کد خبر: ۱۰۲۳۸
۱۹ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۷

جهادگران کرمانی، محله پنجتن مشهد را آباد کردند

چند سالی است که اردو‌های جهادی در اقصی نقاط کشور فعال شده و کار‌های قابل توجهی انجام داده‌اند. این گزارش روایتی از حضور جهادگران کرمانی است که برای خدمت به محله پنجتن مشهد آمده بودند.

برای پرداختن به اردو‌های جهادی، ابتدا باید این واژه را به‌طور مختصر شرح دهیم؛ «مجموعه‌ای از فعالیت‌های خودجوش که توسط دانشجویان، طلاب حوزه‌های علمیه، دانش‌آموزان و سایر جوانان داوطلب در مناطق محروم کشور برگزار می‌شود که هر گروه بنابر ظرفیت و توانایی‌اش، خدماتی، چون انجام پروژه‌های عمرانی موردنیاز منطقه، خدمات کشاورزی، پزشکی و درمانی، آموزشی و تحصیلی و... را در کنار فعالیت‌های فرهنگی ارائه می‌دهد.

سازندگی کلیدواژه‌ای مهم در اردو‌های جهادی به شمار می‌رود و این سازندگی از خودسازی درونی افراد شروع شده و به سازندگی در مناطق محروم ختم می‌شود. شاید بتوان از سازندگی به‌عنوان «مقدس‌ترین غنیمت باقی‌مانده از اردو‌های جهادی» نام برد.

از طرف دیگر، اگر در روایات رسیده از ائمه‌اطهار (ع) جستجویی کنیم، درمی‌یابیم که واژه «جهاد» در کلام حضرت علی (ع) «به دری از در‌های بهشت که خداوند آن را برای دوستان خاص خود گشوده است» تعبیر شده است. در همین راستا باخبر شدیم که گروهی درقالب اردو‌های جهادی از رودبار کرمان مشغول خدمت‌رسانی در منطقه حاشیه‌شهر ازجمله پنجتن هستند. برآن شدیم تا سری به آنها زده و دراین‌خصوص گفتگویی داشته باشیم. به این منظور با مسئول این گروه جهادی یعنی آقای عظیمی قرار می‌گذاریم و با اعضای گروه به گفتگو می‌نشینیم.

وقتی سر صبح جمعه و روز تعطیلی بچه‌ها، به حسینیه مراجعه می‌کنم، از همان ورودی، صدای خنده و شادی‌شان کاملا شنیده می‌شود. به خودم می‌گویم «آخر با این‌همه کار، چطور نای خندیدن دارند؟» با همین سؤال وارد حسینیه می‌شوم و تعداد زیادی از جوانان را مشغول خوردن صبحانه می‌بینم. به‌وضوح برایم روشن می‌شود که با جمعی خونگرم و صمیمی طرف هستم. بعداز صرف صبحانه همراه بچه‌های گروه، مسئول بچه‌ها یعنی آقای عظیمی کم‌کم خودش را برای گفتگو آماده می‌کند؛ به این منظور با تعدادی از بچه‌ها و آقای عظیمی به طبقه فوقانی می‌رویم.در ابتدای صحبتم با آقای عظیمی، از او می‌خواهم که شکل‌گیری این گروه را با جزئیات برایم شرح دهد.

او می‌گوید: به ما خبر دادند که تیمی هزارو ۳۰۰ نفره از شهر‌های مختلف ایران از قرارگاه امام‌رضای تهران عازم مشهد هستند و ما باید برای تقسیم‌بندی می‌رفتیم سپاه امام‌رضای استان تا باتوجه‌به وضعیت ناحیه‌ای که در حاشیه‌شهر قرار دارد، این نیرو‌های جهادی تقسیم شوند.

محدوده ما که من به‌نمایندگی آن در جلسه حضور داشتم، از طبرسی شروع می‌شود و تا جاده میامی ادامه دارد. بچه‌های قرارگاه برای اجرای خدمات عمرانی و فرهنگی در این محدوده اشتیاق زیادی داشتند؛ چون بچه‌های مدافع حرم که اکثرا از محلات حاشیه‌شهر مثل پنجتن و گلشهر هستند در این ناحیه زندگی می‌کنند.

