
روایت محمدعلی سنجری از جوی آب گناباد محله احمدآباد
محمدعلی سنجری هفتادسال پیش به دست فاطمه کاشانینژاد، قابله الندشت در محله احمدآباد و خیابان عارف امروز، به دنیا آمد و بزرگ شد. او از همه کوچهپسکوچههای اینجا خاطره دارد. سیسالی میشود که مسئولیت آشپزی هیئت حجتی الندشت را برعهده گرفته و هرگز به رفتن از اینجا فکر نکرده است. او میخواهد تا پایان عمر در کنار همین همسایهها و هممحلیها زندگی کند.
زمانیکه هشتسال داشتم، کوچهها همه خاکی بود و جوی آب گناباد از اینجا رد میشد. مادران ما کنار جوی آب، ظرف و رخت میشستند. کارشان که تمام میشد، ما بچهها با سنگ، راه آب را میبستیم تا حوضچه درست شود؛ بعد هم در آن غوطه میخوردیم و آبتنی میکردیم.
الندشت دو حمام داشت به نامهای سرچشمه و حاجزینل. ما به حمام سرچشمه میرفتیم که مسئولیتش بهعهده حاجماشاءا... و حاجحسین عاکف، پدر و عموی دوستم محسنآقا بود. بچه که بودیم، همیشه با محسن به حمام میآمدیم و ادای دلاکها را در میآوردیم و پشتمان را مشتومال میدادیم.
عارف۱۰ بیش از چهلدرخت توت داشت و حالا تعداد کمی از آنها هنوز پابرجا هستند. چشم میکشیدیم که تابستان از راه برسد و توتها به بار بنشیند. ما پسربچهها از درختان بالا میرفتیم و مادر و خواهرهایمان هم پایین درخت، تور میگرفتند تا توتها را جمع و کلی خوراکی خوشمزه با آن درست کنند.
زمستانهای سخت مشهد هنوز فراموشمان نشده است. آنقدر برف میآمد که برای رفتوآمد مجبور بودیم تونل بکنیم و از همین مسیرها خودمان را به خانه یکدیگر میرساندیم. برفها را که روی هم میریختیم، اندازه یک خانه چندطبقه میشد و روی همان سرسره بازی میکردیم.
از عارف ۶ تا ۸ زمین خاکی بود و هرروز با بچههای محله آنجا جمع میشدیم و والیبال، فوتبال و بسکتبال بازی میکردیم. آن زمین ورزشی حالا تبدیل به مطب پزشکان شده است و دیگر حال و هوای قدیم را ندارد.
سال۱۳۵۸ شب تاسوعا به ملاقات ماشاءالله کاشانینژاد، رئیس هیئت، رفتم. آنجا شعری در مدح امامحسین (ع) خواند و به من و تعدادی دیگر از قدیمیهای مسجد گفت «هیئت را به زیارت حرم مطهر امامرضا (ع) ببرید و بعد هم از آنها در مسجد پذیرایی کنید. بعداز ناهار هم برای خاکسپاری من بیایید.» دقیقا همینطور شد. حالا پسرش، جوادآقا مسئول هیئت است.
* این گزارش شنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۱ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.