در میان هنرمندان سنگتراش شهر، چندتاشان ساکن محله خواجهربیع مشهد هستند یا محل کارشان در این محله است.
یکی از این هنرمندان مهدی قربانزاده است؛ جوان ۲۷ سالهای که عاشق کار سنگ تراشی و قلمزنی روی سنگ است، تا جایی که به مشکلات مالی و معیشتی که وصله این شغل است، اهمیت نمیدهد.
او هر روز صبح به عشق ساختن آثار سنگی تازه از خانه بیرون میزند و راهی محل کارش، کارگاهی در روستای همتآباد، میشود.
قربانزاده این روزها آرزوی شیرینی را در سر میپروراند؛ ثبت رکوردی در کتاب گینس که البته هزینه بالای برآوردهشدن این خواسته، خودش دغدغه شده. این رکورد قرار است با ساخت بزرگترین زنجیرِ سنگیِ یکتکه جهان به ثبت برسد.
سنگتراش ما آرزوی دیگری هم دارد؛ اینکه به این هنر بیشتر توجه و روزبهروز شکوفاتر شود تا از پیوستن آن به خاطرات جلوگیری شود!
قربان زاده درباره خودش میگوید: سال ۶۶ در محله خواجه ربیع به دنیا آمدم و در آن بزرگ شدم و الان هم در همین محله زندگی میکنم.
سنگ تراشی را در ۱۳ سالگی با شاگردی پیش آقای محمد کریم زاده که فروشگاه و کارگاهی نزدیک آرامگاه خواجه ربیع داشت، آغاز کردم. آن زمان در طول سال تحصیلی هر روز پس از تعطیلی مدرسه به مغازه آقای کریم زاده میرفتم و قلمزنی را از ایشان یاد میگرفتم.
هم محلی ما ادامه میدهد: این کار در سه ماه تعطیلی هم ادامه داشت و اولش هدفم از آن گرفتن دستمزد و پول توجیبی بود، اما بعد کم کم به قلمزنی روی سنگ علاقهمند شدم. از سال ۸۴ هم به صورت حرفهای شغلم سنگ تراشی شد.
او با اشاره به استقلال کاری چندسالهاش عنوان میکند: در سنگتراشی، تنها کار کردن چندان به صرفه نیست و در چنین شرایطی تولید پایین است؛ چون باید خودت مراحل گوناگون کار (قواره کردن، تراش، قلمزنی) را انجام دهی اما در کار گروهی از آنجا که تقسیم کار میشود، سرعت کار و تولید بالا میرود.
من هم پس از اینکه چندسالی مستقل کار کردم، دوباره در کارگاههای چند استاد این حرفه مشغول به کار شدم.
سنگ تراش محله خواجه ربیع میگوید: من کارم تراشیدن و قلمزنی اشیای تزئینی است که درآمدش کمتر از ساخت ظروف مصرفی و کاربردی است؛ اگر بتوان در یک روز ۲۰ ظرف هرکاره تولید کرد، برای ساخت اشیای تزئینی و دکوری این رقم به ۶ مورد کاهش پیدا میکند.
او بااینحال تاکید میکند: من ساختن اشیای زینتی را به تولید هرکاره ترجیح میدهم؛ چون کار من هم تنوع دارد و هم اینکه از دید هنری بیشتر مرا راضی میکند؛ هرچند ساخت اشیای تزئینی از دیداقتصادی آدم را توانمند نمیکند و شاید نیازهای معیشتی را هم به زور برآورده کند!
قربانزاده بیان میکند: ما سنگتراشها برای حفظ این هنر آن را ادامه میدهیم، شاید بتوانیم آن را به نسل بعد منتقل سازیم، ولی با رویه کنونی ممکن است در همین نسل خودمان متوقف شود؛ چون تعداد ما روزبهروز کمتر میشود.
او توضیح میدهد: حمایتنشدن و نامرغوببودن سنگها و صنایع سنگی بیکیفیت، سه عاملی است که باعث شده جنس چینی به عنوان جایگزین صنایع سنگی جای خود را در بازار باز کند.
