سال تأسیس را که سر در مسجد نوشته شده است میخوانم. ١٢٨٦! سریع توی ذهنم جمع و تفریق میکنم و به عدد ١١4 میرسم. ١١4سال قدمت! عدد کمی نیست. به سالهای دوری فکر میکنم که محمدآباد یک روستای خوش آب و هوا بوده با نهر معروفی که منبع آب شرب تمام روستا به حساب میآمده است. ١١4سال پیش درست در کنار همین نهر که به نهر محمدآباد معروف بوده، روبهروی دو درخت توت سر به فلک کشیده، مسجد ابوالفضلیها ساخته میشود. مسجدی با خشت، چوب، آجر و... با هیزمهایی که مردم خودشان روی الاغهایشان بار میکردند و تا اینجا میآوردند. حالا پس از گذشت این همه سال مسجد ابوالفضلیها کلی تغییر کرده اما به گفته اهالی محمدآباد همیشه یکی از مراکز محوری محله بوده است. مکانی برای حل اختلافات، دور هم جمع شدن اهالی، برگزاری مراسم مختلف و... امروز به محمدآباد آمدهایم تا پیشینه این مسجد را از زبان قدیمیهای این محله بشنویم.
«جعفر باغبان، پدر علی مولا، پدر خودم حاج حسین خوشدل و....» از بانیان و متولیان مسجد بودهاند. این را محمد خوشدل که حالا یکی از ریشسفیدان محله است و از سال٦٣ تا ٨٤ یکی از اعضای هیئت امنای این مسجد بوده در جواب سؤالم درباره سازندگان مسجد با ردیفکردن کلی اسم پشت سر همدیگر میگوید و ادامه میدهد: « یکی دو نفر که این مسجد را نساختهاند! کل مردم این محله با کمک هم و با هرچه داشتند و نداشتند این مسجد را ساختند. مردم از همه جا هیزم میآوردند. از طرق و جیمآباد و ساختمان، آن هم با الاغ، درشکه و... چهار طرف این زمین را علامت کشیدند و شروع کردند به ساختن. گنبد این مسجد اول چوبی بود و دیوارهای آن خشتی. بعد کم کم مرمت شد و به این شکل که میبینید درآمد.»
این مسجد طی سالها وسعت پیدا میکند و حالا ٣٥٠٠متر زیربنا دارد با سه طبقه مجزا. یکی زیرزمین است که به آشپزخانه تبدیل شده و آقای خوشدل تعریف میکند که در ایام مختلف اهالی اینجا با کمک یکدیگر در دیگهای بزرگ غذا بار میگذارند. همین ١4سال پیش به مناسبت صدساله شدن مسجد در همین آشپزخانه یک کیک بزرگ پختند که صد نفر را جواب میداد و بین در و همسایه آن را پخش کردند. طبقه همکف هم محل نماز است. حالا مسجد یک طبقه سوم دارد که فعلا از آن استفادهای نمیشود. البته در ایام قدیم بخشی از زیرزمین این مسجد غسالخانه بوده. غسالخانهای که تمام فوتیهای محله را در همین غسالخانه غسل میدادند که سالها پیش اتفاقی درش بسته میشود.
اما تغییرات مهم مسجد در سال٩٥ رخ میدهد. اهالی برای سالها به دنبال بازسازی مسجد بودند اما هزینه کافی نداشتند. آقای خوشدل از در و همسایهها و اهالی میگوید که با وجود تنگدستی از جان و دل برای بازسازی و مرمت مسجد مایه میگذاشتند. از زن علی قاصد میگوید، مادربزرگ محله که تمام مال و اموال اندکش را وقف بازسازی مسجد میکند تا بلیتهای اتوبوسی که از توی صندوق مسجد بیرون میکشیدند، مردمی که چیزی توی دست و بالشان برای کمک نداشتند اما از اندک مالشان هم برای کمک دریغ نمیکردند. اما سرانجام سال٩٥ پروژه بازسازی کلید میخورد آن هم با کمک یکی از اهالی قدیمی محله. آقای رفسنجانی یکی از اهالی همین محله که حالا معاون قضایی و رئیس شوراهای حل اختلاف استان خراسان رضوی است، بخش مهمی از کار را برعهده میگیرد.
پس از بازسازی مسجد سرانجام در سال٩٥ آیتا... رئیسی، تولیت وقت آستان قدس رضوی، در مراسمی که به همین بهانه برگزار شده حضور پیدا میکنند و مشارکت مردمی را مورد توجه قرار میدهند. ناگفته نماند که هنگام بازسازی زیربنایی، طبقه سوم آن هم ساخته میشود.
این مسجد حالا پس از این همه تغییرات در همه این سالها مهمترین پایگاه مردمی محله بوده است. آقای خوشدل تعریف میکند: اگر اختلافی بین اهالی پیش میآمد ریش سفیدها توی همین مسجد بعد از نماز دور هم جمع میشدند و اهالی را که کدورتی بینشان پیش میآمده، آشتی میدادند. سالهای اول انقلاب توی همین مسجد اولین گروه بسیجی شکل گرفت و بیشتر راهپیماییها در همین مسجد ساماندهی میشد و قرارگاه دم در همین مسجد بود. ماه مبارک رمضان همین جا دیگهای غذا را بار میگذاشتند و سفره افطار میانداختند.
حالا اینجا یک هیئت سینهزنی مخصوص خودش را دارد که در ماه محرم مراسم مختلف برگزار میکنند. اگر کرونا نبود هم حالا مراسم احیای باشکوه شبهای قدر را پیشرو داشتند. شبهای قدر هر سال اینجا صد رکعت نماز قضا خوانده میشود، بعد دعای جوشن کبیر، قرآن به سر گرفتن تا سحر و... هر سال مردم اینجا غوغا میکردند. این مسجد با این وسعت کاملا پر میشد و جای سوزن انداختن هم نداشت.