شهید محمد کمالی در کربلای۴ و در شلمچه به شهادت رسید، اما از آنجایی که او از کودکی شناگر ماهری بود و در جبهه هم غواص شده بود، پدرم شهادتش را باور نمیکرد، به خصوص اینکه پیکرش را هم برای ما نیاورده بودند.
بهمحض ورود به منطقه متوجه کمین نیروهای عراقی میشوند. راننده میگوید اینجا چه خبر است؟ شهید محمدمهدی حمیدی در جواب وی میگوید: عروسی است! و در همان لحظه ترکشی به گردنش اصابت میکند.
حسین کارآزما تا قبل از شهادت سه مرتبه عازم جبهه شده بود و در ۴۳ سالگی (سال ۱۳۶۵) که صاحب ۱۰ فرزند قد و نیم قد بود، خود را از حضور در جبهه محروم نکرد.
موسی محمدی میگوید: کله قندی در واقع شکل و شمایل کوهی بود که بهطور کامل در محاصره بعثیها بود. فتح این کوه بدون شک یکی از معجزات شیرین خداوند بود که اتفاق افتاد.
علیاکبر صمدیان، همراه با فرزند شهیدش غلامرضا صمدیان در عملیات شرکت میکرد، او میگوید: پسرم به مشهد آمده بود. با او تماس گرفتم و گفتم خودش را برای عملیات کربلا ی ۱۰ به ما برساند.
دسته ویژه خطشکن جبهه، گروهی هستند که هرگز برنمیگردند. محسن با علم به این موضوع به عضویت دسته ویژه درآمده بود. او ۵ اردیبهشت۱۳۶۶ در عملیات کربلا ی۱۰ به شهادت رسید.
اسدالله کارگر میگوید: اینکه مردم من را معتمد محله میدانند به من لطف دارند. شاید به این دلیل است که وقتی دلخوری یا مشکلی ایجاد میشود پا پیش میگذارم و با آنها صحبت میکنم و پیگیر مشکلشان میشوم.