کد خبر: ۱۲۴۱۳
۲۷ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۰
رسم شروع به کار نجاری با ساخت تابوت!

رسم شروع به کار نجاری با ساخت تابوت!

یکی از نجارهای قدیمی می‌گوید: سال‌های ۶۰ رسم بود نجار‌ها برای شروع کار هم که شده تابوت درست کنند. البته عمومیت نداشت، اما خیلی‌ها خودشان را مقید به درست‌کردن آن می‌دانستند.

اینجا کارگاه چوب‌فروشی است. چند‌وجب پایین‌تر از نمد‌فروشی‌ها و عطاری‌های محله جلالیه، بیخ‌به‌بیخ یک کاروان‌سرای بزرگ و بی‌درو‌پیکر که همیشه اشتیاق ورود به آنجا را داشتم، اما جرئتش نبود.

نفس‌کشیدن در فضایی که بوی الوار و چوب دارد، خاصه در روز‌های بارانی برایم شعف‌انگیز است. کارگاه بزرگی که با ردیف‌های مرتب نردبان و کرسی تماشایی‌تر می‌شود؛ با چوب‌های لخت و سپید؛ چوب‌هایی که استاد در میانه‌های گفت‌و‌گو می‌گوید که دو نوع‌اند؛ یا درجه‌اول و تازه یا چوب‌های کهنه و قدیمی که معمولا از چوب‌های کهنه سقف منازل قدیمی به دست می‌آید و بهداشتی و سالم نیست. حالا می‌دانم کارگاه وقت اذان تعطیل است و چندنفر، روز را پشت دستگاه‌هایی می‌ایستند و چوب‌ها را تراش می‌دهند که وقتی صدایش بلند شود، جای هیچ حرفی نمی‌ماند. اصلا صدا به صدا نمی‌رسد.

اهالی کارگاه وقت کار، احوالپرسی‌ها را با تکان‌دادن سر و به زمزمه‌ای جواب می‌دهند و بعد می‌ایستند پشت دستگاهی که یک لحظه غفلت ممکن است دستشان را بگیرد و قطع کند. اره بی‌رحم‌تر از آن است که دل به حال کسی بسوزاند و تا حالا دست‌های زیادی را قلم کرده است؛ چیزی که استاد در میانه‌های یک گفتگوی غیر‌رسمی به آن اشاره کرده و می‌گوید: در کارگاه چوب‌بری برای آنهایی که کار‌بلد و حرفه‌ای نیستند، این بیم همیشه وجود دارد که دستشان زیر اره برود و کار به جا‌های خطرناک بکشد.

استاد حاضر نیست از خودش حرفی بزند؛ از نام و نشان و شهرت و نشانی‌اش و حتی از زیبایی‌هایی هنری که خودش اعتراف می‌کند ماحصلش آثاری است که هیچ قیمتی نمی‌توان روی آن گذاشت.

 

از رنجی که می‌بریم

نجاری از شغل‌های قدیمی است که به نظر بی دردسر می‌آید، اما کار با چوب خطر‌های خاص خود را دارد و می‌تواند خطرناک باشد. برخی از حوادث هنگام کار با ماشین برش چوب با تیغه‌های باریک رخ‌می‌دهد به این شکل که لباس را درگیر کرده و حادثه می‌آفریند. حوادثی هم در حین تمیز کردن دستگاه گریبان‌گیر آنهایی می‌شود که این حرفه را به عنوان شغل انتخاب کرده‌اند.

صدای بیش از حد در محیط کار باعث کاهش موقت یا دائمی شنوایی می‌شود. حد اکثر زمانی که در این محیط می‌شود سر کرد ۸ ساعت است. آلرژی با بیماری‌های پوستی از دیگر ویژگی‌های کار با چوب و الوار است که به نظر خیلی‌ها ساده و بی دردسرمی آید.

