کوچه شوکتالدوله که به موازات خیابان خسروینو (شهیداندرزگو)، مسیری برای رسیدن به حرم مطهر است، روزگاری در قرق امیراسدالله خان، فرزندان و خاندانش بود.
«قدر زر زرگر شناسند، قدر گوهر گوهری» این ضرب المثل معروف، حکایت محمدتقی صفار است که ۹۰۰ سکه تاریخی و باارزشش را به موزه حرم امام رضا (ع) اهدا کرده است. وقتی که بگوییم صفار کارشناس باستانشناسی است، ربط این ضربالمثل به او را بیشتر درک میکنید. این کارشناس ۳۵ سال از عمرش را برای یافتن هرکدام از سکههای مجموعهاش در سفر یا در بازارچههای قدیمی سکه و طلا گذرانده است. سکههایی که هرکدام روند تحول سکه را در دورانها و حکومتهای مختلف روایت میکنند.
صفار از تمامی ادوار تاریخی ایران و از تمام شاهانی که بر ایران حکومت کردهاند سکهای در مجموعهاش دارد. بهطور کلی مجموعه سکههای اهدایی او در فاصله زمانی ۵۰۰ سال پیش از میلاد تا ۱۱۶۱ قمری ضرب شدهاند. سکههایی که جمعآوری و اهدایشان به حرم مطهر رضوی داستان زیبایی دارد.
مرحوم دکتر محمدتقی صراف سال ۱۳۰۷ در خانوادهای مذهبی در شهر یزد متولد شد. او میگفت: «اولین جرقههای پزشکشدنم در همان دوران کودکی زده شد. کودک بودم که برادرم به دلیل ابتلا به بیماری دیفتری فوت کرد. آنزمان هنوز علم پزشکی این قدر پیشرفت نکرده بود تا بیماریها به کمک واکسن درمان شوند. فوت برادرم تأثیر بسیاری روی اعضای خانواده از جمله پدرم گذاشت. او همواره به من تأکید میکرد؛ درست را بخوان و دکتر بشو تا کودکی به خاطر بیماری فوت نکند.
اقبال5 پررفت و آمدترین کوچه محله اقبال است که بیش از 100واحد تجاری در آن مستقر است. وجود بوستان آبرود در ابتدا و 4مدرسه در انتهای این کوچه آن را به یکی از کوچههای محوری محله تبدیل کرده است. زمینهای این محدوده در سال 1359 توسط شرکت تعاونی قطعات ایران خودرو خریداری و بهطور اقساط در اختیار کارکنان این شرکت قرار گرفت.
در بهاری که نخستین اتوبوس از ایستگاه فلکه شمالی (فلکه بین خیابان طبرسی و شیرازی) راه افتاد، کسی حاضر به سوار شدن نبود. در آن بهار (1318خورشیدی) مردم از اتوبوسها استقبال نکردند و حتی عدهای از اعیان حاضر به درشکه سواری بودند، اما پا در اتوبوس نمیگذاشتند. مقاومت ابتدایی در سوارشدن به اتوبوس سرانجام بعد از چندماه شکست.
بازارچه سراب، محلهای است که روزگاری سکونتگاه بزرگان و رجال قاجار بوده و عمارتهایی باشکوه با پیراهنی از هنر و زیبادوستی در آن به چشم میخورد، اما امروز دیگر از آن حال و روز خبری نیست. سراب مانده است و مغازههای بورس فروش تابلوسازی و خانههای رو به احتضار، خانههایی که نفسهایشان به شماره افتاده است.
در مشهد هم همانند دیگر نقاط ایران، همه مردم به آداب و رسوم نوروز پایبند وعلاقهمند هستند. آنها چند روز دست از کار میکشند و خود را برای استقبال از ایام نوروز آماده میکنند، غرق در خوشی و سرور میشوند و با تهیه خوراکیهای متنوع از قبیل شیرینیها و آجیل، شادی را به زندگیشان میآورند و به قول خودشان برای پیوند با سرسبزی بهار، گندم و عدس سبز میکارند، به این صورت که در اواسط اسفندماه، عدس، گندم یا ماش را در بشقابی خیس میکنند و هنگام تحویل سال آن را در سفره هفتسین قرار میدهند. لباس نو میپوشند، اسپند دود میکنند، تخم مرغ میپزند و آنها را رنگ میکنند.