کد خبر: ۱۱۳۱۱
۲۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۹
ورزشکار مشهدی، با کتابخوانی، دیو سپید را فتح کرد

ورزشکار مشهدی، با کتابخوانی، دیو سپید را فتح کرد

محمد رشیدی می‌گوید: هر کوهنوردی دوست دارد به دماوند صعود کند، من هم آن‌قدر کتاب و وبلاگ افرادی را که به قله دماوند صعود کرده بودند، خوانده بودم که مسیر را به‌خوبی می‌دانستم.

پای علاقه که درمیان باشد، حتی اگر بلدِ کار نباشید، باز پایتان به رفتن و ادامه دادن قرص می‌شود. معجزه‌ی علاقه را محمد رشیدی، کوهنورد سی‌وشش‌ساله منطقه ما خوب می‌داند؛ چون خودش هم در زمره افراد جسوری است که با علاقه‌اش توانست یک صعود را به نام خودش ثبت کند. حرف از صعود به بام ایران یعنی دماوند است. گزارش پیش‌رو گفت‌وشنودی دوستانه است با یکی از هم‌محله‌ای‌های ما که همین چند ماه پیش، دیو سپید ایران را با اراده‌اش فتح کرد؛ فاتحی که علاقه، کوهنوردش کرد.

 

از پزشکی تا کوهنوردی

تا ده‌سالگی در تربت‌جام زندگی می‌کردیم و بعد از آن به مشهد آمدیم. درس‌هایم خوب بود و پزشکی، هدفی بود که در صدر لیست برنامه‌های آینده‌ام قرار داشت. تمام برنامه‌های درسی‌ام را طوری چیده بودم که یکی از قبولی‌های کنکور در رشته پزشکی باشم. الحق‌والانصاف هم خوب درس می‌خواندم تا بتوانم به این آرزو برسم، اما همه نقشه‌هایم با یک انتخاب اشتباه، نقش برآب شد و مسیر زندگی‌ام را به سمت‌وسوی دیگری کشاند.

ماجرا از این قرار بود که در سال اول کنکور توانستم رتبه ۶۵ دولتی را کسب کنم. بدون شک می‌توانستم در بهترین دانشگاه کشور به تحصیل در رشته موردعلاقه‌ام بپردازم، اما یک اشتباه ارقامی در ثبت کد‌های رشته، همه‌چیز را تغییر داد؛ به‌عنوان مثال به‌جای کد ۵۶۴ که کدرشته پزشکی بود، نوشتم ۵۶۳ و همین اشتباه، مرا چند سال تمام پشت نیمکت کلاس‌های رشته محیط‌زیست نشاند.

ازآنجاکه به قبولی‌ام در پزشکی کاملا مطمئن بودم، وقتی اسمم را در زیرگروه رشته محیط‌زیست دیدم، شوکه شدم. آب از آب گذشته بود و دیگر نمی‌شد کاری کرد. عده‌ای نشستند زیر پایم که درس نخوانم، اما اگر ادامه نمی‌دادم، ناچار به پوشیدن لباس سربازی می‌شدم؛ برای همین از سر ناچاری پذیرفتم و درس خواندن در رشته محیط‌زیست را به سربازی رفتن ترجیح دادم.

 

///////

 

-چگونه زیست‌محیط شدم؟

با طبیعت چندان بیگانه نبودم، اما شروع تحصیلاتم در این رشته، سبب شد تا با محیط‌زیست بیشتر آشنا و به آن علاقه‌مندتر شوم. یکی دیگر از امتیاز‌های این رشته درسی برایم، آگاهی از تنوع زیستگاه انواع گل‌ها، دارو‌های گیاهی، نوع پوشش گیاهی منحصر‌به‌فرد کشورمان و جذابیت‌هایی از این دست بود.

 

-کوهنوردی را از کجا آغاز کردم؟

در کنار همه اینها با ورزش هم بیگانه نبودم. در دوران دبیرستان و حتی دوران دانشجویی ورزش می‌کردم و خاطرم هست که همراه تیم فوتسال شهرداری در سال ۸۸ مقام سوم استانی را هم کسب کردیم، اما کوهنوردی را به‌طور جدی از سه سال پیش شروع کردم. قصه این یکی هم از اینجا پاگرفت که از طرف اداره برای چکاپ سالیانه به یکی از درمانگاه‌ها معرفی شدیم.

