کد خبر: ۱۰۷۸۵
۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰

آقا مجتبی از دل سنگ، رزق حلال در می‌آورد

سیدمجتبی یاهوئی بعد از اینکه در سال ۸۴ از کار در نیروهای مسلح بازنشسته می‌شود با گرفتن دو کارآموز و جدیت زیاد، تمام وقتش را در کارگاه صرف تراشیدن فیروزه می‌کند.

معدن‌دار چوبش را بالا برد و قیمت گفت. پشت‌سرش سکویی بود که سنگ‌های فیروزه رویش ریخته شده بود و دورتادور سکو را سیم خاردار کشیده بودند. کسی از بین جمعیت، صدایش را بلند کرد و قیمتی داد. بعد از آن، نفر دوم قیمت را بالاتر برد و بعدی نیز...

سیدمجتبی در صف جلو ایستاده بود و چشم دوخته بود به سکو. مدتی می‌شد که در کارگاهش سنگ فیروزه نداشت و امروز برای شرکت در مزایده از مشهد به زادگاهش روستای معدن‌فیروزه آمده بود.  

مثل همیشه شروع کرد به خواندن حمد و سوره و فوت کرد برای همه کارگران معدن که آمده بودند. بعد از این همه سال که برای مزایده می‌آمد، دلش محکم شده بود به خواندن حمد و سوره و به این کارش اطمینان داشت.

سوره‌ها را که خواند، مکثی کرد و قیمتی را با صدای بلند گفت. دیگر هیچ‌کس چیزی نگفت. معدن‌دار چندین‌بار قیمتی را که آقاسید گفته بود، اعلام کرد و ادامه داد: بالاتر نبود؟ وقتی پاسخی نیامد، معدن‌دار به مزایده پایان داد و آقامجتبی پیروزمندانه لبخند زد.  

 

بروید برای خودتان نان دربیاورید!

سیدمجتبی یاهوئی که حالا در محله هفده شهریور مشهد ساکن است، در ادامه خاطراتی که از روز‌های مزایده تعریف می‌کند، می‌گوید: نشده که من فیروزه بخواهم و بعد از خواندن حمد و سوره، دست خالی از مزایده برگردم!

او که شاغل نیرو‌های مسلح بوده، به گفته خودش در روز‌های استراحت برای جبران کم و کسری مخارج منزل به فیروزه‌تراشی مشغول شده و بعد از اینکه در سال ۸۴ بازنشسته می‌شود با گرفتن دو کارآموز و جدیت زیاد، تمام وقتش را در کارگاهش صرف تراشیدن فیروزه می‌کند.

از بازنشستگی‌اش تا امروز به هفت کارآموز حرفه‌اش را تعلیم داده است. خودش می‌گوید: از شروع کارآموزی‌شان به آنها دستمزد می‌دادم و بعد از اینکه کار را یاد می‌گرفتند، می‌گفتم حالا بروید برای خودتان کارگاه بزنید و نان دربیاورید!

 

فیروزه، هدیه خدا به بندگانش است

یاهوئی ۵۱ ساله، اصالتا اهل روستای معدن در شهرستان فیروزه  است و ۲۲ سال است که در کارگاهش با دیدن این سنگ زینتی سر ذوق می‌آید؛ چرا که از نظر او: سنگ‌تراشی هنر است و به آدم انرژی می‌دهد. ما از دل سنگ، رزق حلال درمی‌آوریم. هم اوستای خودمانیم و هم کارگر خودمان.

وقتی که در کارگاه کوچکش، نگین‌های تراش‌خورده و تسبیح‌های فیروزه‌ای را نشانم می‌دهد، از او درباره خواص این سنگ زینتی می‌پرسم، برخلاف تصورم چیزی درباره آن نمی‌داند.

اما اعتقاد و نظر خودش را راجع به آن می‌گوید که درخور تامل به نظر می‌رسد: خدا با خلقت این سنگ، به انسان ارزش داده است.

من فکر می‌کنم خدا فیروزه را برای زینت دادن به بندگانش خلق کرده و انگار گفته شما اشرف مخلوقات من هستید. این را به شما هدیه می‌کنم تا خودتان را با آن مزین کنید.

ایجاد شغل برای هم‌محله‌ای‌ها

کارگاه آقاسید که ۲۰ سال است در محله ۱۷ شهریور قرار دارد یک کوچه با منزلش فاصله دارد. او درباره اهالی آنجا می‌گوید: مردم، من و پسرانم را به عنوان فیروزه‌تراش می‌شناسند.

گاهی به کارگاهم می‌آیند و من نیز به آ‌ن‌ها فیروزه با قیمت مناسب می‌دهم. ضمن اینکه دو تا از کارآموزهایم که مستقل شده‌اند، از این محله بودند و حالا در همین اطراف کارگاه زده‌اند. دو پسر مجتبی یاهوئی نیز که حرفه پدر را دنبال کرده‌اند، در همان محله و در کارگاه خودش مشغول فعالیت هستند.

