معلول

از مرثیه تا کامکاریِ ملی پوش توان‌یاب محله طبرسی شمالی
این ورزش را در تلویزیون دیده و جذبش شده بود. دائم به خانواده‌اش می‌گفت که می‌خواهم بروم کلاس بسکتبال. یکی از این روزها پدرومادر امیرمحمد به‌طور اتفاقی زنده‌یاد غلامرضا آهنی را دیدند. او گفته بود از امیرمحمد حمایت می‌کند. از کلاس دوم به‌طور متمرکز در بسکتبال فعالیت دارد و حالا که کلاس هفتمی است در مسابقات سوپر لیگ کشوری بازی می‌کند. او چرخ به چرخ معلول انی بسکتبال بازی می‌کند که گاهی دو برابر او سن دارند، اما موفق است و گل پیروزی تیم خراسان را در مسابقات اخیر به ثمر رسانده است.
تلاش بیشتر، توجه کمتر
وقتی فردین به پانزده‌سالگی می‌رسد، مدیر و معلمش در مدرسه ناشنوایان سوم شعبان، به او می‌گویند بدنش برای ورزش کشتی مناسب است و بدین طریق او را ترغیب می‌کنند تا وارد این رشته شود. در مدت زمان کوتاهی زحمات آن‌ها و تلاش‌های فردین به ثمر می‌نشیند و علاوه بر کسب مقام در استان، او سال95 در مسابقات کشتی آزاد نوجوانان مقام اول کشور را کسب می‌کند.
به خودم قول دادم معلولیتم خللی در مسیر آرزوهایم ایجاد نکند
داستان زندگی دکتر دکتر الهام ایمانی و دکتر حمید امان‌زاده، زوج پزشک ساکن محله رحمانیه بالا و پایین زیادی دارد، به ویژه حمید که حال بد بیماران را به خوبی درک می‌کند. او در کودکی با بیماری فلج اطفال دست و پنجه نرم کرده‌ و همین موضوع انگیزه‌ای شده تا آینده او به حرفه طبابت و درمان کودکان فلج اطفال گره بخورد. حمید به ما می‌گوید: «درست است که من یک معلول حرکتی هستم، اما به خودم قول داده‌بودم، این معلول یت هیچ خللی در راه پیشرفت و آرزوهایم ایجاد نکند. سال 92 در آزمون تخصص پزشکی شرکت کردم و با تلاش و ممارست فراوان در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم.»
بهارِ کودکان توان یاب در بوستان بهار
فضای بازی ویژه کودکان توان‌یاب در بوستان بزرگ منطقه3 افتتاح شد.
زندگی هنوز روی‌پاست
قصه اراده و همت معلول ان و موفقیت‌هایشان در عرصه ورزش، هنر، علم و... را که مرور می‌کنیم، همیشه یک جمله کلیشه‌ای تکرار می‌شود: «با وجود معلول یت و موانع فراوان توانسته‌اند موفق شوند.» این بدان معنی نیست که نباید موانع زندگی معمولی معلول ان در جامعه اصلاح شود. ترجمه‌اش بی‌شک این هم نیست که همه‌چیز به خود معلول ان برمی‌گردد و اگر کسی بخواهد موفق می‌شود، پس نیازی نیست مسیر حرکت معلول ان در شهر روان‌سازی شود یا راه برای اعزام معلول ان به مسابقات جهانی هموار شود. هدف از بیان این قصه‌ها قرارگرفتن در نقطه مقابل افراد سالمی که کنج عزلت نشسته‌اند و دائم از «چه‌کنم» و «نمی‌توانم» حرف می‌زنند هم نیست. تنها هدف این است که بگوییم چه سرمایه‌های ارزشمندی در کنارمان داریم؛ آدم‌هایی که اهل تسلیم‌شدن نیستند.
معلولان باید بتوانند روی پای خودشان بایستند
معصومه صالح‌آبادی شبیه همه زنان کارمند شب قبل، ناهار روز بعدش را پخته و خانه‌اش جمع‌و‌جور است. از وقتی که خانه‌اش مستقل می‌شود، می‌آموزد خودش است و خودش! یاد می‌گیرد که چطور غذا بپزد و ظرف بشوید. تکیه می‌کند به کابینت کنار گاز و ناهارش را می‌پزد. بیشتر وقتش را به مطالعه می‌گذراند تا شاید آموخته‌هایش گره‌گشای یکی از دانش‌آموزانش باشد. او امید بچه‌هاست. وقتی کودکی که روی ویلچر می‌نشیند می‌بیند که معلمش هم وضعیت او را دارد به این خوش‌حالی می‌رسد که من هم می‌توانم. حتی یکی از دانش‌آموزانش به او می‌گوید: «خانم وقتی شما را دیدم آن‌قدر خوش‌حال شدم که شما هم مثل منی.»
تنها در جاده توکل
علی متولد سال1350 در مشهد است. معلول یت جسمی- حرکتی او مادرزادی است و در سمت راست بدنش با انحراف لگن روبه‌روست. باوجوداین 7ساله که بوده در یک نانوایی مشغول به کار شده است. دیدن رکاب‌زدن دوچرخه‌سواران در تلویزیون او را به سمت رسیدن به این رؤیا سوق می‌دهد. می‌گوید: یک روز پای تلویزیون نشسته بودم چند دوچرخه‌سوار معلول را دیدم. کار آن‌ها برایم جذاب بود و با خودم فکر کردم چرا من نه؟ تلاش کردم و با کار در نانوایی سعی کردم پول جمع کنم و برای خودم دوچرخه‌ای بخرم.