کد خبر: ۱۲۳۳۳
۰۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
رزمی‌کار نوجوان ناهمواری‌ها را پشت‌سر گذاشت

رزمی‌کار نوجوان ناهمواری‌ها را پشت‌سر گذاشت

مسیر ورزش برای محمدحسین صدیقی، ناهموار و پر‌پیچ‌و‌خم بوده است؛ پیچ‌وخم‌هایی که هر‌کدامشان کافی بود برای دلسرد‌شدن و خداحافظی او با دنیای ورزش، اما همراهی خانواده و اعتماد‌به‌نفسش، او را در عرصه ورزش نگه داشت.

مسیر ورزش برای محمدحسین صدیقی، ناهموار و پر‌پیچ‌و‌خم بوده است؛ پیچ‌وخم‌هایی که هر‌کدامشان کافی بود برای دلسرد‌شدن و خداحافظی او با دنیای ورزش، اما همراهی خانواده و اعتماد‌به‌نفسی که اکنون نیز در صحبت‌های توأم با آرامشش مشاهده می‌کنیم، محمدحسین را در عرصه ورزش نگه داشت؛ هر چندکه با دشواری تغییر چندباره باشگاه و مربیان و حتی رشته ورزشی‌اش همراه بود.

گفت‌وگوی ما با دانش‌آموز پایه سوم دبستان امام‌حسین (ع) در محله بلال، روایتی است از این فراز‌و‌فرود‌ها و تلاش‌هایی که ثمره‌اش را با آغاز کسب موفقیت‌های ورزشی در رشته کاراته نشان داده است.

 

- ورزش را از کجا و چطور شروع کردی؟

پدر و مادرم من را از سه‌سالگی در کلاس ژیمناستیک ثبت‌نام کردند. در همان سال اول، توانستم حرکات را خوب یاد بگیرم و مدرک سطح پیش یک را با نمره ۹۶ به دست بیاورم. باشگاه که به خاطر برخی اتفاقات تعطیل شد، جای دیگری ثبت‌نام کردم ولی با مربی جدید، آموزش‌ها جوری شد که مجبور شدم باشگاهم را عوض کنم.

- یعنی آموزش‌ها چطور شد؟

برایم سنگین بود. خیلی اذیت می‌شدم تا انجامشان بدهم و مثلا بتوانم پاهایم را تا نزدیک ۱۸۰ درجه باز کنم. چند ماهی تحمل کردم. بعد که دیدم فایده ندارد، قضیه را به پدرم گفتم. او هم مرا در باشگاه دیگری ثبت‌نام کرد.

- در باشگاه سوم، موفق بودی؟

نه، آنجا هم مربی‌ام سخت‌گیر و تمرین‌هایش خشن و سنگین بود. مراعات نمی‌کرد و مراقب نبود که آسیب نبینیم. بعد از سه سال تمرین و عوض‌کردن باشگاه، بی‌خیال ژیمناستیک شدم.

- و بی‌خیال ورزش شدی؟

مدتی سراغ ورزش و باشگاه نرفتم، اما دوست داشتم دوباره به کلاس بروم. یک بار که رفته بودم به یک باشگاه تا تمرین پسرعموهایم را در رشته کاراته تماشا کنم، به نظرم کاراته جالب آمد. تابستان پارسال این رشته را شروع کردم.

- کاراته همان‌قدر جذاب بود که به نظر می‌آمد؟

بله، خوشم آمده بود، اما باز هم مجبور شدم باشگاهم را عوض کنم. پسر مربی‌ام در همان باشگاه، تمرین می‌کرد. دعوای ما با هم و دفاع من از خودم، مربی‌ام را ناراحت کرد. شرایط جوری بود که باید می‌رفتم. از شش ماه پیش، تمرین‌هایم را در باشگاه آستان قدس رضوی زیرنظر شیهان سجاد رضوی شروع کرده‌ام. همه‌چیز خوب است. سه روز در هفته، شب‌ها می‌روم باشگاه و علاوه‌بر کاراته، دفاع شخصی هم یاد می‌گیرم.

- در این حدود یک سال، افتخاری هم به دست آورده‌ای؟

بله، کمربند زرد دارم. اسفند سال گذشته، در اولین دوره مسابقات کیوکوشین طرقبه‌شاندیز، مدال طلا به دست آوردم. شهریور پارسال هم در فستیوال قهرمانان کوچک کشور که تهران برگزار شد، دوم شدم.

- مسابقه خارج از استان را همراه خانواده شرکت کردی؟

من با قطار و با بقیه ورزشکار‌ها رفتم. خانواده‌ام جدا آمدند تهران. سخت نبود برایم. چون قبلا تجربه سفر بدون خانواده را داشتم؛ تفریحی بود البته.

- آینده ورزشی‌ات را چطور می‌بینی؟‌

می‌خواهم مربی بشوم. از بچه‌هایی که پول‌دار هستند، شهریه بگیرم ولی از آنهایی که نیازمند هستند، چیزی نگیرم؛ حتی اگر بشود به ورزشکار‌های نیازمند، کمک پولی هم بکنم. من کاراته را تا کمربند مشکی و دان ۱۰ ادامه می‌دهم و استاد بزرگ می‌شوم.

 

* این گزارش یکشنبه یکم تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۰ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44