تنها یک تصادف، تفاوت ما و کسانی است که روبه رویمان نشسته اند. نیره عاکف، خیرالنساء خوش نیت و محمدصادق مرمری، سه نفری هستند که تا پیش از سانحه دردناک زندگی شان، روی یک پا بند نبودند و دائم ایران و دنیا را زیر پا میگرفتند، اما یک لحظه غفلت یک راننده، نه تنها پایشان را گرفت که زندگی را هم برای آنان، تا مرز نابودی کامل پیش برد.
همگی برای مدتی، اسیر خانه و مبتلا به افسردگی شدند و حتی فکر خودکشی را هم در سر پروراندند، اما در نهایت تصمیم گرفتند به جای شکستن استخوان زندگی، ساختار کهنه نگاه به آن را بشکنند.
حالا مدت هاست که آنان با وجود تمام سختیها به زندگی عادی بازگشتند و تلاش میکنند چرخ زندگی را با ویلچر رو به جلو پیش ببرند. آنان با صندلی چرخدار خود به شهرها و کشورهای فراوانی سفر کرده اند و امروز روبه رویمان نشسته اند تا از تجربیات سفر بر روی چرخ بگویند.
صحبت هایشان آنجایی آه از نهاد برمی آورد که متوجه میشویم نه تنها از نظر امکانات زیربنایی مشکل داریم، که فرهنگ برخورد با معلولان نیز در کشورمان بسیار نوپاست. در گزارش پیش رو از نگاه معلولان به جاذبههای گردشگری مشهد و امکانات این شهر برای تفریح مینگریم و سپس وضعیت مشهد را در مقایسه با سایر شهرها و کشورهای دنیا برای معلولان میسنجیم.
معلولان و سالمندان دو قشری هستند که بیشترین تقاضا را برای سفر به مشهد دارند. اما به نسبت حجم تقاضا، خدمات بسیار محدودی به آنها ارائه میشود. با کمک میهمانانمان مشکلات جاذبههای گردشگری مشهد را بررسی کردیم هرچند در یک نگاه کلی میتوان به این نتیجه رسید که بیشتر جاذبههای گردشگری مشهد برای معلولان مناسب نیست.
حرم مطهر رضوی: با اینکه حرم مطهر رضوی، اکنون استانداردترین مکان در مشهد و حتی ایران برای تردد معلولان است، کم و کاستیهایی نیز در آن وجود دارد. به دلیل ازدحام همیشگی حرم و نبود در مجزا برای ورود معلولان، معمولا آنها هنگام ورود به حرم مجبورند چندین دست و پا را زیر چرخ خود بگیرند. همچنین در مشهد معمولا معلولان نمیتوانند به ضریح نزدیک شوند، درحالی که در عراق و مکه، همیشه راه را برای معلولان باز میکنند. البته اخیرا حدود یک ساعت در روز (حدود ساعت ۱۲ تا یک) راه را برای نزدیک شدن معلولان به ضریح باز میکنند.
آرامگاه فردوسی: بسیاری از معلولان با اینکه سال هاست در مشهد زندگی میکنند، هنوز آرامگاه فردوسی را ندیده اند. به گفته خوش نیت با اینکه سال گذشته مسئولان میراث فرهنگی وعده دادند ۱۲ آذر ۹۸ آسانسور آرامگاه فردوسی را راه اندازی کنند و در یک تور معلولان را به آرامگاه ببرند، هیچ اتفاقی تا کنون رخ نداده است. خوش نیت قبل از آمدن به میزگرد شهرآرا از معاون میراث فرهنگی پیگیر وعده سال گذشته این اداره شده بود، اما پاسخ مسئول، تنها پاسکاری به ادارهای دیگر بوده است.
بازار رضا: میلههای فراوان اطراف بازار رضا که به ظاهر برای جلوگیری از حرکت موتورسواران گذاشته شده، در اصل مانع تردد ویلچرسواران به بازار رضا میشود و دسترسی به این جاذبه گردشگری را غیرممکن میکند.
کوهسنگی: از نظر مردم عادی ممکن است مسیر کوهسنگی صاف و هموار باشد، اما حرکت در مسیر سنگ فرش با سنگهای قلوهای برای ویلچرنشینان بسیار سخت است، البته به تازگی یک بخش آن مناسب سازی شده است.
باغ نادری: طراحی رمپ غیراستاندارد با شیب بسیار خطرناک در باغ نادری موجب شده است بسیاری از معلولان دور این جاذبه را هم خط بگیرند.