 

رسم شروع به کار نجاری با ساخت«تابوت»

 

چوب‌فروش‌های دروازه قوچان قدیمی‌ترند

منظورش همان دوتار‌هایی است که با عشق از چوب درخت توت ساخته شده و گذاشته کنج خانه و از تماشایش حظ می‌برد یا خانه دوطبقه‌ای که محصول کار چوب است و حالا کلی ارزش دارد. حتی آدمکی چوبی که ساختش چندماه تمام وقت برده است و کلی خاطره از شهر شیراز را برایش زنده می‌کند؛ چون الگوی خیلی از کار‌ها را از آن شهر گرفته است. شیراز شهر تماشایی و زیبایی است. استاد اینها را تعریف می‌کند، اما هنوز هم دوست ندارد مصاحبه کند. بعد تاکید می‌کند که چوب‌فروش‌های دروازه قوچان از آن‌ها قدیمی‌ترند؛ در کارگاه‌های آنها می‌توان دوک‌های ریسندگی پیدا کرد و کلی وسایل سنتی و کاربردی با چوب.

«دوست ندارم اسم و رسمی از من باشد؛ همه چوب‌بر‌های مشهد همدیگر را می‌شناسند.» لا‌به‌لای حرف‌هایش تعریف می‌کند: سال‌۶۲ و زمانی این شغل را انتخاب کردم که دانشگاه افسری پذیرفته شده بودم و خانواده‌ام با این رشته و رفتن به دانشگاه مخالف بودند.

تربیت‌معلم انتخاب بعدی من بود که آن را هم به‌خاطر درآمد بیشتر چوب‌بری کنار گذاشتم و وارد حیطه‌ای شدم که به آن علاقه داشتم؛ یعنی کار با چوب برای ساخت وسایل مختلف از در و پنجره گرفته تا میز ناهارخوری و حتی وسایل سنتی و قدیمی مثل دوک‌های ریسندگی که زمان و حوصله زیادی می‌خواهد، اما ذوقش را که داشته باشی و دل به کار که بدهی مثل کشاورز وقت برداشت محصول لذتش را می‌بری.

 

بعضی نجار‌ها اعتقاد داشتند ساخت تابوت شگون ندارد و به‌خاطر همین چندتایی برای ثواب ساختم و دیگر ادامه ندادم

ساخت تابوت برای ثواب

استاد می‌گوید: وقتی وارد این کار شدم، آموزش‌های اولیه را دیدم. سال‌های ۶۰ رسم بود نجار‌ها برای شروع کار هم که شده تابوت درست کنند. البته عمومیت نداشت، اما خیلی‌ها خودشان را مقید به درست‌کردن آن می‌دانستند. تابوت‌های چوبی به سفارش مردم ساخته می‌شد، اما بعضی نجار‌ها هم اعتقاد داشتند ساخت تابوت شگون ندارد و به‌خاطر همین چندتایی برای ثواب ساختم و دیگر ادامه ندادم.

 

کرسی جزو ضروریات زندگی است

کرسی از دیگر سفارش‌های مردم بود. چهارپایه‌ای که حدود سه‌وجب بلندی داشت و بازارش گرم بود. خانواده‌ها قبل‌از شروع زندگی مشترک، تهیه آن را واجب می‌دانستند و جزو جهیزیه عروس به حساب می‌آمد. گذاشتن کرسی حتی در روز و ساعت خاصی انجام می‌شد و بزرگ خانواده باید با پاکت و ظرف شیرینی وارد خانه می‌شد.

کرسی‌ها از چوب ساخته می‌شدند؛ به این ترتیب که روی آن را با لحاف و جاجیم و حتی چادر سفید می‌پوشاندند و به تناسب بزرگی یا کوچکی کرسی، مجمعه‌ای مسی برای قراردادن چراغ، سماور و ظرف خوراکی روی آن قرار می‌دادند و اطراف آن را تشک و پشتی می‌گذاشتند.

معمولا در خانه‌های طبقه متوسط و اعیان، دو کرسی موجود بود؛ یکی برای اهل خانه در اتاقی دیگر و یکی در اتاق پذیرایی برای مهمانان قرار داده می‌شد. تشک پای کرسی معمولا کوتاه‌تر، اما پهن‌تر از تشک معمولی بود؛ به‌طوری‌که با قرارگرفتن در چهار طرف کرسی، لبه‌ها روی هم نیفتد و ناهموار و ناراحت نباشد.