در نهایت به ما گفتند ۹۲ نفر از بچه‌های رودبار کرمان به منطقه شما اعزام می‌شوند که از این ۹۲ نفر، ۴۰ نفر آقا و تعداد ۵۲ طلبه خانم هستند. خواهران برای دختربچه‌ها در مساجد به‌صورت چرخشی اقدام به برگزاری کلاس‌های احکام، قرآن، منجوق‌دوزی و خیاطی می‌کنند.

آقای عظیمی در ادامه تصریح کرد: در ضمن عده‌ای از خواهران جهادی از شهر شیراز در محدوده سیس‌آباد هستند که سوله‌ای را تحویل گرفته‌اند و در آن به اجرای برنامه‌هایی درقالب مهدکودک برای بچه‌های مدافع حرم با موضوعات مسابقه نقاشی و اهدای جوایز و همچنین آموزش سرود می‌پردازند.

مسئول این گروه جهادی اظهار کرد: آقایان از روز اول کار عمرانی، شش خانه را در پنجتن شروع کردند و طبق تقسیم‌بندی انجام‌شده، در سه بخش عمرانی (که کار‌های ساخت‌وساز و مرمت خانه‌ها مثل کاشی‌کاری، ایزوگام، ساختن حمام و برق‌کشی را انجام می‌دهند)، تخریب (که شامل گچ‌کاری، کنده‌کاری است) و دپو (که شامل تحویل مصالح است) فعالیت می‌کنند.

 

خانه‌های مدنظر اکثرا مربوط به شهدای مدافع حرم است

وی ضمن بیان اینکه این شش خانه اکثرا مربوط به خانواده‌های شهدا بودند، ادامه داد: با توجه به اینکه مقام معظم رهبری درمورد حاشیه‌شهر دغدغه فرهنگی دارند و این ضعف فرهنگی در این محدوده بیداد می‌کند. 
آقای عظیمی افزود: در کنار گروه ما که در این نقطه از حاشیه‌شهر فعالیت می‌کند، گروهی ۱۰۰ نفره از پزشکان هم از استان یزد در رشته‌های مختلف، چون مامایی، دندان‌پزشکی، تشخیص ایدز، سل و دیابت خدمات درمانی ارائه می‌دهند و درصورت نیاز مراجعه‎کننده به دارو، او را برای ادامه مراحل درمانی به سپاه معرفی می‌کنند.

وی اشاره می‌کند: در ارتباط با نحوه شناسایی خانه‌هایی که شامل خدمات عمرانی اردو‌های جهادی می‌شوند، مدرسی (فرمانده ناحیه سپاه میثم) حدود ۳۰ خانه را به ما معرفی کردند که متعلق به خانواده‌های شهدا و مستضعفین بود و ما با توجه به وقت بچه‌ها، می‌توانستیم به شش خانه رسیدگی کنیم.

مسئول این گروه جهادی درباره یکی از خانه‌های هدف می‌گوید: برای من صحنه غمناکی بود؛ چراکه تابه‌حال چنین خانه‌ای را اصلا در شهر ندیده بودم. آن خانه سقفی چوبی داشت و این درحالی بود که یک چوب را زیر سقف گذاشته بودند تا فرونریزد روی سر دو بچه معلولی که در این خانه به‌همراه پدر پیرشان زندگی می‌کردند.

وی از کمک اهالی محل یاد می‌کند و یادآور می‌شود: در تعمیر بعضی‌از خانه‌های شناسایی‌شده، چون بچه‌های گروه به‌دلیل محدودیت زمانی به همه کار‌ها نمی‌رسند، خود اهالی محل بسیج شده و وارد عمل می‌شوند که تعجب ما را برانگیخته است.

آقای عظیمی عنوان می‌کند: بچه‌ها در این اردوی هفت‌روزه، ۶ خانه‌ای را تحت پوشش خود قرار می‌دهند که درمقایسه‌با بقیه، وضعیت اورژانسی‌تری دارند.