هتلها و رستوران ها: ۹۰ درصد هتلهای ایران برای معلولان غیراستاندارد است. اشکالات جزئی که شاید به راحتی هم قابل حل باشد، چون کوچکی در ورودی و رد نشدن ویلچر، ساخت پله مقابل سرویس بهداشتی و حمام و... مشکلات بزرگی را برای اقامت معلولان در هتلها ایجاد کرده است.
حتی رستوران رفتن هم گاه برای معلولان مشکل است، از آنجایی که آنها مجبورند با دست ویلچر را بچرخانند، بعد از ورود به رستوران باید اولین کارشان شستن دست باشد، اما کمتر رستورانی در ایران پیدا میشود که سرویس بهداشتی و جای دست شستن استاندارد داشته باشد. معمولا یک دخمه با پله، انتهای رستوران است.
پارک ملت: دسترسی پیاده روهای پارک ملت به خیابان بسیار کم است. رمپ هایش هم غیراستاندارد است به طوری که یک معلول بدون کمک دیگران نمیتواند به عنوان مثال وارد مجتمع امام رضا (ع) در پارک ملت شود. آسانسور همیشه خراب سمت بولوار سجاد در ورودی پارک ملت نیز یکی دیگر از مشکلات تردد معلولان در این پارک است.
جاذبههای اطراف مشهد: ۳ میهمان ما برای رفتن به جاذبه هایی، چون اورتکند کلات، اخلمد و حتی باغ رستورانهای طرقبه و شاندیز تلاش کردند، اما متأسفانه هیچ کدام موفق نشده اند. آسبادهای نشتیفان به دلیل رمپهای مناسبش تنها مکانی بود که این گردشگران توانستند بروند.
خانههای تاریخی: بسیاری از خانههای تاریخی مشهد برای بازدید معلولان استاندارد نیست. خانه ملک یکی از این خانه هاست که ۵ پله بلند ورودی آن عملا ورود معلولان را غیرممکن میکند. با اینکه مسئولان میراث نظر ویلچرسواران را برای ورود به این خانه پرسیدند و آنها هم پیشنهاد دادند از در پشتی رمپی بگذارند، این پیشنهاد به دلایل نامعلومی اجرایی نشد.
نیره تا هجده سالگی، دخترکی شاد است با زندگی کاملا معمولی، اما یک تصادف، به ناگهان دنیایش را دگرگون میکند. روی صندلی چرخدار دیگر دنیا از نظر نیره گلستان نیست، خیال میکند خدا تنها او را مجازات و به این درد مبتلا کرده است. مدتی گوشه نشین است تا اینکه به دعوت یکی از دوستانش وارد یک باشگاه ورزشی ویژه معلولان میشود. تماشای ورزش کردن و از آن مهمتر زندگی کردن افرادی با معلولیتهای شدید، نیره را هم از کنج خلوت بیرون میکشد. ابتدا تحصیل را از سر میگیرد و بعد هم با کسب گواهی نامه پشت فرمان مینشیند.
او حالا افتخار ایران است، اولین بانوی مدال آور پارالمپیک که در سه دوره پارالمپیک سیدنی، آتن و پکن در رشته تیراندازی برای ایران افتخارآفرینی کرده است. نیره عاکف مدتی دفتر خدمات مسافرتی داشت و امروز هم نمایندگی خودرو دارد. او هم برای شرکت در مسابقات و هم به صورت شخصی به بسیاری از نقاط دنیا و ایران سفر کرده است.
شاید خیرالنسا روزی که برای شرکت در اردوی دانشجویان ممتاز، شیروان را به قصد مشهد ترک میکرد، هرگز در ذهنش نمیگنجید این سفر به قیمت از دست رفتن دوپایش تمام شود. اما تصادف مینی بوس او را برای یک سال اسیر تخت و برای تمام عمر ویلچرنشین کرد.
او تا وقتی در شهرستان است به دلیل نبود امکانات و البته نگاه دیگران، خیال میکند زندگی اش به پایان رسیده است، اما وقتی برای ادامه درمان به تهران میرود و آنجا با جمعی دیگر از معلولان آشنا میشود، کم کم زندگی او نیز روی غلتک میافتد. اول از همه رانندگی را میآموزد و بعد شروع به سایر فعالیتهای اجتماعی میکند. چنانکه وقتی به شیروان بازمی گردد تصمیم میگیرد حالا او بر زندگی دیگران تأثیرگذار باشد. معلولان را دور هم جمع میکند به آنان رایانه آموزش میدهد و هرازگاهی هم همگی را سوار ماشین خود میکند و به بیرون شهر میبرد.
