فرزندآوری

سه قلوها یک مامان ندارند!
خواهر و برادرهایم در نگهداری بچه‌ها خیلی کمکم می‌کنند. کلا مامان بچه‌ها شده‌اند. انگار که سه قلوها پنج مامان دارند.
چهارقلوها، خانواده میرالماسی را هشت نفره کردند
زوج ساکن محله خاتم‌الانبیا (ص)، در حالی صاحب فرزندان چهارقلو شدند که به گفته خودشان، با وجود داشتن کوثر و اسما، اصلا هیچ قصدی برای بچه‌دارشدن نداشتند.
چتری بزرگ‌تر از وسعت خانواده
امین بهشتیان و فاطمه مشهدی زوج ساکن محله شهید رضوی هستند که یک فرزند دختر و یک فرزند پسر دارند، با این حال آن‌ها می‌خواستند سقف خانه، مهر مادری و حمایت پدری‌شان را با کودک دیگری به اشتراک بگذارند. امین و فاطمه در سامانه ملی فرزندخواندگی ثبت نام میکنند، سه چهار هفته بعد با آن ها تماس می‌گیرند و دختری زیبا به نام «محدثه» را از شیرخوارگاه حضرت علی اصغر(ع) به فرزندی قبول می‌کنند.
مادربزرگ یک قرنی محله جاهدشهر 4نسل را پرورش داده است
خدیجه رسایی حسین متولد سال ۱۳۰۵ و اصالتا اهل غازیان بندرانزلی است، خدیجه خانم که فرزندانش او را عزیز خطاب می‌کنند در ۱۵ سالگی به عقد پسر خان درمی‌آید. عزیز می‌گوید: «محمود خلق و خوی خان‌زاده‌بودن نداشت و از اینکه بخواهد در آینده جا پای پدرش بگذارد و رویه او را ادامه دهد، بیزار بود، همین شد که تصمیم بر استقلال گرفت و راهی ورامین در اطراف تهران شد». عزیز در حدود یک قرن زندگی‌اش 5فرزند، 15نوه، 21نتیجه و 3 نبیره خود را درآغوش گرفته و نوازش کرده‌است.
مشهدی‌ها برای حمایت از چهارقلوها بسیج شدند
آبان1400 خبر تولد چهارقلوهای مشهدی در خبرگزاری‌ها منتشر شد و این رویداد شادی‌آور،‌ توجه خیلی‌ها را جلب کرد. بین این‌همه خبر مرگ و رفتن در روزهای تلخ کرونایی، آمدن محمد، مهدی، رضا و فاطمه‌زهرا اتفاقی شیرین بود که زندگی پدر و مادر آن‌ها را دگرگون کرد. حدود 10ماه پیش، وقتی فاطمه‌خانم احساس کرد حال خوشی ندارد، برای تشخیص علت به سونوگرافی رفت وفکرش را نمی‌کرد تا این اندازه غافل‌گیر شود. خبر این بود: به‌زودی به خانواده کوچک سه‌نفرشان 4نفر دیگر اضافه می‌شوند. حالا فاطمه امیری و محسن سلیمانی‌فر، زوج جوان مشهدی، که ساکن محله میثم شمالی(رده) بودند،‌ صاحب 4فرزند دیگر شده‌اند و گرمای زندگی‌شان چندبرابر شده است.
سه قلوها یک ساله شدند و هزینه‌هایشان بزرگتر شد
عشق و محبت همه زندگی زوج جوان محله پنجتن را پر کرده است و جایی برای دل‌گیری و ناراحتی نگذاشته است. یک‌سال‌وسه‌ماه از آمدن سه‌قلوه‌ها می‌گذرد و هربار پدر و مادر نگاهشان به بازیگوشی پسربچه‌ها می‌افتد، قند در دلشان آب می‌شود. گاهی حرف‌هایشان آن‌قدر شبیه هم می‌شود که انگار یک نفر دارد حرف می‌زند و بعد هردو لبخند می‌زنند و خدا را برای این نعمت بزرگش شکر می‌گویند. سال سختی بر خانواده میانبندی گذشت و کرونا شدت آن را بیشتر کرد، اما با شیطنت پویان و ماهان و عرفان همه‌چیز شیرین و قشنگ است