بعداز صحبتم با آقای عظیمی، به‌سراغ بچه‌ها می‌روم تا بیشتر با نظراتشان آشنا شوم. در ابتدا با سلمان یادگار صحبت می‌کنم. او که ظاهرا از بچه‌های دیگر شوخ طبع‌تر به نظر می‌رسد، با لحنی طنزگونه می‌گوید: من عاشق مصاحبه‌های ریاکارانه هستم. او که فارغ‌التحصیل رشته روان‌شناسی است، می‌گوید: طبق گفته مقام معظم رهبری مبنی‌بر اینکه به حاشیه‌شهر مشهد برسید و مناطق محروم خراسان را در نظر داشته باشید و اینکه سفارش‌کردند کار جهادی کنیم نه‌تن‌ها در مشهد بلکه در کل کشور، جمعی از دوستان را که روحیه جهادی داشتند و دلشان برای مردم می‌سوخت، دور هم جمع کردیم و آماده شدیم برای کار جهادی.

 

روایت جهادگران کرمانی در محله پنجتن مشهد

 

خستگی شیرین

این جوان رودباری درباره خستگی ناشی از کار می‌گوید: طبیعتا خسته می‌شویم، اما چون کار برای مردم است، خستگی شیرین می‌شود و تو حاضر نیستی یک لحظه شادی کودکی را که خانه‌شان را تعمیر کردی با هیچ کسی قسمت کنی. اگر نگویید شعار می‌دهی، وقتی شادی بچه‌ها را می‌بینیم خستگی‌مان رفع می‌شود.

 

مهم نیست که فقر در کجا وجود دارد!

به‌سختی می‌شود از بچه‌ها مصاحبه گرفت؛ بچه‌هایی که در اتاق هم می‌توانی چفیه را روی گردنشان ببینی. صالح پهلوانی که ترم هشت مهندسی مکانیک را گذرانده و قبلا هم در اردو‌های جهادی شرکت داشته، به‌دعوت دوستانش وارد این گروه جهادی شده است.

برای اینکه سؤالی جدی پرسیده باشم، از او می‌خواهم نظرش را درباره اینکه «چرا در شهر خودش که ازقضا شهری محروم نیز هست، کار جهادی نمی‌کند؟» بگوید. صالح با کمال خونسردی جواب می‌دهد: مهم نیست که فقر در کجا وجود دارد؛ در هرجا باشد باید به آن رسیدگی کرد. من بچه روستا هستم البته فرقی نمی‌کند که در شهر بروی اردوی جهادی یا در یک روستا؛ چراکه مهم رسیدن به هدف است؛ یعنی تا جایی که از دستم برمی‌آید، به کسانی که اطرافم هستند و دارند در زندگی رنج می‌کشند، کمک کنم تا کمتر سختی بکشند.

این جوان رودباری می‌گوید: قرار بود زودتر برگردیم ولی ازآنجاکه در پشت‌پرده کار‌های جهادی، دست دیگری هست که کار‌ها را اداره می‌کند، ماندگار شدیم.

 

هل من ناصر ینصرنی

به‌سراغ یکی دیگر از بچه‌های این اردوی جهادی می‌روم که سابقه هفت‌ساله حضور در این اردو‌ها را دارد، اما حاضر نمی‌شود خودش را معرفی کند. دلیلش را که می‌پرسم، می‌گوید: من از اول نبودم و این سهم بچه‌های دیگر است که اسمشان چاپ شود.

به‌هرحال او دلیل حضور در این اردوی جهادی را این‌طور بیان می‌کند: امام‌حسین (ع) در روز عاشورا، «هل من ناصر ینصرنی» را مطرح کردند و دیدیم که ۱۸ هزار نفر با قبول این کمک گفته بودند که آقا بیا ما هستیم، ولی به قولشان عمل نکردند. حالا درمورد اردو‌های جهادی همین‌طور است؛ آقا گفتند بیایید خراسان و مشهد را دریابید و بچه‌هایی که اینجا هستند، آمدند تا حرف مقام معظم رهبری روی زمین نماند. درحالی‌که امروزه خیلی از کسانی‌که دستشان به دهنشان می‌رسد، به حرف آقا گوش نمی‌کنند. او درحالی‌که رگ گردنش بیرون زده، اضافه می‌کند: ما برای دین خون دادیم که الان بیاییم چنین چیزی رو ببینیم که حرف ولایت روی زمین بماند.