خوش نیت بعد از مدتی به مشهد میآید و با تشکیل انجمن ضایعه نخاعیها که امروز ۸۳۰ پرونده با ۳۰۰ عضو فعال دارد، فعالیتهای گردشگری، آموزشی خود را در ابعادی وسیعتر ادامه میدهد. او که پیش از تصادف بسیار اهل سفر بود، بعد از آن نیز با ویلچر به بسیاری از شهرهای ایران و دنیا سفر کرده است.
سفر نوروزی با تمام خوشی هایش به پایان رسیده و ماشین از جاده طبس در حال بازگشت به مشهد است، محمدصادق هم روی صندلی عقب، فارغ از دنیا به خوابی عمیق فرو رفته است، چشم که باز میکند میبیند ماشین چپ کرده و عدهای در حال بیرون کشیدن او از ماشین هستند. آنها سپس مصدوم را با وانت به بیمارستان انتقال میدهند. شاید خود حادثه و شاید هم شیوه ناصحیح امدادرسانی، ویلچر را برای همیشه یار محمدصادق میکند.
او نیز مانند دیگران چند سالی افسردگی میگیرد تا اینکه از طریق فضای مجازی با چند گروه از معلولان آشنا میشود. برخی از گروهها صرفا گریه و ناله هستند، امری که خیلی با روحیه محمدصادق همخوانی ندارد. تصمیم میگیرد فضای مجازی را برای همیشه کنار بگذارد که ناگهان با گروهی آشنا میشود که هر سه شنبه در پارک ملت جمع میشوند. او هفتمین نفر است که از سال ۹۴ به این جمع میپیوندد و با شرکت در برنامههای هفتگی روحیه شاد خود را بازمی یابد.
اتوبوس برون شهری به دلیل پلههای زیادی که دارد، وسیله مناسبی برای سفر معلولان نیست. معلولان از قطار نیز به دلیل راهروهای باریک که تردد ویلچر در آن ممکن نیست و همچنین کوپههای غیراستاندارد نمیتوانند استفاده کنند.
صادق مرمری با بیان این توضیحات میگوید: در واقع به جز یک کوپه در قطار مشهد-تهران، هیچ قطار دیگری در ایران مناسب تردد معلولان نیست. میماند هواپیما و ماشین شخصی که هر دو وسیله تقریبا گران است و به همین دلیل بیشتر معلولان مجبور میشوند دور سفر را خط بگیرند.
خیرالنسا خوش نیت البته سفر هوایی را هم بی اشکال نمیداند و توضیح میدهد: هواپیماهای ایران آن طور که باید استاندارد لازم را ندارند، بالابرهای آنها معمولا بی حفاظ و خطرناک است، بالا نرفتن دسته برخی از صندلیهای هواپیما نیز معلولان را مجبور میکند از دو نفر (معمولا آقا) برای بلند شدن و نشستن روی صندلی کمک بخواهند. او ادامه میدهد: با وجود سختی نشستن از روی ویلچر روی صندلی هواپیما با دسته خراب، ترجیح میدهم اینکار را به تنهایی انجام دهم و از آقایان کمک نخواهم.
درباره دورهمی خارج از شهر که میپرسیم داغ دلشان تازه میشود. خوش نیت میگوید: مشهد حتی یک اتوبوس ندارد که معلولان بتوانند در قالب یک تور به خارج از شهر بروند. اتوبوسهای بیرون شهر چندین پله دارند و برای معلولان مناسب نیستند.
اکنون فقط مؤسسه توان یابان یک اتوبوس (خصوصی) ویژه حمل معلولان دارد که آن هم مخصوص تردد در داخل شهر است و استاندارد لازم برای رفتن به جاده را ندارد. با این حساب گرچه معلولان حاضرند خود نیز هزینههای سفر به خارج شهر را بپردازند، ماشینی برای تردد آنها وجود ندارد.
پاراتور با تمام کاستی هایش مدتی است در تهران باب شده، اما در مشهد هنوز خبری نیست. خوش نیت که تا کنون درخواستهای فراوانی از سوی شبکه معلولان سایر استانها و همچنین مشهدیها برای شرکت در پاراتورهای شهری، به دستش رسیده توضیح میدهد: هنوز به دلیل نبود اتوبوس حمل معلولان، پاراتوی در این شهر نداشتیم، در حالی که رواج این نوع تورها در کنار تأثیرگذاری آن در روحیه معلولان، میتواند به اشتغال زایی معلولان شهر و همچنین چرخیدن چرخ صنعت گردشگری مان نیز کمک کند.
عاکف با اشاره به آمار ۱۶ درصدی معلولان در ایران اضافه میکند: معلولان معمولا به تنهایی سفر نمیکنند، پس مجهز شدن شهرها به استانداردهای گردشگری معلولان، دست کم به منزله سفر رفتن ۳۲ درصد جامعه است.
