سال ۵۴، طرق روستایی در حاشیه شهر بود که برای نخستینبار یک روحانی تحصیلکرده به آنجا اعزام شد. در آن سالها زمزمههایی از انقلاب به گوش میرسید، ولی فعالیتهای انقلابی مردم خیلی فراگیر نشده بود.
با پرشور شدن حرکتهای مردمی در اواخر دهه ۵۰، فعالیت انقلابیان طرق هم به اوج خود رسید، طوریکه بعد از پیروزی بزرگ ملت ایران، نخستین کمیته انقلاب اسلامی به مسئولیت همان روحانی که نامش رحمت جاهدی است، در آنجا تاسیس شد.
تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، بهانهای شد تا انقلابیهای دیگر هم از روستاها و مناطق حاشیهای به طرق بیایند و از تجربیات طرقیها در حرکتهای انقلابی درس بگیرند. گذر آن روزها را حجتالاسلام جاهدی، امامجماعت اَسبق مسجد صاحبالزمانِ (عج) طرق، به چشم خود دیده است.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهایش را بهعنوان مسئول عقیدتیسیاسی نیروی انتظامی مشهد ادامه داده و اکنون رئیس دفتر وجوهات نماینده ولیفقیه در حرم مطهر است.
بهگفته این روحانی، آزار و اذیتی که «شاهدوستها» و «جاویدشاهها» به انقلابیان طرق روامیداشتند، از سَردادن شعارهای شاهنشاهی در مساجد و خیابانها و ترساندن انقلابیان با اسلحه فراتر بود.
آنها، گاه سر نماز، عکس شاه را جایگزین عکس امام میکردند و بین نمازهای جماعت، شعارهای جاویدشاهی سرمیدادند.
در این میان خودش هم از خصومت ضدانقلابیان در اَمان نبوده و آنها هربار با تهدید زبانی یا وارد آوردن خسارت مالی به ماشینش سعی میکردند او را از صحبت کردن درباره امام، انقلاب و اسلام بازدارند.
با اینکه ۳۷ سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران میگذرد، هنوز اهالی طرق از ژیانِ زردی یاد میکنند که صاحبش یک روحانی آگاه و مبارز است.
همان ژیانی که با پنچر کردن چرخهایش، شکستن شیشههایش و درنهایت انداختنش در چاله، تلافی صحبتهای انقلابی حاجی را سر آن درآوردند.
حدود سه سال پیش از پیروزی انقلاب، از طریق دفاتر علما، یک روحانی به محله طرق اعزام شد که بهگفته اهالی، یکی از افراد کلیدی در حرکتهای انقلابی این محله بوده است؛ هرچند خودش میگوید من فقط به وظیفهام که آگاهی دادن به مردم درباره اسلام و امام بود، عمل کردهام.
رئیس پاسگاه میخواست تعهد بگیرد که دیگر حرفی از امامخمینی و انقلاب نزنم
آن روزها به پاسبانها دستور داده بودند سراغ کسانی بروید که قوموقبیلهای نباشند، بلکه تنها، ضعیف و مظلوم باشند تا شاه و دارودستهاش را خطری تهدید نکند؛ به همین دلیل انقلابیهای طرق بارها به روحانی مسجد صاحبالزمان (عج) گفته بودند: «حاجآقا! خیلی مراقب خودتان باشید؛ اینها منتظر بهانه هستند تا بلایی سر شما بیاورند.»
پاسبانها در جریان سخنرانیها و روشنگریهای حجت الاسلام جاهدی، بارها تهدیدش کرده بودند و برای گرفتن تعهدِ خاتمه دادن به تبلیغ انقلاب و اسلام، او را به پاسگاه برده بودند، اما رسالت روحانیِ مبارز، چیز دیگری بود و به هیچوجه تعهدنامهای را امضا نمیکرد.
تعریف میکند: خیلیوقتها از گوشهوکنار میآمدند و میگفتند به جاهدی بگویید حرفهایش را درمورد انقلاب تمام کند؛ وگرنه برای خودش و خانوادهاش بد میشود. وقتی دیدند گوشم به این حرفها بدهکار نیست، آمدند و من را به پاسگاه بردند.
رئیس پاسگاه میخواست به هر زوری شده، تعهد بگیرد که دیگر حرفی از امامخمینی و انقلاب نزنم. میگفت اگر تعهدنامه را امضا نکنی، باید از طرق بروی و من پاسخ میدادم اگر از طرق بیرونم کنید، بازهم برای تبلیغ اسلام به این محله بازخواهم گشت.
