگران فکر میکنند که حتما وصال هیچ تفریحی ندارد و شب و روز شعر حفظ میکند، اما باید بگویم که من فقط پیش از خواب یا در وقتهای مرده، مثلا در ماشین و... برای وصال شعر میخوانم و او یاد میگیرد و حتی آن شعرها را مرور هم نمیکنیم.
او دوست دارد دیگران هم شعر بخوانند
وقتی از وصال توانایی میپرسم که میخواهد در آینده چهکاره شود، میخندد؛ او تابهحال به این موضوع فکر نکرده و میگوید: دوست دارم به بچهها شعر یاد بدهم. وصال دلش میخواهد در آینده شاعر بشود. البته او بعد از یادگیری شعر، نقاشی کردن را دوست دارد و دستی هم به نقاشی و بوم و رنگ دارد.
مادروصال میخندد و ادامه میدهد: زمانی که مهدکودک میرفت، شعرهایی را که حفظ میکرد، برای همسن و سالانش میخواند و حتی به چند نفر از دوستانش شعرهای زیادی یاد داده بود، اما الان که به مدرسه میرود زیاد وقت نمیکند که شعر بخواند. خود وصال میگوید: وقتی برای دیگران شعر میخوانم آنان برایم دست میزنند و به من آفرین میگویند.
وصال روی همه را کم کرد!
مادرش میگوید: چند شب پیش شب چله که همه فامیل دور هم جمع بودیم، دیوان حافظ را باز کردیم و تفالی زدیم. باور کنید دیگران حتی نمیتوانستند اشعار حافظ را درست بخوانند اما دخترم غزلها را از حفظ برای اقوام خواند.
اجراهای وصال
مادروصال میگوید: او در جشنوارههای زیادی که شهرداری در سطح شهر برگزار کرده شرکت و برنامه اجرا میکند؛ مثلا در پارک صیاد شیرازی یا پشت کلوپ پاندا در نزدیک منزلمان که اولین برنامهاش را آنجا اجرا کرد . بعد از آن بود که از دخترم برای اجرای برنامه در فرهنگسرای بهشت، کوهسنگی (بهصورت همهروزه) و... دعوت کردند. خیلیها تعجب میکردند که چطور کودکی با این سن کم میتواند چنین برنامههای دشواری را با تسلط کامل اجرا کند.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۰ دی ۹۱ در شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.