حمایتنشدن، نامرغوببودن سنگها و صنایع سنگی بیکیفیت، سه عاملی است که باعث شده جنس چینی بازار را بگیرد
هرچند خوشبختانه چینیها هنوز اجناس سنگی برای بازارهای ما تولید نمیکنند و اشیای تزئینی و ظروفی که عرضه میکنند از موادی بهجز سنگ است.
این هنرمند قلمزن اظهار میکند: مسئولان حمایت چندانی از این هنر نکرده و آن را به حال خود رها ساختهاند.
مثلا معدن خوبی در روستای زکریا بود که سنگهای مرغوبی از آن استخراج میشد اما یکی از نهادها آن را با این عنوان که در زمینهای متعلق به آن نهاد واقع شده توقیف کرد.
از سویی نامرغوب بودن سنگها به از دست دادن مشتریان ظروف و اشیای سنگی میانجامد؛ چون ممکن است این وسایل شکننده باشند یا ترک بردارند.
به روز نبودن سنگتراشها مشکل دیگری است که در این حرفه وجود دارد؛ در شرایطی که ذائقه و سلیقه مردم تغییر کرده خیلی از سنگتراشها هنوزخود را محدود به ساخت گلدان خمرهای و قندان و سرقلیان کردهاند که این محدودیت به ریزش مخاطب خواهد انجامید.
او خاطرنشان میکند: شیء تزئینی سنگی باید آنقدر خوب باشد که اگر افتاد و شکست، خریدار آن به سرعت به دنبال جایگزین کردن یک شیء سنگی دیگر باشد نه اینکه به آه کشیدن بسنده کند و بگوید حیف شد!
معتقدم اگر این اشیا شکیل و مدرن و با شکلهای هندسی تازه و متنوع باشند، مردم همواره از آن استقبال میکنند.
سنگتراش محله خواجهربیع نداشتن فضای کار بزرگ و مناسب را از دیگر مشکلات حرفه خود برمیشمارد و تصریح میکند: کار در کارگاههای کوچک به دلیل تراکم خاکه و غبار سنگ، آزاردهنده است و از سویی در آن نمیتوان هر آنچه دل آدم میخواهد ساخت.
اما در کارگاه بزرگ برای نمونه میتوان اشیای تزئینی مانند قوری و سماورهای بزرگ یا اشیای دریلی مانند زیرسیگاری و هاون و قندان ساخت.
کار با دستگاه دریل تولید را افزایش و هزینه را کاهش میدهد که در نتیجه فروش شما هم بالا میرود. این درحالی است که اجاره مکانی بزرگ و مناسب هزینهبر است به صرفه نیست.
او درباره حسرتهایش نیز صحبت میکند، میگوید: بارها پیش آمده که قندان یا گلدان یا قوری و سماوری با طرح و شکلی متفاوت و ذهنی(بدون الگو) ساختهام و با اصرار مشتری آن را فروختهام.
هنرمند خودخواه نیست و ما هنرمند شدهایم که ذوق و حال خوش خود را به دیگران هم انتقال دهیم؛ بنابراین من هم هرچه بسازم حاضر به فروش آن هستم، اما گاه حسرت میخورم و به خودم میگویم که کاش پیش از فروش فلان اثر ذهنی و بدون الگویم، یکی دیگر از روی آن میساختم.
قربانزاده معتقد است سنگتراشی اعتیاد میآورد و نمیتوان آن را کنار گذاشت، او تعریف میکند: زمانی به دلیل مشکلات مالی، دو سال این کار را کنار گذاشتم یا درواقع به سنگتراشی گهگاهی محدودش کردم تا به شغلی دیگر مشغول شوم اما سنگ خاصیتی دارد که آدم را پایبند میکند؛ این بود که دوباره به آن برگشتم.
در کارگاهی که مشغول هستم، کارگری افغانستانی داشتیم که چندسالی است به کشورش برگشته و به شغلی پردرآمد سرگرم شده که توانسته خودرویی سنگین بخرد.
جالب است بدانید که او حالا میخواهد دوباره برگردد به کارگاه ما در همتآباد و به سنگتراشی بپردازد!
