بعد پوشیدن لباس غواص ی به آب زدیم. شب بود، یکی از بچهها که راهنما و راهبلد بود، جلو گروه حرکت میکرد. بقیه هم با گرفتن طنابی با فاصله پشت سر هم شنا میکردیم و جلو میرفتیم. قبل شروع عملیات تأکید شده بود در هیچ شرایطی سرمان را از زیر آب بیرون نیاوریم تا دشمن متوجه حضورمان نشود. بیتحرکی و تکاننخوردن طناب در نظرم مشکوک آمد. آهسته سرم را از آب بیرون آوردم. با منورهایی که دشمن انداخته بود، شب مثل روز روشن بود. دوستان و همرزمانم شهید شده و روی آب شناور بودند و آب از خون بچهها رنگین بود.
آشنایی سید آرمین هاشمینسب با دنیای درون آب به سال 85 مربوط میشود؛ زمانیکه دانشجوی رشته عمران بود و همراه خانواده در سفر کیش، از جاذبههای این شهر دیدن میکرد. وقتی او تبلیغات غواص ی درون آب را میبیند علاقهمند میشود که بلیت این تفریح را تهیه کند و به داخل آب برود، اما خانوادهاش که همراهش بودند به دلیل ترس از دنیای زیر آب، اجازه نمیدهند. فراهم بودن امکان رفتن به زیر آب آن هم در شرایطی که شنا یاد نداشته، آرمین را آرام نمیگذارد و در نهایت راهی محل میشود تا این فرصت تفریحی را از دست ندهد.