پزشکی که آن روز معاینه‌ام کرد، گفت ۱۱ کیلو اضافه‌وزن دارم و باید آن را کم کنم و پیشنهاد داد برای وزن کم کردن ورزش کنم. برای خلاص شدن از شر اضافه‌وزن شروع به پیاده‌روی تند کردم تا توانستم به وزن ایده‌آلم برسم. در همین زمان بود که به پیشنهاد همکاران و دوستانم، بعضی شب‌ها دسته‌جمعی به کوه‌های اطراف شهر به‌خصوص کوه‌های آب‌وبرق و خورشید می‌رفتیم. همین موضوع هم آغازی شد برای علاقه این روزهایم یعنی کوهنوردی.

 

///////

 

عشقی که ادامه‌دار شد

اولین تجربه رفتن به کوه، برایم آن‌قدر لذت‌بخش بود که هیچ‌وقت آن را فراموش نمی‌کنم. کوهنوردی در شب بسیار لذت دارد و این را افرادی که تجربه کرده‌اند، درک می‌کنند. یادم می‌آید حتی در آن دوران، لباس و کفش مناسب کوهنوردی هم نداشتم و با البسه و کفشی که در طول روز پوشیده بودم، به کوه می‌رفتم. در آن دوران تنها یک روز در هفته آن هم صبح جمعه، به همراه دوستانم به کوه می‌رفتیم، اما بعد‌ها تعداد این رفتن‌ها در طول هفته بیشتر شد، تاجایی‌که گاهی یک‌شب‌در‌میان عزم کوه می‌کردیم.

ابتدا کوهنوردی را شروع و بعد که احساس نیاز به آموزش کردم، به کلاس رفتم و  کتاب‌ خواندم 

 

کوهنوردی بدون آموزش

هر کاری را که می‌خواهیم شروع کنیم، باید ابتدا مهارت‌هایی را که برای آن لازم است، آموزش ببینیم تا در حین کار غافلگیر نشویم، اما من برعکس همه، ابتدا کوهنوردی را شروع و بعد که احساس نیاز به آموزش کردم، به کلاس رفتم، حتی در این زمینه، کتاب‌هایی هم خواندم تا سطح علمی و آگاهی‌ام ارتقا یابد. جدی شدن این علاقه باعث شد تا به‌تدریج وسایلی را که برای کوهنوردی نیاز داشتم، بخرم.

 

بدون لیدر می‌روم

در این مدت بسیاری از کوه‌های اطراف مشهد و حتی شهرستان‌های ایران مانند شیرباد، قله چمن، رشته‌های بینالود و تعدادی دیگر را زیر قدم برده‌ام و باید بگویم که در تمام دوران کوهنوردی‌ام، لیدری نداشته‌ام و برای پیدا کردن راه، جستجوی اینترنتی انجام می‌دادم و از افرادی که قبلا به آن کوه صعود کرده بودند، درباره مسیر و ویژگی‌هایش، پرس‌وجو می‌کردم.

صعود به دماوند، آرزوی هر کوهنوردی است

بعد از مدتی وقتی بلد کار شدم، تصمیم گرفتم به دماوند صعود کنم. هر کوهنوردی دوست دارد در تمام طول عمرش برای یک‌بار هم که شده، به دماوند صعود کند. منِ تازه‌کار، این توانایی را در خودم می‌دیدم که بعد از مدت‌ها کوهنوردی، آماده رفتن به دماوند باشم.

در این سال‌ها آن‌قدر کتاب و وبلاگ افرادی را که به قله صعود کرده بودند، خوانده بودم که مسیر را به‌خوبی می‌دانستم. آخر تیرماه امسال مقدمات رفتن من و همراهم آماده شد. دیرهنگام بود که به فیروزکوه رسیدیم و ازآنجاکه جایی برای خوابیدن و گذران شب نداشتیم، ساعات سختی را به همراه دوستم پشت‌سر گذاشتیم.

 

همپای خارجی‌ها در صعود

وقتی به دماوند رسیدم، واقعا ابهت این کوه در یک لحظه مرا گرفت. آنجا بود که متوجه شدم چرا شاعران این همه شعر درباره شکوه، عزمت و زیبایی این کوه می‌سرایند. فکر دیگری که بعد از دیدن کوه به ذهنم رسید، این بود که چطور باید به قله صعود کنیم. از نظر فصلی زمان خوبی برای صعود بود.

