علی و مهدی علیدوست دو برادر کاراتهکار هستند که هرروز ظهر بعداز باشگاه سری به مسجد محله یعنی مسجدالنبی(ص) در خیابان محتشمی میزنند و هرکاری از دستشان برآید، انجام میدهند.
با رسیدن محرم، باشگاه ورزشی وحدت سیاهپوش میشود و شکل حسینیه به خود میگیرد. ایستگاه صلواتی مقابل باشگاه هم به روی رهگذران باز میشود و با نذری چای و شربت و شلهزرد و... پذیرای همشهریان میشوند.
سحر مومنی برای رسیدن به مقامهای کشوری یا برون مرزی تلاش زیادی کرده است. خودش میگوید: از مهمانی، تفریح و استراحتم زدم تا بتوانم روی این سکوها بایستم.
علی پوررجب میگوید: اگر من مسئولیتی داشتم، به رشتههای مختلف ورزشی به یک اندازه اهمیت میدادم. در هر محله معمولا زمین روباز برای فوتبال، والیبال یا بسکتبال هست.
محمد طاها اسدی، نوجوان پرتلاش میگوید: قهرمانی در این ورزش شیرین است، اما دلم میخواهد در سطح بالای این رشته مربیگری کنم و باشگاه داشته باشم؛ گاهی هم داوری مسابقات را انجام بدهم. میدانم برای رسیدن به این آرزو اول باید یک ورزشکار خوب شوم تا بعد بتوانم مربی خوبی باشم.
چهارسال است که بیبیفاطمه سیدی مربی دختران نوجوان خیابان اروند است؛ دخترانی که در سرما و گرما خود را از راههای دور و نزدیک به سالن تمرین میرسانند و تلاش میکنند با مدالهای رنگارنگی که به دست میآورند، زحمات مربی خود را جبران کنند.
مسلم گرایلی، مربی تکواندو برای تشویق بچهها به درس خواندن همزمان با ورزش یک ایده دارد: زمانیکه میخواهم تیمی برای مسابقات تشکیل بدهم، گزینشها را از بین افراد با معدل بالا انجام میدهم.