
باشگاه مشهدشناسی خانم معلم
سالهای دور، زمانی که خودش در دبیرستان «پروین اعتصامی» درس میخوانده، دبیر تاریخش را بسیار دوست داشته و سر این درس، با شوق مینشسته است. حالا بعد از این همه سال میگوید: «یکی از انگیزههای من برای انتخاب رشته تاریخ در دانشگاه، همین خانم صهبا بود. بعد از دیپلم، آنقدر برای ادامه تحصیل در رشته تاریخ مطمئن بودم که با اشتیاق و سراسیمه، این رشته را انتخاب کردم.»
این سراسیمگی را برایمان بیشتر توضیح میدهد: «با وجود اینکه رتبه کنکورم ۷۰۰ بود و میتوانستم خیلی از رشتهها را قبول شوم، اولویت اولم را رشته تاریخ زدم تا به علاقهام برسم.» اتفاق زیبایی که بعدها برایش میافتد این است که با دبیر تاریخش، همکار میشود.
حالا دو سالی میشود خانم صهبا فوت کرده؛ همان معلمی که رفتار و شیوه تدریسش، شاگردانش را مجذوب درس تاریخ میکرد و این همان تاثیری است که امروز «سودابه پارسا» بر روی شاگردانش میگذارد.
او که ۱۷سال است در دبیرستانهای قاسمآّباد تدریس میکند، یکی از دبیران فعال و کوشای آموزشوپرورش ناحیه۷ است. فعالیتهای پارسا تنها به مدرسه محدود نمیشود و برنامههای زیادی در زندگی کاریاش دارد که همه را با عشق و اشتیاق انجام میدهد؛ همین است که سرانجامِ این کارها همیشه برایش با رضایت قلبی همراه بوده است.
بین گذشته و حال، ارتباط برقرار میکند
پارسا ۱۷سال از مجموع ۲۶سال سابقه کارش را در منطقه ما و در دبیرستانهای قاسمآباد از سرگذرانده است. «عقیله» و «زهرایمرضیه» مدارسی هستند که در گذشته در آنها مشغول بوده و از ۱۰ سال پیش نیز تا به امروز در دبیرستان «آرمینه مصلینژاد» واقع در بولوار فلاحی، تاریخ را تدریس میکند.
او درباره شیوه کارش اینطور میگوید: «چون «علوم انسانی» تنها رشته این مدرسه است، معمولا دروسی همچون ادبیات، بیشتر از تاریخ برای دانشآموزان اهمیت و اولویت دارند، ضمن اینکه اغلب دانشآموزان فکر میکنند درس تاریخ به درد امروزشان نمیخورد، اما من سعی میکنم آنها را به این درس علاقهمندکنم.
برای اینکار، بین تاریخ گذشته و حال ارتباط برقرار میکنم. درحقیقت حس «همزمانی» و «همزبانی» را سر مباحث تاریخی برایشان به وجود میآورم، نقاط مشترک بین تاریخ گذشته و حال را بازگو میکنم و با رویکرد تاریخ محلی به تدریس میپردازم.»
قصد گسترش فعالیتهای باشگاه مشهدشناسی را دارم
راهاندازی باشگاه مشهدشناسی، یکی از برنامههای درخورتوجهی است که پارسا آن را از بهمن سال گذشته به همت گروه تاریخ آموزشوپرورش ناحیه۷ در دبیرستان آرمینه مصلینژاد آغاز کرده تا به مرور این باشگاه را گسترش دهد.
پارسا درباره این برنامه میگوید: «ما در نمایشگاه، چند نسخه خطی و تکجلدی از تاریخ مشهد داشتیم که با پیگیری بسیار توانسته بودیم از مرکز اسناد آستان قدسرضوی تهیه کنیم و نیز نرمافزارهایی را گردآوری کرده بودیم که سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری در اختیار ما قرار داده بود. ۲۳نشریه نیز به همت دانشآموزان تهیه شده بود که آنجا در معرض دید قرار گرفت.»
این معلم نمونه که تاثیر این باشگاه را در پویایی دانشآموزان به تاریخ مشهد بسیار خوب ارزیابی میکند، قصد دارد هرساله این نمایشگاه را دایر کند با این امید که بر تعداد کتابها و نرمافزارها افزوده شود تا به مرور بانک اطلاعاتی کاملی برای استفاده دانشآموزان علاقهمند و محقق فراهم آید.
برگزاری مسابقه «خودانگاریهای مشهدی» که پارسا مسئولیت اجرای آن را برعهده داشته، گام فرهنگی دیگری است که او دربارهاش میگوید: «این مسابقه در ادامه جشنواره «ما جوانان شهر بهشت» مطرح شد که گروه تاریخ آموزش و پرورش ناحیه با همکاری معاونت فرهنگی و تفریحی شهرداری آن را انجام داد و اختتامیه هر دو برنامه در بهمن ماه سال گذشته در دبیرستان مصلینژاد برگزار شد.»