نخستین کمیته انقلاب اسلامیِ حومه مشهد در روستای طرق تاسیس میشود. در همین زمینه حجتالاسلام جاهدی میگوید: ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ به بنده ابلاغ شد که شما مسئول تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در طرق هستید.
این میشود که حاجآقا و انقلابیهای محله دستبهدست هم میدهند و به همین منظور در مقابل مسجد صاحبالزمان (عج)، دو اتاق میسازند. چهار اسلحه هم از طرف ستاد مرکزی که در مسجد کرامت بود، برای تجهیز به آنجا میفرستند.
همان زمان چند نفر از جوانان فعال و انقلابی طرق، جذب کمیته میشوند؛ کسانی که بعدها درجه نظامیشان تا سرهنگتمامی رسید.
بین چنددهشهیدی که عکسشان روی دیوار زینبیه قرار گرفته است، عکس شهید طویلی چشمش را میگیرد تا حرفهایی درباره مهربانیاش بین حرفهایمان بنشیند و اینکه؛ «خیلی دلرحم و دلیر بود.
در سِمت معاون کمیته انقلاب اسلامی طرق، خدمتهای بسیاری کرد. او به اسلام و پیروزی انقلاب علاقه داشت. گاه از منزلش برای بچههای کمیته، غذا و چای میآورد و تا آخرین لحظه زندگیاش با اراذلواوباش مبارزه کرد. در آخر هم همین دلرحمیاش، باعث شهادتش شد.»
حجتالاسلام رحمت جاهدی توضیح میدهد: گویا فردی قاچاقچی را با مقداری هروئین دستگیر کرده بود. او به شهید گفته بود دستهایم درد میکند؛ لطفا دستبندم را باز کن. شهیدطویلی دلش به رحم میآید و این کار را میکند. آن فرد هم از فرصت استفاده میکند و او را به زیر کمپرسی در حال عبور هل میدهد و به شهادت میرساند.
حاجی که ۳۷ سال پیش، ریاست کمیته انقلاب اسلامی طرق را بهعهده داشته است، میگوید: پس از پیروزی انقلاب، کسانی که در موقع نماز و سخنرانی به سویم سنگ پرتاب میکردند و دشنامم میدادند، اظهار ندامت کردند؛ چون در کارخانههای رُب و قند طرق با انقلابیان درگیر شده و شیشهها را شکسته بودند، تصور میکردند آنها را نمیبخشیم و حتما انتقام آن روزها را میگیریم.
حجتالاسلام رحمت جاهدی بعد از تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در طرق، برای تشکیل این کمیته به قوچان هم اعزام میشود، اما چه آن زمان و چه زمانی که منزلش در وکیلآباد بود و فاصله زیادی تا طرق داشت، ارتباطش را با این محله قطع نکرد.
او درباره طرقیها میگوید: با وجود اینکه طرقیها پیش از انقلاب اطلاع زیادی درباره انقلاب نداشتند و «شاهدوست» هایشان بیشتر بودند، زمان رفراندوم و روزهای حساس انقلاب، با حضور پرشورشان نشان دادند که مردمی متدین و انقلابی هستند.
جاهدی بیان میکند: اگر بخواهم از مکانها و افراد کلیدی انقلاب در طرق بگویم، روحانیهای محلی دیگری به نامهای شیخحسن، پیشنماز مسجد امام (ره)، مرحوم شیخعبدا... و شیخحسین و شیخعلی اناس بودند که در مساجد نماز میخواندند و در جلسات، سخنرانی میکردند.
کسانی هم مانند حاجآقای فلاحی، آقای جمعهپور و آقای قدیری از قدیمیهایی بودند که جلسات دعای توسل، کمیل و... را بهانه میکردند تا اهالی را در منازلشان دورهم جمع کنند و درباره انقلاب و اسلام به یکدیگر آگاهی دهند.
این روحانی، صحبتهایش را با این جمله از شهیدبهشتی به پایان میرساند که انقلابی ماندن بهتر از انقلابی بودن است و تاکید میکند که مردمان انقلابی طرق با وجود تمام پستیوبلندیهای این سالها هنوز هم انقلابی ماندهاند و این شایسته تقدیر و ستایش است.
* این گزارش سه شنبه، ۱۳ بهمن ۹۴ در شماره ۱۸۰ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.