قدم در راه که گذاشتیم، در طول مسیر هر کوهنوردی که ما را می‌دید، تجربه‌هایش را با ما درمیان می‌گذاشت، حتی برخی، ما را مهمان سفره‌شان می‌کردند. آنچه برایم جالب بود، حضور کوهنوردان خارجی در طول مسیر بود که از کشور‌هایی مانند آلمان، بلژیک، سوئد، لهستان و... برای صعود آمده بودند. با آنها زبان مشترکی نداشتیم، اما اظهار لطف و محبت در نگاهشان پیدا بود و این رفاقت، آدم را به رفتن دلگرم‌تر می‌کرد.

 

رفاقت در کوه، بیشتر از رقابت است

آنچه در کوه یاد می‌گیری، این است که بخشنده باشی. در کوه کسی قصد رقابت ندارد. اگر کسی تجربه‌ای داشته باشد، با دیگران درمیان می‌گذارد و به عبارت دیگر در کوه رفاقت بیشتر از رقابت است. در دماوند این امر بیشتر از هر کوه دیگر به چشم می‌خورد. کوهنوردانی که صعود کرده و در حال بازگشت بودند، وقتی متوجه می‌شدند که ما هم قصد داریم تا قله برویم، راه و روش‌هایی را توصیه می‌کردند.

 

ختم‌به‌خیر یک بی‌احتیاطی

چند روزی طول کشید تا به قله صعود کردیم و از قسمتی به بعد، دوستم در کمپ ماند و من تنها عزم صعود به قله کردم. در راه بازگشت، یک سنگ بزرگ که نمی‌دانم از کجا کنده شده بود، به سمتم آمد. تنها در یک لحظه توانستم خود را از مسیر سنگ کنار بکشم و بعد از عبورش به این فکر کردم که بی‌احتیاطی و خود را بی‌نیاز از دیگران دیدن، تا چه اندازه می‌تواند به ضررم تمام شود، با این حال اگر دماوند نزدیک مشهد بود، ماهی یک‌بار برای صعودش اقدام می‌کردم.

 

///////

 

آنچه از کوه آموختم

به‌نظرم در کوه می‌آموزی که احترام و اصول اخلاقی، حرف اول را می‌زند. اگر غیر از این هم باشی، کم‌کم تربیت می‌شوی بدون اینکه خودت بفهمی. در این مدت که به کوه می‌روم، استرس‌هایم کم شده است. به‌نظرم بهترین دارو برای افرادی که استرس دارند، کوهنوردی است.

 لازم نیست به‌طور حرفه‌ای به کوه بروید و برای وسایل کوهنوری هزینه زیادی صرف کنید؛ همین که کفش و لباس مناسبی داشته باشید، کفایت می‌کند. دیدن طبیعت بکر و دست‌نخورده، رفتن به قله و دیدن قدرت خداوند در طبیعت، آرامش‌بخش است. وقتی که به دماوند صعود کردم، اعتمادبه‌نفسم افزایش یافت و باور کردم که با تلاش به‌راحتی می‌توانم به تمام چیز‌هایی که می‌خواهم، برسم و از پس کار‌های سخت برآیم.

 

-مردم چگونه تفریح کنند؟

وقتی به کوه می‌آیم، حسرت می‌خورم که چرا مردم برای تفریح کردن این‌قدر به خودشان سخت می‌گیرند و هزینه‌های سنگینی صرف می‌کنند یا چرا برای رفتن به مسافرت، این همه وسایل عقب ماشینشان می‌گذارند، درحالی‌که می‌توانند با کمترین هزینه به اطراف شهرشان بروند و از زیبایی‌های طبیعتف کمال استفاده را ببرند.

 

یک آرزو

آرزو دارم بتوانم روزی به اورست صعود کنم. برای این صعود لازم است تجربه‌های بیشتری کسب کنم و برای این کار در حال جمع‌آوری اطلاعات هستم. با آنکه می‌دانم صعود به این قله سختی‌های بسیاری دارد، ولی هرچه کار سخت‌تر باشد، پیروزی‌اش دلچسب‌تر است.

 

* این گزارش در شماره ۲۲۰ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۰ آبان ماه سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44