علیاصغر محمدیان سعدآباد میگوید: جوانان آبکوه هر روز به صورت ضربتی وارد خیابانی میشدند و پس از شعاردادن علیه شاه، متواری میشدند این تظاهرات چنان مشهور شده بود که هر شب رادیو بیبیسی آن را اعلام میکرد.
محله آبکوه به احتمال زیاد باید همان «کاریز لبِ کوهی» نام برده شده در وقفنامه گوهرشاد، باشد. زمینهای این روستا، چون از رودخانه بند گلستان و بازه طلخان مشروب میشده، به اراضی آبِ کوهی و بعدها به آبکوه شهرت یافته است. قلعه آبکوه از موقوفات قدیمی آستان قدس رضوی است.

زهره طلوعی میگوید: گودال گوشله اوایل بازگشایی بولوار دستغیب پُر شد و خانه ما به همراه تعدادی دیگر روی آن ساخته شد. «گُوشَله» جایی بود که مردم گاوهایشان را در آن نگه میداشتند.
پلاک ۳۹ کوچه شهریار، خانه خانمی است به نام هراتیان، از ساکنان محله که منزلش را وقف کارهای خیرخواهانه کرده است.
قلعه آبکوه انگار از همان زمان قلعه بودنش تاکنون درگیر مسائل و مشکلات فراوانی بوده است؛ ۴۰۰ سال پیش درگیر جنگ و غارت همسایگان و امروز زخم خورده ناامنی و مشکلات زیرساختی شهرنشینی.
کاری که پدرم و تیمش انجام داد، کار بسیار عجیبی بود و بهتر است بگوییم فقط جنها در آن اعماق زمین میتوانستند چاه بکنند و نفس بکشند.
علی دشتبان، نگارنده کتاب «روزی، روزگاری آبکوه» برای جمعآوری تاریخچه محلهاش پنجسال زمان گذاشته است.
دیوارهای برج که بهمرور زمان خراب میشود، در برج را هم برمیدارند. پدر آقای فتحی که نجار است، از این در چوبی بزرگ، برای مسجد در میسازد.