در شروع كارش مجبور بوده در رخت‌كن حمامِ خانه، دستگاه تراش را بگذارد و در روزهاي استراحتش به اين‌كار بپردازد

 

سختی‌های شروع کار

این هنرمند محله ما، از گذشته‌اش هم می‌گوید. از اینکه پدرش کارگر معدن‌فیروزه بوده است. خودش در روستا تا سیکل درس خوانده و بعد از آن برای ادامه تحصیل به منزل برادرانش در مشهد می‌آید.

بعد از دیپلم نیز در شهربانی سابق، استخدام می‌شود. او درباره برادرانش این‌طور می‌گوید: قبل از انقلاب در بازارچه فرش خیابان خسروی، یک تیمچه فیروزه تراشی بود؛ یعنی چندین کارگاه آنجا وجود داشت.

برادرانم فیروزه‌تراشی را همان‌جا یاد گرفتند و من هم وقتی که به مشهد آمدم، کار را از آنها آموختم.

بعد، از سال‌های سختِ زندگی حرف می‌زند. از زمان شروع کارش که مجبور بوده در رخت‌کن حمامِ خانه ۵۰ متری‌اش، دستگاه تراش را بگذارد و در روز‌های استراحتش به این‌کار بپردازد.  

 

آقا مجتبی از دل سنگ رزق حلال در می‌آورد

 

عرضه فیروزه کم است

تراشیدن فیروزه، چهار مرحله دارد. اول با دستگاه تیزبُر، فیروزه تراش می‌خورد. بعد با چرخ چرم، جلا می‌یابد و در مرحله بعد که در اصطلاح «بید» می‌خورد، کاملا براق می‌شود. مرحله آخر هم جلا‌خوردن نهایی فیروزه با استفاده از سولفات آلومینیوم است.

یاهوئی این‌ها را که می‌گوید، از او می‌پرسم: مشکلات شغلتان چیست؟ جواب می‌دهد: ما غصه فروش نداریم. فیروزه، هم در ایران بازار فروش دارد و هم در کشور‌های عربی مثل عربستان صعودی، اندونزی، کویت و... خود من یک‌سال در بازار رضا مغازه داشتم که به خاطر هزینه زیاد اجاره از آنجا نقل مکان کردم.

اما در همان یک‌سال مشتری‌ها من را شناختند و حالا خودشان به مغازه من در این محله می‌آیند و کارهایم را می‌برند. تنها مشکل ما، عرضه کم آن از معادن فیروزه است. البته، چون من از تمام اجزای فیروزه استفاده می‌کنم، بیکار نمی‌مانم. مثلا فیروزه خوب را نگین می‌کنم و درجه ۲ را تسبیح و چیز‌های دیگر.

بیشتر فیروزه تراش‌ها، سنگ‌ها را از واسطه‌هایی که آن را از معدن نیشابور، کرمان و دامغان می‌آورند، تهیه می‌کنند.

 

ترکیب سفال و فیروزه

چند دقیقه‌ای با پسر آقاسید صحبت می‌کنم که خودش را سیدمصطفی یاهوئی معرفی می‌کند. او که  ۶ سال است حرفه پدر را دنبال می‌کند، در کنار تراش سنگ، کار معرق فیروزه را هم انجام می‌دهد.

نمونه تابلوهایش را که نشان می‌دهد، می‌گوید: به علت زیاد بودن قیمت بعضی تابلوها، در بازار ایران مشتری برایش پیدا نمی‌شود و ویزیتور‌ها آنها را برای فروش به کشور‌های عربی می‌برند.

مصطفی یاهوئی که رشته تحصیلی‌اش سفال بوده است، به گفته خودش از سر ذوق دست به خلاقیت‌هایی در زمینه ترکیب سفال و فیروزه زده است.

برای نمونه لیوانی سفالی را نشان می‌دهد که روی جداره آن با استفاده از سنگ‌های کوچک فیروزه، نقش‌هایی زده است. تا از قلم نیفتاده، اشاره کنم به تابلوفرش بالای سر آقاسید در کارگاهش که عکس امام خمینی «قدس‌سره» و رهبر انقلاب روی آن دیده می‌شد.

وقتی نگاهش می‌کردم، آقاسید گفت: این را بنیاد شهید به مناسبت یادواره شهدای بهداری خراسان اهدا کرده است. وقتی سوال را در چهره‌ام دید، اضافه کرد: برادرم در جزیره مجنون شهید شده است.


* این گزارش سه شنبه، ۲۷ فروردین ۹۲ در شماره ۴۹ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44