حجتالاسلاموالمسلمین داوودینژاد میگوید: یکی از مشکلات در مسیر کمکرسانی به سیلزدهها واضحنبودن درگاههای کمک است. اگر گروه جهادی مسجد محله فعال نبود، امکان کمک به سیلزدهها نبود.
مادرم سرپا بود. راه میرفت و کارهایش را خودش انجام میداد. دوسالی بود که خانه را خریده بودند و پدرم هنوز داشت قسط هایش را میداد که روی سرشان خراب شد. مادرمان بین سیلاب ماند.
آنهایی که اعتقاد داشتند جهاد فقط رسیدگی به مناطق محروم نیست، آستین بالا زدند و کمک را از همسایههای خود شروع کردند و با سطلهای کوچک و بزرگ، خانههای آبگرفته را خالی کردند.
ساعت حوالی ۱۱ شب بود و باران دوباره باریدن گرفته بود. خسته از این سو به آن سو دویدن، تصمیم گرفتیم کار را متوقف کنیم. داشتیم برمیگشتیم که زنی میانسال با جملهاش میخکوبمان کرد: «تو را به خدا بیایید کمک کنید.»
چارچوب خانوادگی که آیتالله سیدحاجی رئیسالساداتی بنا نهاده بود، باعث شد سیدابراهیم هرچند بهدلیل نبود پدر زندگی سختتری نسبتبه همسالانش داشت، کودکی مقاوم دربرابر سختیهای زمان شود.
هیچیک از ما تصور نمیکردیم باران چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت که کمتر از ۴۰ دقیقه بود، چنین خسارتی به بار آورد. آنچه در کوچه سپاه۶۹ پیش آمده، توصیفکردنی نیست.
علی پاکدل حدود چهارسال پیش کانون خادمیاران رضوی را در محله طبرسیشمالی راه انداخت تا به عشق امامرضا (ع) کارهای جهادی اش را توسعه دهد و خادم امام مهربانیها باشد.