دفاع مقدس

غلامحسین مرد خانه بود
مادر شهید شاهی می‌گوید: غلامحسین از سیزده‌سالگی به جبهه رفت. به بهانه کارنامه تحصیلی پایان سال، امضای من را گرفت و رفت. هنوز کارنامه‌اش را دارم.
پرستاری از دوران جنگ تا حج خونین
حسین مومنی پرستاری است که به‌عنوان بسیجی داوطلب از سال ۵۹ تا ۶۸ در مناطق جنگی به مداوای رزمنده‌ها می‌پرداخت، از حرفه خودش در فجایع انسانی دیگری مانند جمعه خونین مکه و حادثه منا نیز استفاده کرده است.
طراح شعار‌های انقلابی
«حبیب صبورحدادطوسی» در سال‌های پیش از انقلاب و پس از آن طراح، مجری و تدوینگر شعار‌های انقلابی بوده است.
یک سال بعد از ازدواج، همسرم شهید شد
مریم احمدزاده، همسر شهیدعلی اکبر حسین‌زاده است که تنها یک سال با همسر شهیدش زندگی کرده است، او می‌گوید: من سیزده‌ساله بودم که با شهید حسین‌زاده ازدواج کردم و ۱۴ سال داشتم که همسرم شهید شد.
عباس خادم در زیرزمین خانه پدربزرگش انقلابی شد
سال‌۵۶ به صورت مخفیانه کلاس‌های ایدئولوژیک در زیرزمین خانه پدربزرگم زیر نظر استادان روحانی به نام حجت‌الاسلام نقره و حجت‌الاسلام فرجام برای تعدادی از جوانان و نوجوانان انقلابی برگزار می‌شد.
درد هجران دو شهید بر دوش مادر
شهربانو سلیمانی که دو فرزند شهید دارد و یک جانباز می‌گوید: چه دلی داشتم که جواد و مهدی و محمود هر‌سه با هم به خط مقدم رفتند. انگار یکی چنگ می‌انداخت توی قلبم و فکر و خیال دست از سرم بر‌نمی‌داشت.
امدادگر، ترکش خورده!
قصه دلدادگی قاسم بخارایی و ۱۷‌امدادگر دیگری که جزو همرزمان او در روز‌های دفاع مقدس به شمار می‌آیند، کمی متفاوت‌تر از چیز‌ی است که تاکنون شنیده‌ایم، ‌ترکش‌های عملیات رمضان در تن او به یادگار مانده است.