نگین بلندی، ورزشکار و نوجوان موفق محله مطهری شمالی است. او ورزش حرفهای کاراته را از نوجوانی شروع کرده است و درحال حاضر با داشتن 3مدال طلای بینالمللی، 10مدال کشوری و چندین مدال کاراته استانی یکی از پرافتخارترین شاگردان باشگاه ورزشی محله است.
عسل رضایی و حانیه حیرانی 2نوجوان خوشفکری هستند که در کنار درس خواندن به فکر کاربردی شدن علومی هستند که یاد گرفتهاند. آنها وقتی متوجه شدند که ابزار علمی مانند آناتومی بدن گرانقیمت هستند و تهیه آن برای همه مقدور نیست به فکر افتادند تا با راههای ارزان و آسان امکان تهیه این ابزار علمی را برای همه فراهم کنند. به همین دلیل تحقیق را شروع کردند و متوجه شدند میتوانند قالب قسمتهای مختلف آناتومی بدن مانند قلب را با موادی مانند سیلیکون بسازند که هم ارزانقیمت است و هم تنوع رنگ دارد.
آدرینا دلجو 14ساله و آندیا 11ساله خواهرانی هستند که از کودکی با مدیریت زمان، وجوه مختلف زندگی را بدون اتلاف وقت تجربه کردهاند. آنها با حمایت خانواده و مدرسه تحقیق و پژوهشهایشان را در مسابقات علمی داخلی مانند جشنواره ابنسینا ارائه دادند و رتبه برتر کشور شدند. بهمن پارسال هم در مسابقات علمی «آ سه آن» مالزی موفق به کسب رتبه سوم شدند. تیر امسال هم رتبه دوم مسابقات ایفیا(IFIA) در ژنو سوئیس را به دست آوردند. موضوع پژوهش این 2خواهر تحقیق بر روی خواص خاک جزیره هرمز بوده که دارای آهن و منیزیم است و در درمان بسیاری از بیماریها مانند کمخونی و اماس کاربرد دارد.
ترنم میرشاهی دختر جوان محله بهشتی است که در زمینه عکاسی و معماری داخلی ذوق و سلیقه خاصی دارد. همین استعداد و ذوق ذاتیاش سبب شده است تا بتواند در زمینه معماری داخلی مقام کسب کند. این معمار جوان از همان دوران کودکی زنگ هنر را بیشتر از ریاضی دوست داشته است.
امیررضا یکی از صدها رزمیکار خردسال و با استعداد منطقه6 است. 10سال بیشتر ندارد، اما کلی مدال رنگارنگ در رشته کاراته به دست آورده است؛ 2مدال کشوری و چندین مدال استانی. مادر امیررضا یکی از مربیهای سرشناس این منطقه و استان خراسانرضوی است که سبب شده پسرش به این رشته ورزشی علاقهمند شود.
محمدیوسف پوریوسف که این روزها تازه وارد کلاس اول ابتدایی شده است، در چهارسالگی کاراته را آغاز کرده و فقط بعد از 3ماه تمرین در مسابقات استانی سال97، مدال خوشرنگ طلا را به دست آورده است. افتخاراتی که از آن خود کرده و به خانه برده، از 10مدال طلا، نقره و برنز گذشته است. پسربچهای کمحرف و خجالتی که برخلاف ظاهر آرام، مبارزی قهار و سختکوش است و بیشتر حریفهایش را در همان راند اول ناکاوت میکند.
رضا علیزاده جوان پرتلاش دهه شصتی با وجود اینکه نابینا است تعمیرگاه دوچرخهسازی دارد. او بر روی پیچ و مهرهها دست میکشد و عیب و علتشان را سریع میفهمد. گویی صدایشان را میشنود و قطعههای سرد دوچرخه با دستهای گرم او حرف میزنند. آقا رضا بعد از تولد در مزار شریف افغانستان به اتفاق خانوادهاش به ایران و مشهد میآیند و حالا خودش را بیشتر مشهدی میداند تا افغانستانی.