 

سرمای زمستان زیر گرمای کرسی

بازار کرسی در آن سال‌ها داغ بود و با آمدن گاز کم‌رونق‌تر شد و کسی سراغ کرسی نمی‌رفت، اما چندسال است سفارش‌های مردم، بازار کرسی را هم داغ کرده است. این وسیله سنتی هنوز هم فصل سرد خیلی از خانه‌ها را گرم می‌کند؛ به‌خاطر همین با شروع فصل سرما یکی از الزامات کار ما ساختن کرسی در ابعاد مختلف است.

این روز‌ها خیلی از سالمند‌ها سرمای زمستان را زیر کرسی می‌گذرانند و سفارش‌های ما هم بیشتر شده است. کرسی‌ها در ابعاد مختلف ساخته می‌شود. چیزی که ما به آن مقید هستیم، به‌کاربردن چوب‌های سپیدار و روسی تازه است؛ چرا‌که چوب‌های قدیمی مملو از آلودگی بوده و با کمی گرما میکروب‌ها فعال می‌شوند.

 

کار با چوب حوصله و صبر می‌خواهد

کار با اره و صدا به مذاق خیلی‌ها خوش نمی‌آید؛ به‌خاطر همین کسانی که پایبند این کار شده‌اند، کم هستند. آدم باید خیلی باحوصله و صبور باشد که بتواند چوب را به وسیله‌ای قابل استفاده تبدیل کند. جوان‌های بسیاری خودشان را مشتاق نشان داده و حتی شروع به کار هم کرده‌اند، اما دوام نیاورده‌اند.

با این‌همه کافی است الفبای چوب‌بری را یاد بگیری و به قول معروف استادکار شوی؛ بعد از آن محال است بتوانی کنارش بگذاری به‌ویژه وقت‌هایی که فرصت باشد و بتوانی با ذوق و عشق خودت، وسیله‌ای را طراحی و خلق کنی که کاربرد بسیار داشته باشد.

 

نجاری هنری سنتی است

نجاری، کاری سنتی و حرفه‌ای است که باید برای آن وقت گذاشت و دوره گذراند؛ مثلا ساخت همین نردبان‌های به‌ظاهر ساده کلی وقت و حوصله می‌خواهد. استاد می‌گوید‌: وسایلی مثل نردبان هنوز کاربرد دارند و مردم سراغشان می‌آیند؛ و دوباره تاکید می‌کند از دو نوع چوب سپیدار و روسی برای کار استفاده می‌کنند که چوب‌های روسی صنعتی‌تر و باکیفیت‌ترند. چوب‌ها باید برش بخورند و صاف شوند و این کار ساعت‌ها وقت می‌گیرد.

 

با اره باید دوست بود

استاد می‌گوید: با اره باید آن‌قدر دمخور و دوست باشی که بدانی چطور چوب را زیر آن بگذاری تا دستت را نگیرد؛ و بعد تعریف می‌کند: اوایل کار یکی از انگشت‌هایم را اره گرفت و تا مرحله قطع‌شدن رسید و پیوند خورد، اما الان خوب

شده است.

 

احتمال حریق هست

«احتمال خطر در کارگاه چوب خیلی زیاد است. یک جرقه کوچک می‌تواند کارگاه را به مشتی خاکستر تبدیل کند.» استاد به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید: به‌خاطر همین موضوع، ورود افراد سیگاری به کارگاه چوب و سیگارکشیدن در آن، ممنوع است و کارگاه‌ها مجهز به سیستم‌های خاموش‌کننده‌ هستند.

تعریف می‌کند: چوب‌ها از روستا‌ها و شهرستان‌های اطراف و حتی بندر انزلی تامین می‌شود و ضایعات حاصل از آن برای سوخت تحویل کارگاه‌ها می‌شود. استاد در پایان می‌گوید: قدر این هنر آن‌طور‌که باید دانسته نشده است.

 

بوی خوش الوار

استاد هنوز هم اصرار دارد نام و نشانی از خودش و کارگاه درج نشود. ماهرانه چوب‌های چیده‌شده روی هم را برای کار برمی‌دارد و می‌اندازد زیر دستگاه. بوی الوار فضای کارگاه را برداشته است. اینجا صدا آن‌قدر زیاد است که باید با اشاره سر و دست حرف بزنیم؛ حتی برای خداحافظی.

 

*این گزارش در شماره ۱۳۳ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۲۹ دی ماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44