دفاع مقدس

محمد شوشتری نگهبان اسرای عراقی بود
محمد شوشتری، شهروند محله فرهنگیان و یکی از رزمندگان هشت‌سال دفاع‌مقدس است که در سال‌های ابتدایی جنگ، نگهبانی از اسرای عراقی را برعهده داشت.
چهره جنگ در صورت خدادادی
فک و صورت سید‌علی سید‌خدادادی جانباز محله جاهدشهر در دوران جنگ، پر از ترکش شد. او بیش از هشت بار عمل جراحی کرده است.
عبدالله جوان، در نوجوانی نامش جاودانه شد
شهید سیدعبدالله نصرالله زاده‌جوان، در نوجوانی عازم جبهه‌ شد و عاقبت در ارتفاعات شمال غرب کشور و در عملیات نصر۸ با شهادت، نام خود را جاودانه کرد.
شهید کاوه همه بچه محل‌ها را عاشق جبهه کرد
اکبر فلاح ساکن محله امام‌رضا (ع) از روز‌های جنگ می‌گوید: آن زمان دغدغه شهادت یکدیگر را نداشتیم. این احساس وجود داشت که فردی که شهید می‌شود، برنده است.
دستمالی که به باباعلی داده بودم، هنوز دور مچش بود
مادر شهید می‌گوید: یک روز با یکی از شهدا درد‌دل کردم و گفتم درست نیست منِ مادر این‌طور سر‌درگم باشم و پسرم جا و مکان نداشته باشد. به یک هفته نکشید که گفتند پیکرش پیدا شده است.
نماز جماعت آقای نجفی، من را نجات داد
محمود اسماعیلیان که سابقه ۵ ماه حضور در لبنان و نبرد با نیرو‌های اشغالگر را دارد تعریف می‌کند: یک روحانی شیعه اهل عراق به نام آقای نجفی پیش من آمد و از من درخواست کرد که او را به شهر بودای برسانم.
پرده‌نویسی، نذر خوشنویس محله گوهرشاد
محمدتقی عرفانیان که سابقه ۲۰ ماهه حضور در جبهه را به عنوان پرده‌نویس دارد، بعد از چاپ یک آگهی در روزنامه، با تیتر «پارچه‌نویسی رایگان» کار خود را در مسجد المنتظر (عج) شروع کرده است.