محمداسماعیل حیدری یکی از ساکنان خیابان طلوع در محله رسالت است که در نبرد ظفار حضور داشته است. او روایتی متفاوت از آن روزها دارد.
بخشی از محدودهای که امروز محله رسالت نامیده میشود، پیش از انقلاب اسلامی روستا یا قلعه صحرایی نام داشته است. این روستا پیشترها چهار قلعه به نامهای خُردو، کرمانیها، کاشانیها، قاینیها (یا کل برات) داشته و در آن صد خانوار زندگی میکردند. آنها در دو صحرا و ۹۰ هکتار زمین آن زراعت میکردند.

یزدانپناه استاد قلاویزکاری است که ۱۴ سال با پیچ و مهرهها و وسایل دورریز، انواعواقسام وسایل از لوازم خانه تا قطعات خودرو و دوچرخه و هر چیزی که فکرش را بکنید، با علاقه تعمیر میکند.
فرصت شهادت در نوجوانی از سید محمد حسینی دریغ میشود؛ جاییکه او را در اتوبوس اعزام رزمندهها پیدا میکنند و مانع پیوستن به برادر شهیدش میشوند، اما درِ شهادت سالها بعد به رویش گشوده میشود.
این هنرمند میگوید: کارم در دوبی گرفته بود اما یک شب قبل از اینکه بروم روی صحنه، برادر بزرگترم زنگ زد و ورق زندگیام برگشت. وقتی شنیدم پدر و مادرم از دوری من گریه میکنند، برنامههایم را در دوبی لغو کردم.
محمد و علی بیگزاده دو برادری هستند که سالها است در خیابان رسالت با کار صادقانه برای خود اسم و رسمی پیدا کردهاند، آنها صداقت در کار را رمز موفقیت خود میدانند.
کوچه رسالت۳۹ در گذشته جزو قلعه صحرایی بوده و اکنون به نام شهیدجواد ابراهیمی مزین شده است. یکی از ویژگیهای این کوچه، همدلی و رابطه قوم و خویشاوندی اهالی آن است.
حبیبه حمیدیفیاضی هنرمند محله رسالت است که با رنگ و نخ آثار هنری شگفت انگیزی خلق میکند او علاوه بر آموزش قالیبافی به ایرانیها، هنرجویانی از سایر کشورها مثل ژاپن هم داشته است.