این قلمزن روی سنگ یادآور میشود: هنر بومی سنگتراشی جایگاهی معنوی نیز دارد، روایت شده که امامرضا(ع) برای سنگی خاصِ مشهد دعا کرده تا خداوند به این سنگ برکت عطا کند.
میخواهم بزرگترین زنجیر سنگی یکتکه جهان را بسازم و این رکورد را در کتاب گینس ثبت کنم
هنرمند سنگ تراش ما افتخارهایی نیز در این عرصه به دست آورده است؛ از جمله کسب مقام نخست کشور در رشته قلمزنی در سطح دبیرستانهای کشور در سال ۸۴ یا دعوت به نمایشگاه روز جهانی صنایع دستی در جمع استادان برتر و فعال کشور در سال ۹۰.
او حالا به دنبال کسب افتخاری دیگر است، میگوید: میخواهم بزرگترین زنجیر سنگی یکتکه جهان را بسازم و این رکورد را در کتاب گینس ثبت کنم؛ فعلا برای تراشیدن زنجیری به درازای یکمتر برنامهریزی کردهام تا ببینم در ادامه چه میشود.
او توضیح میدهد: زنجیر در همه جای دنیا نماد اسارت است و من با ساخت این زنجیر قصد دارم از زنجیری بگویم که غربیها با آن مانع از حرکت و فکر و پیشرفت دیگر مردم جهان میشوند.
آنها میخواهند مردم کشور ما را در افکار عمومی جهانیان به دور از تمدن معرفی کنند؛ اما حرکتهایی فرهنگی و هنری مانند همین ساخت زنجیر یکتکه سنگی و ثبت آن در گینس میتواند ماهیت واقعی ایرانیها را به نمایش بگذارد؛ ماهیت فرهنگی مردمی که منشور کوروش و تمدنی چندهزارساله دارند.
قربانزاده تاکید میکند: اگر تمدن ایرانی شناسانده شود، طبیعی است که شنونده و بیننده به آن، با وجود تمدن غرب، علاقه نشان خواهد داد؛ چون طبیعی است که میان خوب و خوبتر، انسان خوبتر را برگزیند.
اما این هنرمند از مانعی بزرگ و همیشگی هم سخن به میان میآورد: برای ثبت رکورد با مسئولان سازمان میراث فرهنگی صحبت کردم، طبق گفته آنها هزینه ثبت نام گینس حدود ۱۵ میلیون تومان است که متاسفانه درحال حاضر از پس پرداخت چنین مبلغی برنمی آیم (طبق بررسی شهرآرامحله، هزینه موردنظر خیلی بیش از این هاست).
سنگتراش ما علاقه خاصی به محلهاش دارد؛ او میگوید: انسان به زادگاهش حب خاصی دارد، من هم در این محله به دنیا آمده و بزرگ شدهام و از آن و مردمش شناخت دارم.
من فوقالعاده محله خواجهربیع را دوست دارم. جایی که بیشتر مردمش از قشر کارگر و مستضعف ولی درعینحال انسانهایی باایمان هستند.
قربان زاده از خاطره شیرین استقبال هم محلهای هایش از او در پی کسب موفقیتی میگوید که سالها پیش نصیبش شد: وقتی در سال ۸۴ از اردوی سه روزه مسابقات دبیرستانهای کشور برگشتم، دیدم اهالی محل با نصب پرده نوشته ابراز خوشحالی کردهاند.
قلمزن جوان ما سه سال و نیم است که ازدواج کرده و پسری دوساله به نام محمدحسین دارد.
او از اینکه شریک زندگیاش درکش میکند خشنود است: همسرم خیلی مرا در این حرفه تشویق میکند و مانع از این میشود که فکرم به مسائل دیگری مشغول شود و تمرکزم از دست برود.
این کمک میکند که بتوانم ایدههای جدیدی در ساخت صنایع سنگی بپردازم. همسر من کمک و دلگرمی بزرگی برای اشتغال من در حرفه سنگتراشی است و به درآمد پایین این کار قناعت کرده است.
*این گزارش یکشنبه، ۱۷ فروردین ۹۳ در شماره ۹۷ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.