به دلیل مشکلات فراوان برای سفر معلولان امروز بسیاری از آنان ترجیح میدهند اصلا سفر نروند یا دست کم با خانواده سفر نکنند. زیرا خیال میکنند با این کار سفر را به کام خانواده نیز تلخ میکنند. هر سه میهمان ما با خانواده به تخت جمشید سفر کرده اند، اما به دلیل نبود رمپ مجبور شده اند ۳ ساعت زیر آفتاب یا باران منتظر خانواده بمانند.
خوش نیت هم در تعریف خاطرهای از سفر به همدان میگوید: خانواده میگفتند تو هم باید همراهمان بیایی وگرنه ما هم نمیرویم به همین خاطر تصمیم گرفتم بروم، اما وقتی با ویلچر سوار قایق شدم قایق چپ کرد و دسته ویلچرم شکست. مرمری هم از خاطرات شمال و گیرکردن چرخهای ویلچر روی ماسهها گفت و با تعریف این خاطره سه نفر متفق القول گفتند به همین خاطر از سفر به شمال استقبال نمیکنند.
عاکف میگوید: با بهانه هایی، چون کار داریم، یا سرمان درد میکند و... سعی میکنیم از زیر بار سفر با خانواده شانه خالی کنیم.
سوای همه امکانات معلول شهر و کشورمان، ناآگاهی از فرهنگ درست در برخورد با معلولان بزرگترین مشکل ماست. عاکف میگوید: در فرودگاههای خارج از کشور، همان ابتدا با احترام، معلولان را از صف جدا میکنند و کارهایشان را خیلی سریع انجام میدهند و اول نیز آنان را سوار هواپیما میکنند و قبل از پیاده شدن دیگران باز اول معلولان را پیاده میکنند تا زیاد معطل نشوند. اما متأسفانه در ایران برعکس است. یعنی همیشه آخرینها نصیب معلولان میشود.
خوش نیت هم اضافه میکند: در ایران معمولا وقتی دیگران ما را در مکانهای گردشگری و تفریحی میبینند نوعی به ما نگاه میکنند که گویی با خود میگویند تو اینجا آمدهای چه کار کنی؟ برخی که این را به زبان نیز میآورند.
مرمری این طرز برخورد را ناشی از تصور نادرستی که در میان مردم نسبت به معلولان ایجاد شده میداند و میگوید: متأسفانه در ایران این طور باب شده که معلولان افراد بیچارهای هستند که نیاز به ترحم دارند. این باور باعث شده است گاهی در مراکز خرید هم چندباری قیمت کالاها را به معلولان هشدار دهند یا حتی گاهی پزشکان نیز به جای پرسیدن مشکل از خود بیمار رو میکنند به همراه و دلیل بیماری را از او میپرسند.
تخت جمشید، نقش جهان، بسیاری از پارکهای شیراز، خانههای تاریخی تبریز و کاشان، کرمانشاه و بیستون، غارعلیصدر و... همه مکانهایی بوده که میهمانان ما به آنجا سفر کرده اند، اما نتوانسته اند وارد شوند و پشت درهای آن ایستاده اند. آنان با اشاره به این فهرست معتقدند مشهد نسبت به بسیاری از این شهرها وضعیت بهتری دارد، اما حجم خدمات مشهد به نسبت تعداد زائران آن بسیار کم است.
به گفته عاکف «در کشورهای خارجی از معلولیت ناراحت نمیشوی، چون به مشکلی برخورد نمیکنی؛ که حتی بسیاری از مشکلات هم حل میشود. اما وارد ایران که میشوی مشکلات شروع میشود.
او که تا کنون به سفرهای خارجی بسیاری رفته است میگوید: در سیدنی اتوبوسها مجهز به ریل است و صندلی چرخدار خیلی راحت روی ریل قرار میگیرد، بیشتر مکانهای گردشگری نیز مجهز به بالابر هستند چنانکه من در یونان به راحتی توانستم تا بلندترین نقطه آکروپولیس بروم. به هرکجای آلمان که بروی، ولو قعر جنگل که حتی ممکن است سالی یک بار هم معلولی قدم به آنجا نگذارد، توالت مخصوص معلولان بسیار تمیز است، اما اینجا در فرودگاه بین المللی هم توالت معلولان را انباری کرده اند.»
* این گزارش دوشنبه ۱۱ آذرماه ۱۳۹۸ در شماره ۲۹۸۳ روزنامه شهرآرا صفحه گردشگری چاپ شده است.