این جوان کرمانی که تحلیل‌های سیاسی محکمی دارد، می‌افزاید: حضور امروز بچه‌ها در این مکان، به‌خاطر دستور آقاست. مثل زمان جنگ که امام‌خمینی (ره) فراخوان دادند و بزرگ و کوچک رفتند؛ حتی بچه ۱۲ ساله هم رفت روی مین و تکه‌تکه شد؛ پس اعتقاد و ایمان ماست که آمدیم به اردوی جهادی.

وحید بامری، دانشجوی ترم ۳ کارشناسی رشته منابع طبیعی اولین‌بار است که به مشهد می‌آید. برای اینکه گفتگویمان را از حالت کاری کمی خارج کنم، از وحید می‌خواهم از جا‌هایی که در مشهد رفته برایمان بگوید. او بیان می‌کند: در طی این چند روز علاوه بر رفتن به یک مجموعه آبی، به بوستان کوهسنگی نیز رفتیم و در بالای کوه برای شهدای گمنام که حال‌وهوای خاصی به ما داده بودند، درددل کردم و حاجت خواستم.

 

چه لذتی بالاتر از اینکه در خانه شهید مدافع حرم خدمت کنی

وحید از بحث تفریح کمی فاصله می‌گیرد و با بیان اینکه اردوی جهادی سختی‌های خود را دارد، عنوان می‌کند: این سختی با شوخی‌ها و شیطنت‌های بچه‌ها آسان می‌شد. از همه مهم‌تر این است که شما بدانید دارید در مرمت خانه‌ای کمک می‌کنید که فرزند خانه شهید مدافع حرم است؛ چه لذتی از این بالاتر! من فکر می‌کنم این توفیقی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. همین موضوع باعث بیشترشدن انرژی ما می‌شود، پس خستگی معنا ندارد.

این جوان پرانرژی کرمانی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: وقتی ما لیاقت نداریم در دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) به جنگ دشمنان برویم، دست‌کم در امور عمرانی خانه شهدای مدافع حرم که می‌توانیم خدمت کوچکی را انجام دهیم.

 

روایت جهادگران کرمانی در محله پنجتن مشهد

 

در بخش «زاپاس» کار می‌کردم

از وحید به‎عنوان سؤال آخر می‌پرسم که در کدام بخش کار می‌کردی؟ با خنده‌ای توأم با شیطنت می‌گوید: در بخش عمرانی بودم که خودمان اسمش را گذاشته بودیم «زاپاس»؛ یعنی وقتی بچه‌های دیگر خسته می‌شدند، ما به‎جای آنها کار می‌کردیم.

 

جهاد ادامه دارد

جاسم رهبری یکی دیگر از بچه‌های جهادی کرمان است که در بخش «دپو» یا به‌قول خودشان، «لودر» خدمت می‌کند. در حین صحبت‌های جاسم، جمله‌ای که در جلوی لباس جهادی‌اش نوشته شده است، نظرم را جلب می‌کند؛ جمله‌ای با این مضمون که «جهاد ادامه دارد».

از جاسم می‌خواهم حس‌وحال کار در اردوی جهادی را توصیف کند. او اظهار می‌دارد: واقعا توصیف‌ناپذیر است وقتی شما خانه‌ای را تعمیر می‌کنید که در آن خانه یک مرد مریض وجود دارد یا زن بارداری است که پس‌از اتمام کار، حس قلبی تشکر را می‌توانی از چشمانش بخوانی و چه لحظه‌ای از این زیباتر می‌تواند در دنیا برای یک جوان وجود داشته باشد و چقدر تو در طول عمر کوتاه خودت می‌توانی توفیق این را داشته باشی که در یک چنین موقعیتی قرار بگیری؛ پس باید این فرصت را قدر بدانیم.

 

*این گزارش یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ در شماره ۶۲۱ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44