مهلا نظری؛ کونگفوکاری که مدالآور استانی است
کوچه و خیابانهای منطقه ۶، پر از جوانان و نوجوانان بااستعدادی است که برای رؤیاهایشان میجنگند؛ بچههای ورزشکاری که برای رسیدن به آرزوهایشان از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند.
مهلا نظری، متولد سال۱۳۸۸ و ساکن محله اروند، یکی از همین نوجوانان است. روزها به مدرسه میرود و عصرها در سالن ورزشی نزدیک خانه تمرین میکند. او توانسته است در رشته کونگفو یک مدال برنز استانی هم کسب کند، اما خودش را در ابتدای این راه میداند و آرزوها و اهداف بزرگتری در سر دارد.
-چطور با دنیای ورزش آشنا شدی؟
چندسال پیش جودو کار میکردم. آن موقع سنم کم بود و خیلی زود آن را کنار گذاشتم. بعد از مدتی از ورزش فاصله گرفتم تا اینکه هشتماه پیش در یکی از همایشهای محله، اجرای گروهی دختران کونگفوکار را دیدم. انرژی و هماهنگی آنها برایم خیلی جالب بود. همانجا تصمیم گرفتم وارد این رشته شوم. با مربیشان، خانم سلیمانی، صحبت و همان هفته در کلاس ثبتنام کردم.
-چرا کونگفو را به جودو ترجیح دادی؟
به نظرم کنگفو هیجانانگیزتر است. حرکاتش متنوعترند و حس قدرت بیشتری میدهد. ضمن اینکه بخشهای مختلفی دارد، مثل دفاع شخصی و کار با سلاح، که باعث میشود هیچوقت از تمرینها خسته نشوم. از همان جلسههای اول فهمیدم که این رشته دقیقا همان چیزی است که دنبالش بودم.
-چند روز در هفته تمرین میکنی؟
معمولا سه روز در هفته بعد از مدرسه به کلاس میروم. البته گاهی اگر وقت داشته باشم، بیشتر تمرین میکنم. مربیام میگوید خیلی سریع پیشرفت کردهام. فکر میکنم دلیلش تمرین مداوم و علاقه زیادم به این رشته است. فضای خوب کلاس و دوستی بین بچهها هم باعث میشود تمرین برایم لذتبخش باشد.
-از اولین مسابقهات بگو.
اولین مسابقهام آبان سال گذشته بود. در مسابقات استانی که زیر نظر انجمن رسمی کونگفو برگزار شد، شرکت کردم و توانستم مدال برنز بگیرم. راستش را بخواهید، اصلا فکر نمیکردم در همان اولین مسابقه مدال بیاورم. خیلی استرس داشتم، اما تشویق مربی، خانواده و دوستانم باعث شد آرام شوم و تلاش کنم.
-چرا تصمیم گرفتی با سلاح سرد کار کنی؟
از بچگی عاشق فیلمهای رزمی بودم. همیشه مجذوب صحنههایی میشدم که مبارزان با سلاحهایی مثل نانچیکو یا شمشیر تمرین میکردند. برای همین وقتی در کونگفو دیدم میتوانم با سلاح کار کنم، بدون تردید انتخابش کردم. الان نانچیکو تمرین میکنم. البته چند بار موقع تمرین در خانه وسایلی را شکستهام.
-تمرینهای قبل از مسابقه چطور بود؟
آن روزها فقط به همان سه جلسه در هفته اکتفا نمیکردیم. بعد از تعطیلی سالن، با چند نفر از بچهها به بوستان بانوان رجایی میرفتیم و تمرین را ادامه میدادیم. تمرکزمان روی تکرار حرکات و هماهنگی بود. واقعا سخت بود، اما همان تلاشها باعث شد روز مسابقه آمادهتر باشم.
-هدفت برای آینده چیست؟
میخواهم در مسابقات کشوری و بعد بینالمللی مقام بیاورم. درکنارش، رؤیایم این است که روزی مربی شوم تا بتوانم استعداد بچههای این منطقه را کشف کنم و به آنها انگیزه بدهم. دوست دارم آنها هم مثل من با پشتکار و امید، مسیرشان را پیدا کنند.
* این گزارش دوشنبه ۵ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۵ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.
