خبرنگار

 پدر مطبوعات مشهد که بود؟
روزنامه‌نگاری مشهد را نباید مرهون هیچ عمل یا عاملی جز شخص «ادیب‌‌الممالک فراهانی» دانست. او که پیش از آمدنش به این دیار، در تبریز روزنامه‌نگار بوده و جریده «ادب» را منتشر می‌کرده است، این روزنامه را با خود به مشهد می‌آورد تا ارض اقدس پس از این، صاحب یک روزنامه شهری شود. ماجرا از این قرار است که ادیب چهل‌ساله بوده است که برای رتق‌و‌فتق امور موقوفاتی خاندانش در مشهد راهی خراسان می‌شود اما این سفر او را پاگیر مشهد می‌کند، آن‌چنان‌که حضورش در این شهر سه سال به درازا می‌کشد.
طریق طرق؛ مسیری برای حل مشکلات محله
جوان و بی‌ادعا هستند، خودشان را خادم مردم می‌دانند و جزو افتخاراتشان است که در طول 9سال کاری‌شان، نه‌تنها رقمی بابت کارشان دریافت نکرده‌اند؛ بلکه همیشه خودشان هزینه‌های جانبی را پرداخت می‌کنند. نمی‌شود ساکن محله طرق باشید و رسانه مرتبط با این محله را در فضای مجازی نشناسید. رسانه‌ای که چند سالی می‌شود به‌دلیل افزایش هزینه کاغذ از بین مردم جمع شده وحالا با نام «طریق طرق» در فضای مجازی انعکاس می‌یابد.
«عاطفه» رنگ‌آمیز طوسی به نوجوانان کانون پرورش فکری
زندگی این بانوی چهل‌ویک‌ساله ساکن محله لادن سال‌هاست با شعر و ادب گره خورده است. از نوجوانی دلش می‌خواسته شیوه خودش را در شاعری داشته باشد و در همان سن برای همراه‌شدن با شعر فارسی بهای زیادی پرداخته است، به همین دلیل دغدغه‌اش نوجوانان‌ هستند. او احساس و عاطفه را عنصر غفلت‌شده شعر نوجوان می‌داند. هر جا که ببیند نوجوانی علاقه‌مند ادبیات است بی‌درنگ او را در مسیر درست هدایت می‌کند.
نشریه دانش‌آموزی 40 ساله «پیام حکمت»؛ میراث شهدای اهل قلم
نشریه پیام حکمت به‌صورت گاهنامه منتشر می‌شود. ابتدا نام آن «گاهنامه انجمن اسلامی» بود. این نشریه در آن‌ سال‌ها دو هدف داشته است، اول انتشار اخبار دانش‌آموزی، دوم اطلاع‌رسانی تحلیل سیاسی وقایع روز جامعه به دانش‌آموزان.هر چند مکان تهیه و توزیع این نشریه مدرسه است، اما به طور مستقل فعالیت‌ می‌کرده است. از استقلال این نشریه همین بس که در دهه60آن‌ها خط تلفن مستقل داشتند، دستگاه تایپ و تکثیر خریده بودند که نشریه را با آن چاپ می‌کردند، برای برگزاری اردوها به طور مستقل اقدام می‌کردند. آن‌ها درآمد حاصل از برگزاری اردوها را سرمایه‌گذاری می‌کردند تا بتوانند مخارج نشریه و فعالیت‌هایشان را در آینده تأمین کنند.
 نیم قرن هم‌نشینی منوچهر نقافی با ورزش و قلم
مردی که شصت سال در ورزش قلم زد و خودش هم ورزشکار بود و هم مربی. او بی‌تردید از قدمای کار در عرصه رسانه و ورزش است. مردی که بوکسور بود و هم‌زمان در مجله هفتگی کیهان‌ورزشی قلم‌ می‌زد. بوکس چهره شاخص حضورش در میدان ورزش بود، اما در سایر رشته‌ها هم دستی بر آتش داشت. بسکتبال کار کرده بود و وزنه می‌زد. می‌دوید و پای تور والیبال می‌ایستاد. منوچهر نقافی همین هفته پیش از مرز هشتادمین بهار زندگی‌اش عبور کرد.
سوپرمارکت خانم صفرزاد، پایگاه اجتماعی زنان محله چهاربرج است
برای اینکه بانوان محل نیز پاتوقی خصوصی و ایمن برای گفت‌وگو و بیان درددل‌های خود داشته باشند، سوپرمارکتی را در محله چهاربرج مخصوص بانوان راه‌اندازی کردم که علاوه‌بر خرید مایحتاج روزمره، پاتوقی خصوصی برای زنان چهاربرج است و طی یک قرار نانوشته هر روز در آنجا جمع می‌شوند و مشکلات و گرفتاری‌های خود را بازگو می‌کنند و در بسیاری از موارد راه‌حل بازکردن گره کور این گرفتاری‌ها در همان فروشگاه و به دست بانوان چهاربرجی پیدا می‌شود. یکی از همسر خود می‌گوید، دیگری برای جهیزیه دخترش لنگ است و آن یکی می‌خواهد پسرش را داماد کند، یکی دنبال سرمایه‌ای برای مشاغل خوداشتغالی است و دیگری شوهر بیکارش او را کلافه کرده‌ است.
 انقلابی‌گری در پوشش کتاب‌فروشی و خرازی
سیدحمید مصطفوی به یاد می‌آورد اولین‌باری که صدای امام خمینی (ره) را شنیده درباره بحث مدرسه فیضیه قم بوده است. می‌گوید: آن‌زمان رژیم پهلوی در مراسم شهادت امام صادق (ع) دستش به خون روحانیت بی‌گناه آلوده شده بوده و مراسم را برهم زده بود. در آن نوار کاست، امام (ره) رژیم پهلوی را تهدید می‌کردند که این‌کارهایتان آخر و عاقبت ندارد و خون بی‌گناهان بی‌جواب نخواهد ماند.