قدر دانشآموز درسخوان را میدانم
اعتقادش این است که «حفظیات» نباید برای یک معلم، دغدغه باشد؛ بلکه درک درست از مطالب درسی بسیار مهمتر است. خودش میگوید: «البته به خاطر قوانین آموزشوپرورش، دست ما تا حدودی برای این موضوع بسته است؛ اما تا حدی که امکان داشته باشد، به درک مطلب، بیشتر از حجم آن اهمیت میدهم.»
قدر دانشآموزان درسخوان را میدانم و به آنها احترام میگذارم تا بقیه بچهها نیز به درسخواندن ترغیب شوند
در عین حال که با بچهها ارتباط صمیمانهای دارد، اما میگوید: «دانشآموزان یک نکته را درباره من فهمیدهاند؛ اول سختگیرم بعد مهربان. از اصول خودم پایین نمیآیم. قدر دانشآموزان درسخوان را میدانم و به آنها فوقالعاده احترام میگذارم تا بقیه بچهها نیز به درسخواندن، بیشتر ترغیب شوند.»
علاقهمندی بچههای ریاضی به تاریخ
بهترین کلاسی که تا به حال داشته مربوط به بچههای رشته ریاضی در سال۸۷ میشود؛ «آن موقع دبیرستان مصلینژاد بقیه رشتهها را هم داشت. دانشآموزان گروه ریاضی که در آن سال تدریسشان را برعهده داشتم به درس تاریخ خیلی علاقهمند بودند. با شنیدن اتفاقات تلخ و شیرین تاریخ گذشته ایران، متاثر میشدند و ابراز احساسات میکردند. حتی نشریهای هم به نام «لیمیت» داشتند که کاملا محتوای تاریخی داشت.»
عجلهام، خاطره ساز شد
مثل بسیاری از معلمها خاطرات فراوانی از دوران تدریسش دارد که یکی از آنها را برایمان تعریف میکند: «یک روز موقع رفتن به مدرسه با عجله سر کمد رفتم و چادرم را برداشتم. وقت رسیدن به مدرسه، وقتی خواستم از ماشینم پیاده شوم دست بردم چادرم را برداشتم تا سرم کنم، اما متوجه شدم اشتباهی قواره ندوخته چادر را از داخل کمد برداشتهام. دانشآموزان را صدا زدم و گفتم بدون چادر تعادل ندارم بروید برای من یک چادر جور کنید که آنها رفتند و برایم چادر آوردند.»
چند برش شنیدنی
اگر معلم نمیشد باز هم به دنبال کارهای فرهنگی میرفت و به احتمال زیاد خبرنگاری را انتخاب میکرد یا با نشریات مختلف همکاری میکرد.
یکی از بهترین کادوهایی که هر ساله روز معلم نصیبش میشود، هدیه آقای مصلینژاد، خیّر مدرسه ساز است. با لبخند میگوید: «آقای مصلینژاد هرساله به تمام معلمانی که در مدارس تحتحمایت خودش کار میکنند، یک سکه هدیه میدهد؛ البته به این خاطر، بهترین هدیه است که از دست خود ایشان دریافت میکنیم. گذشته از آن در این مراسم، سخنرانیاش را هم میشنویم و انصافا هرسال مطلب جدیدی از حرفهایش یاد میگیریم.»
بعضی روزها که فشار کارش بسیار زیاد مجبور است از مدرسه به دانشگاه برود و از دانشگاه سراغ یک برنامه دیگر، ته دلش آرزو میکند کاش زودتر بازنشسته شود، اما وقتی دوباره سرحال میآید و با انرژی میشود به این نتیجه میرسد که هنوز برای این اتفاق زود است و باید کارهای زیاد دیگری را انجام دهد.
دخترش دانشجوی کامپیوتر است و پسرش ششم ابتدایی. همسرش نیز فرهنگی است و حامی او. میگوید: «خیلی از مواقع که من در خانه حضور نداشتهام، همسرم جای من را برای بچههایم پرکرده و اگر همراهی او نبود، احساس میکنم به خاطر مشغلههایی که دارم خیلی بدهکار فرزندانم بودم.»
بیوگرافی خانم معلم
- کارشناس ارشد تاریخ
- ۲۶سال سابقه تدریس در دبیرستان
- ۱۷سال سابقه تدریس در دانشگاه الزهرا
- ۸سال سابقه تدریس در دانشگاه بهزیستی
- ۲ سال سابقه تدریس در مرکز تربیت معلم
- عضو انجمن هویت شهری فرهنگسرای بهشت
- همکاری با واحد آموزش میراث فرهنگی
- همکاری با انجمن دوستداران کودک
- سابقه همکاری با نشریات دانشجویی و مجله زائر
* این گزارش چهارشنبه، ۱۷ اردیبهشت در شماره ۱۰۰ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.