نگار طاهونچی| حاجی صفشکن و حاجی بنیهاشمی از کسبه قدیمی خیابان شهید کاشانی در محله بالاخیابان هستند که نزدیک به چهل سال است همسایه دیواربهدیوار یکدیگرند و هرکدام به نوعی دستی در کار خیر دارند.
وقتی که از کسبه این منطقه سراغ همسایه نمونه را میگیرم، کمتر کسی از اهل بازار است که آنها را نشناسد و همه از دستودلبازی و معرفت این دو کاسب قدیمی محله که گرهگشای کارهای مردم هستند، تعریف میکنند، اما قبل از آن، مرا بهسمت مغازهای راهنمایی میکنند که خیریه محله هم محسوب میشود.
مردی میانسال که خودش را سیدمهدی مدنیطلب معرفی میکند و صاحب مغازه تولید و تعمیر پمپ آب است، خیری است که مردم نشانم میدهند. وقتی که سراغ کاسب نمونه و معتمد محله را از او میگیرم، با گشادهرویی دو مغازه دیواربهدیوارش را نشان میدهد و میگوید: نزدیک به پانزده سال است که در این محل کار میکنم و آنها را از همان موقع میشناسم. هرکدام به اندازه توانشان، هرکاری که از دستشان بربیاید، برای مردم و کسبه انجام میدهند.
او که خودش با همکاری دیگر کسبه، خیریه کوچکی را در محل راهاندازی کرده است، ادامه میدهد: در این محله، همه اهل کار خیر هستند و ما پیشقدم شدن در این مواقع را از یکدیگر یاد گرفتهایم. از اینکه همسایههای خیری کنار من هستند، بسیار خوشحالم.
حاجصفر صفشکن، پیرمرد خندهرویی است که بهگرمی از هرکسی که وارد مغازهاش میشود، استقبال میکند. او از سال ۱۳۶۲ کاسب این خیابان است و مغازه کوچک ابزار و یراقفروشی دارد و میگوید: پیش از بهدنیا آمدن من، پدرم صاحب یک هیئت بزرگ بود که بعد از فوتش، مسئولیت آن به من واگذار شد. اکنون در این هیئت با همکاری بچهمحلهای قدیمی، دورههای هفتگی برگزار میکنیم و درآنجا اگر کسی برای کاری یا رفع مشکلی به ما مراجعه کند، مشکلش را مطرح و سعی میکنیم با کمک یکدیگر آن را حل کنیم.
گاهی در ماه رمضان یا محرم، پول روی هم میگذارند و برای نیازمندان غذا تهیه میکنند؛ چون معتقدند کار خیر و برداشتن یک بار هرچند کوچک از روی دوش دیگران، به روزی کاسب برکت میدهد.
وقتی به مغازه حاجمرتضی بنیهاشمی میروم، پسرانش میگویند که او برای خواندن نماز اول وقت به مسجد محله رفته است. حاجیبنیهاشمی مغازه ابزارآلات صنعتی دارد و بعد از یک ربع از مسجد محله برمیگردد.
در همان برخورد اول پیداست که لوطیمسلک است و به ما میگوید: رابطه ما با کسبه صمیمی است. در مسجد همگی کنار یکدیگر نماز میخوانیم. گاهی وقتی مشتری وارد مغازه ما میشود، چون میدانیم که صاحب فلان مغازه هنوز دشتی نکرده است، مشتری را پیش او میفرستیم.
خیلی اوقات هم پیش آمده است که کاسبی چک دارد، اما دستش تنگ است، اینطور مواقع به همسایهمان قرض میدهیم. درواقع یک کاسب، زمانی موفق است که بتواند با مردم مدارا کند. اگر کاسبی بر محور صداقت و اعتماد باشد، آن موقع نیز خداوند به روزی کاسب برکت میدهد.
* این گزارش پنجشنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۷ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.