در مدرسه دخترم به ادبیات بهای زیادی میدهند و مانند گذشته درس فارسی را فدای دروس دیگری مانند علوم و ریاضی نمیکنند. بلکه معلمهای ادبیات نیز بهطور تخصصی انتخاب شده و در هر سالی یکی از کتابهای غنی ادبی را تدریس میکنند. مدرسه او در بولوار دهخدا و در نزدیکی منزلمان است. در ساعتهای ادبیات برای بچهها کلیله و دمنه، بوستان و شاهنامه میخوانند و در ساعات هنر بر اساس داستانهای این کتابها نقاشی میکشند. همین امر باعث شده است صنم انگیزه بیشتری برای یادگیری داشته باشد.
پدرم حاج علیاصغر، قاری قرآن است و به همین دلیل همیشه در خانه ما صوت قرآن پخش میشد و فضای منزل معطر از آن بود. مادرم نیز در زمان بارداری بسیار قرآن میخواند. سال 76در محله طبرسی به دنیا آمدم. بعد از تولدم باز هم نوای قرآن در خانه ما شنیده میشد. در چنین شرایطی قد کشیدم. به خاطر دارم در شش سالگی در یک جلسه قرآن خانگی سوره تبت را در حضور دیگران تلاوت کردم. پدرم وقتی علاقه و اشتیاقم را دید من را در ششسالگی نزد آقامصطفی و حاج محسن کارگر برد و از آنها خواست تا قرائت قرآن را یادم دهند.
جوادبهاری تمام عمرش را پای این ورزش گذاشته است. از همان کودکی و در زمینهای خاکی انتهای محله کشاورز شهرک شهید رجایی با توپهای نیملای پلاستیکی سبک، روپایی زده است.
سیدمحمد حسینی و دوستان هممحلهایاش بعد از حضور در برنامه عصر جدید به دنبال ساختن آیندهای بهتر هستند. جالب است بدانید قد و قامت این 3نفر وقتی کنار هم میایستند، آرم شبکه 3 سیما را در ذهن تداعی میکند که در میان آنها، سیدمحمد قامت کوتاهتری دارد.
گروه «شمشیرزنان مبارز» شهرک شهید رجایی سال پیش در برنامه اعجوبههای شبکه سه هنرشان را نشان دادند، اما حالا همه تمرکزشان را روی شمشیرزنی با چشم بسته گذاشتهاند و میخواهند رکورد دنیا را بزنند!