استعداد

نوجوان محله پنج‌تن از ده سالگی به‌صورت حرفه‌ای پا به توپ است
دانیال در کوتاه‌مدت چنان خوش درخشید که در ده‌سالگی بازوبند کاپیتانی تیم فوتسال گیتی‌پسند بر بازوی او نشست. در تیم اکباتان محله پنجتن هم بین ۲۲بازیکن او کاپیتان تیم است. دانیال این روزها در حال آماده‌شدن برای دومین مسابقه رسمی تیمش در ورزشگاه تختی است. فوتبال را از شش‌هفت‌سالگی و قبل رفتن به مدرسه آغاز کرده و با استعداد ی که از خود نشان داده، از نه‌سالگی توانسته است وارد یکی از تیم‌های خوب مشهد شود.
«بچه مهندس» مشهدی!
24 ساله بودم که مادرم بعد از سه سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان از دنیا رفت، بااینکه همیشه شاگرد اول دانشگاه بودم اما دوره 4ساله کارشناسی را در 6سال به اتمام رساندم چراکه دو سه سالی را درگیر دوا و درمان مادرم بودم. هنوز داغ مادر در سینه‌ام سنگینی می‌کرد که پدرم مریض شد، او هم رفت و من در 30سالگی از نعمت داشتن پدر و مادر محروم شدم. بعد از این اتفاقات تلخ دیگر پای رفتن نداشتم، بااینکه کلی زحمت کشیدم تا بورسیه تحصیلی چند دانشگاه معتبر اروپایی را به دست آورم اما ....
مبتکر «سبد هوشمند»
یاسمین غیور موحد، نوجوان موفق ساکن محله عبدالمطلب از همان سنین کودکی و دوران دبستان در مسابقات علمی و فرهنگی مدرسه حضور فعالی داشته و اولین اختراعش در سال سوم دبستان بوده است؛ اختراعی که تا مرحله استانی نیز پیش می‌رود. او علاوه‌بر تحقیقات علمی در زمینه فعالیت‌های مذهبی و ورزشی نیز عملکرد موفقی داشته است.
دنیای شیرین «یاسمین»
سال اول دبستان انعطاف بدنی یاسمین مورد توجه دبیر ورزش قرار می‌گیرد و او از طرف مدرسه امام علی(ع) به کلاس ژیمناستیک در همین محله ساختمان فرستاده می‌شود توی یک سال در مسابقات مختلف چند مدال کسب می‌کند اما پس از مدتی مربی متوجه می‌شود که یاسمین در رشته‌های رزمی هم استعداد دارد و برای استعداد یابی به باشگاه رزمی در همین منطقه معرفی می‌شود. ته همه این پشت‌کار، تلاش و تمرین‌ها می‌شود مدال‌های طلا و برنز و نقره که یاسمین توی مسابقات مختلف در ناحیه و استان و کشور کسب کرده است.
پا توی کفش برج
زمانی که کارم را شروع کردم، ترس خاصی داشتم و همیشه به این فکر می‌کردم که اگر در این کار موفق نباشم، باید برگردم و در رشته تحصیلی خودم فعالیت کنم. مثلا فکر می‌کردم حتما باید به خاطر رشته تحصیلی خودم، ساختمان بسازم یا براساس اصول نظام مهندسی طراحی‌هایی را داشته باشم که در اصطلاح استاندارد باشد؛ اما من تصمیم خودم را گرفتم و به بقیه هم همین توصیه را دارم، حتما در زمینه‌ای که به آن علاقه دارند فعالیت کنند حتی اگر در انجام آن کار موفق نشدند.
نقالی را به بازی و تفریح ترجیح می‌دهم
در مدرسه دخترم به ادبیات بهای زیادی می‌دهند و مانند گذشته درس فارسی را فدای دروس دیگری مانند علوم و ریاضی نمی‌کنند. بلکه معلم‌های ادبیات نیز به‌طور تخصصی انتخاب شده و در هر سالی یکی از کتاب‌های غنی ادبی را تدریس می‌کنند. مدرسه او در بولوار دهخدا و در نزدیکی منزلمان است. در ساعت‌های ادبیات برای بچه‌ها کلیله و دمنه، بوستان و شاهنامه می‌خوانند و در ساعات هنر بر اساس داستان‌های این کتاب‌ها نقاشی می‌کشند. همین امر باعث شده است صنم انگیزه بیشتری برای یادگیری داشته باشد.
همه چیز از مسجد «توکلی» شروع شد
پدرم حاج علی‌اصغر، قاری قرآن است و به همین دلیل همیشه در خانه ما صوت قرآن پخش می‌شد و فضای منزل معطر از آن بود. مادرم نیز در زمان بارداری بسیار قرآن می‌خواند. سال 76در محله طبرسی به دنیا آمدم. بعد از تولدم باز هم نوای قرآن در خانه ما شنیده می‌شد. در چنین شرایطی قد کشیدم. به خاطر دارم در شش سالگی در یک جلسه قرآن خانگی سوره تبت را در حضور دیگران تلاوت کردم. پدرم وقتی علاقه و اشتیاقم را دید من را در شش‌سالگی نزد آقامصطفی و حاج محسن کارگر برد و از آن‌ها خواست تا قرائت قرآن را یادم دهند.